يشتها بخشي از ادبيات اوستايي را تشکيل ميدهد. پانزدهمين يشت اوستا، رام يشت نام دارد که يشتي است در ستايش ايزد ويو که يکي از ايزدان کهن قوم هند و ايراني است و آن را همان ايزد باد ميشمارند. بخشي از اين يشت از يشتهاي کهن است. مضمون اين يشت مطالب بسيار کهن اساطيري است از جمله اسطوره گرشاسب و پهلواني او. کرده (بخش) نخست اين يشت از پيچيدگيهاي واژگاني و نحوي خاصي برخوردار است و مطالبي اساطيري مربوط به دوران پيشدادي در اين يشت آمده که همه در پيوند با اسطوره ويو و گرشاسب است. در اين مقاله به بررسي و توصيف اين بخش از اين يشت پرداخته شده است.
اثر حاضر ترجمه ای است از سه مقاله ارزشمند دو ایران شناس برجسته یعنی آقای ایلیاگرشویچ و خانم مری بویس که هر دو از متخصصان برجسته زبان و ادبیات ایران دوره پیش از اسلام هستند و ایراندوست. مقاله اول بنام "ادبیات ایران باستان" از ا. گرشویچ در سالهای 1955-59 به زیر چاپ رفت. وی تمام آثار ادبی بازمانده اوستایی و فارسی باستان را بررسی نموده و منابع مربوط به آنها را با دیدی عمیق و گسترده مطالعه کرده است. مقاله دوم بنام "ادبیات فارسی میانه" و نیز مقاله سوم به عنوان "ادبیات مانوی در ایرانی میانه" اثر گران سنگ مری بویس استاد ممتاز مطالعات ایرانی در دانشگاه لندن است. وی آثار بازمانده ادبیات دوره میانه و آثار مانوی را بطور کامل و جامع و با استناد به مراجع و منابع متعدد کنکاش نموده است.
از میان آثاری که از ادبیات سومری و بابلی به جای مانده است، جامعترین و زیباترین آن، داستان گیلگمش پهلوان است. دوازده لوح شکسته که در کتابخانه آشور بانیپال به دست آمده و اکنون در موزه انگلستان نگهداری میشود، جالبترین اثر ادبی بین النهرین، یعنی حماسه گیلگمش را در بردارد. تفاوت عظیم گیلگمش و دیگر افسانههای بابلی، شخصیت و غم بزرگ انسانی اوست. در این داستان، نگاه و طمع و فقر و احتیاج انسان چون لغتنامه بزرگ حیات در برابر سرنوشت است. این افسانه، از نظر توجه به انسان و شدت تاثیر در ادبیات بابلی بیمانند است. تردید و نابسامانی انسان و عشق به حیات و تلاش بیفرجام انسانی که ناکامی در سایه روشن لبخندهای زهرآلود توفیق در پی استهزای اوست، چون موجی گران داستان گیلگمش را فرا گرفته است.
در این مقاله نخست به ارتباط ریشهشناسی و فرهنگنگاری پرداخته شده است، که اگر چه مقولههایی مجزایند، میتوانند در فرهنگنویسی کنار هم قرار گیرند. در واقع هدف این مقاله این است که نشان دهد ریشهشناسی در چه فرهنگهایی ثبت میشود و اصولاً چه ارتباطی بین این دو وجود دارد. بدین منظور، در خصوص فرهنگهایی که میتوان در آنها اطلاعات ریشهشناسی را ثبت کرد توضیحاتی داده شده است. همچنین به ضرورت ثبت ریشهشناسی در فرهنگ نیز اشاره شده است.
در این مقاله، نخست ریشهشناسی ازدید زبانشناسی تاریخی تعریف شده است و پس از آن، پیشینهای از ریشهشناسیهای انجامشده ذکر گردیده است؛ سپس انواع ریشهشناسی شامل عالمانه، شبهعالمانه و عامیانه مطرح شده، آنگاه، بحث ریشهشناسیهای عامیانه بهطور مفصّل و همراهبا مثالهایی در حوزه فرهنگی ایران شرح دادهشده است. این مثالها مربوط به جاینامهای ایران است که بهدلایل و اغراض گوناگون ازجمله مسائل و تعصبات قومی وقبیلهای ریشههای غیرایرانی برای آنها تراشیده شده است. در این مقاله کوشش شده ریشه ایرانی آنها روشن شود. در پایان، هدف از ایننوع ریشهشناسی و دامنزدن بدان ازسوی برخی اقوام ایرانی و نیز پیامدهای آن بهبحث گذاشته شده است.