زبان به عنوان یک پدیده اجتماعی همواره پلی میان زندگی بشر و اندیشههای او بوده است. پیامبراکرم (ص) نیز با فصاحت و بلاغت خویش توانستند چنان از این عنصر فعال و پویا برای انتقال سخنان و اندیشههای خود استفاده کنند که زبان شناسان قدیم و معاصر عربی به توفیقی و توقیفیبودن زبان ایشان اذعان نمودهاند. از این روست که نص حدیث شریف یکی از منابع مهم زبان شناسان و نحویان در استشهاد به جنبههای لغوی و زبانی و نیز در پژوهشهای آوایی زبان عربی است. زبان حدیث نتوانست به گویشهای عامیانه خاتمه دهد به همین جهت زبان عربی از همان قدیم دو بیانه بوده است. با واکاوی در احادیث نبوی در مییابیم که دوگانکی زبان در این احادیث در سطوح مختلف نحوی، صرفی، صوتی و آوایی و استعمال الفاظ غریب و ناآشنا قابل بررسی است. پیامبراکرم(ص) هیچ تعصبی نسبت به زبان و لهجه خاصی نداشتند.گاهی به لهجه خطاب لب به سخن میگشودند و از تمامی ظرفیتهای صوتی و آوایی آن لهجه که به رسایی و روانی سخن کمک میکرد بهره میگرفتند. نمیتوان از دوگانگی زبان در احادیث نبوی به عنوان عامل ضعف و سستی زبان یاد کرد؛ چرا که همراه با حفظ قوانین تطور زبان، در تغییر وتحول واژگان به یکدیگر اصل «مشابهت» رعایت گردیده است.
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
توماس کارلایل یک زبانشناس، تاریخنگار، مترجم، ریاضیدان، فیلسوف، مقالهنویس، و نویسنده اهل اسکاتلند بود در چهارم دسامبر ۱۷۹۵ به دنیا آمد و مهمترین اثر او «تاریخ انقلاب کبیر فرانسه» (The French Revolution: A History) است که آن را در سال ۱۸۳۷ نوشت. توماس کارلایل، در پنجم فوریهٔ ۱۸۸۱ چشم از جهان فرو بست. کارلایل در تاریخنگاری انقلاب کرد و تالیفاتش را بدون پانوشت منتشر ساخت که امروز از آن ژورنالیستیک نویسی تاریخ نام میبرند. به گمان او، از یک سو خواننده باید به مورخ اعتماد کند و از او سند و مرجع و پانوشت نخواهد و از سوی دیگر، مورخ نیز نباید مطالبی را که به صحتشان اطمینان ندارد، در کتاب خود بیاورد و صرفاً با آوردن منبع در پانوشت، مسئولیت آن را به گردن دیگران بیندازد.
«عبدالرحمن بن خلدون»، دانشمند توانمند اسلامی، در «مقدمه» مشهورش در سیاق اهتمام به عمران بشری و تفکرات جامعهشناختی خویش به بحث در مورد یکی از مهمترین مسائل زبانی یعنی «توانش یا ملکه زبانی» پرداخته است. وی در دستیابی به مفهوم «توانش زبانی» بر جنبه خلاقیت زبان تأکید کرده است و استعداد زبانآموزی را مرتبط با تواناییهای فطری انسان میداند. او از یکسو بیان میکند که بهره ملتهای غیر عرب از ملکه زبان عربی کم و ناچیز است، زیرا ملکه زبان مادری به زبانشان سبقت جسته است و از سوی دیگر از بزرگانی همچون «سیبویه»، «فارسی» و «زمخشری» یاد میکند که هر چند از نظر نژاد عجم هستند، ولی پرورش آنان در میان قبایل عرب سبب شده که به کنه ملکه زبان عرب دست یابند. ابنخلدون ارتباط زبان را با جامعه، ارتباطی ناگسستنی میداند و زبان سلطه را همان زبان ایدئولوژی حاکم بر جامعه میداند، از اینرو در صدد است تغییرات زبانی را در دو محور «زمان» و «مکان» بررسی کند. دستاورد این پژوهش نشان میدهد تفکرات زبانشناختی ابنخلدون مدرن و نوین است و وی مبتکر نظریه «توانش زبانی» است، نه «چامسکی».
تصوف، یکی از راههایی است که امکان تحقق معنوی سلوک را برای میلیونها نفر از پیروان قرآن فراهم میکند. نگارنده در این مقاله ابتدا به پیدایش تصوف و سیر تاریخی و نمود آن در شعر پرداخته است و از آنجا که پدیده تصوف از بارزترین پدیدههایی است که عصر مملوکی در طول حیات خود تجربه کرد، در ادامه به دلایل گرایش به تصوف در این عصر میپردازد تا برای خواننده مشخص شود که چرا و چگونه گروهی از شاعران این دوره به صوفی گری رو آوردند و چه زمینههای اجتماعی، دینی و روانی باعث این امر شده بود. آنچه محوریت موضوع این مقاله را تشکیل میدهد، دو مفهوم انفصال و وصال (وحدت وجود) از زاویه علاقه میان خدا و انسان است. در این رهگذر شاعر چه با بیان روشن و چه با پوشیدهگویی، میکوشد تا از هر چه غیرخداست، منفصل شود. در این میان بحثی چون حقیقت محمدی (ص) مطرح میشود که در ذیل مفهوم انفصال قرار میگیرد؛ و این گونه برداشت میشود که در شعر صوفی، پیامبر(ص) واسطه ای برای این اتصال نورانی است.