شیوه تفکر هنرمند و نوع نگرش او به جهان هستی، بسته به این که تا چه اندازه بتواند دربردارنده دیدگاهی باشد که ضمن خلق جهانی نو، شمولیت بیشتری نسبت به مسایل اساسی زندگی بشر داشته باشد، ضامن بقای اثر او خواهد بود. در این مقاله، سعی بر این است که با مقایسه طرز کاربرد و استخدام چند واژه که حافظ و خاقانی به تکرار، در اشعار خود به کار بردهاند و هم چنین نوع رفتار هنری آنها با مظاهر طبیعت در جایگاه یکی از مهمترین عوامل زیبایی، چگونگی نگرش آنها به هستی و هنر، واکاوی شود تا از این طریق بتوان پاسخی برای این سؤال یافت که: دلیل استقبال از شعر حافظ و مهجور ماندن شعر خاقانی چه عواملی بوده است؟
تُحْفَةُ الْعِراقَیْن، نخستین سفرنامه منظوم فارسی، سروده خاقانی شروانی شاعر سده ششم قمری میباشد. تحفة العراقین که در قالب مثنوی و در شش مقاله سروده شده، شرح دو سفر خاقانی، یکی به عراق عجم و دیگری به حجاز، به قصد حج است. این موضوع با حواشی شاعرانه فراوان از جمله مناجاتها و مدح شخصیتهای سیاسی و علمی و نیز شرحی مختصر از زندگی خصوصی خاقانی همراه است. تحفة العراقین که خاقانی آن را تحفة الخواطر و زبدة الضمائر نیز مینامد، در قالب مثنوی و در بحر هزج مسدّس اخرب مقبوض سروده شده، و شامل بیش از۱۰۰‘ ۳ بیت است. این مثنوی بیانگر مشاهدات سراینده در سفر به مکه، از مسیر عراق عجم و عراق عرب است و شاعر ضمن آن به شرح دیدار خود با بزرگان شهرهای مختلف و ذکر برخی رسوم و عادات مردمان هر دیار پرداخته است. کتاب مشتمل است بر یک مقدمه منثور، ۷ مقاله، و یک خاتمه منظوم. مقالات کتاب به ترتیب عبارتاند از «عرائس الفکر و مجالس الذکر»، «معراج العقول و منهاج الفحول»، «سبحة الاوتاد»، «سواد الاوراد و خزانة الاوتاد»، «موارد الاوراد و فرائد الافراد»، «هدی المهتدی الی الهادی» و «فی وصف الشّام والموصل».
شرح غزلیاتی از حافظ که تقریرات استاد بدیعالزمان فروزانفر در دانشسرای عالی و دانشکده ادبیات در سال 1319 شمسی است و تحریر دکتر حسین بحرالعلومی، قسمت اول در مجله یغما سال بیستوسوم (1349) و سال بیستوچهارم (1350) انتشار یافت. سپس در مجموعه مقالات و اشعار استاد که به کوشش عنایتالله مجیدی در سال 1351 منتشر شد. این رساله شرح دو غزل خواجه است: 452 و 481 چاپ قزوینی و 443 و 472 خانلری. غزل اول در این شرح پانزده بیت و در قزوینی و خانلری چهارده بیت است و غزل دوم در قزوینی و خانلری هشت بیت و اینجا هفت بیت است. قسمت دوم در مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران سال بیستودوم که به یاد استاد انتشار یافته و شامل غزل 218 قزوینی و 212 چاپ خانلری است.
آنچه در این نوشتار به آن پرداخته میشود، ابهام، تنوع و پرورش استعاره در غزل بیدل است. بیدل با نگاهی استعاری به پدیدههای جهان، نامهای قراردادی را با معادلهایی استعاری مبادله میکند تا راهی به ماهیت اشیا بگشاید. در نتیجه، با تنوع و فراوانی استعارههای دیریاب، جهانی خیالی و سورئالیستی رقم میخورد که درک شعر وی را دشوار میسازد. این شاعر بزرگ در کنار استعارههای نو و شگفت، و ابهامی که آگاهانه آفریده، از جادوی انسجام در اندیشه و اجزای غزل غافل نمانده است. وی میداند که شعر مبهم اگر دارای انسجام و وحدتی سازمند باشد ـ حتی بدون درکشدن ـ موجب لذت هنری خواننده میگردد و در ناخودآگاه وی تأثیر میگذارد. بنابراین، او اغلب با حمایتهای آشکار و پنهان از استعارههای بعید در مسیر غزل (در بیت، ابیات همجوار و کل غزل)، توانمندی خود را در ایجاد شعر مبهم، اما منسجم به ظهور میرساند. نگارنده این حمایتها را «پرورش استعاره» نامیده و با ذکر نمونههایی، شگردهای گوناگون شاعر را در غزل او نشان داده است.
برای دریافت چرخشهای معنایی و در نتیجه ژرفساخت متفاوت با رویه ظاهری اشعار و نیز شناخت مخاطب پنهان غزلهای حافظ ـ در غزلهایی که روی سخن با شخصیتی خاص است ـ ، کشف نشانههای درونمتنی نهتنها راهگشا که اجتنابناپذیر است. حافظ شخصیت مورد خطابش را - بویژه در غزلهای انتقادی - با ناموارههایی چند میخواند تا زوایای وجودی وی را با زبانی پنهان و پرنشانه معرفی نماید. این امر ضمن آنکه شعر را تاویلبردار میسازد، باعث توهم تعدد مخاطب نیز میگردد. مقالهی حاضر غزلی به مطلع صوفی گلی بچین و مرقع به خار بخش وین زهد خشک را به می خوشگوار بخش را با توجه به حرکت عمودی شعر و یافتن و نمایاندن نشانههای درونمتنی مورد بررسی قرار داده است. این غزل یکی از غزل ـ شخصیتهای پر از طنز حافظ است که در سراسر آن روی سخن با یک مخاطب است که وی را با ناموارههای مختلفی چون صوفی، میرعاشقان، رب و شاه میخواند تا افشاگر شخصیت خونریز و بادهنوش محتسبی ریاکار به نام امیر مبارزالدین باشد.