این مقاله مسئله معنا در متن ادبی را به بحث میگذارد. نخست «معنی زبانشناختی» گزاره را تعریف میکند و تفاوت گزارههای زبان با ادبیات را مطرح میکند. در زبان هیچ گزارهای نیست که معنی زبانشناختی نداشته باشد؛ اما در ادبیات گزارههای فراوان تولید میشود که یا مصداق ندارند یا مصداق آنها پذیرفتنی نیست. سه عامل سبب میشود که معنیِ زبانشناختی یک متن پذیرفتنی نباشد: 1. عامل ناهُشیاری: اگر در متن نشانهای وجود داشته باشد که گزارهها در حالتی از ناآگاهی به وجود آمدهاند. 2. عامل مصداقستیزی: آنگاه که معنی زبانشناختی متن به سبب دلالت بر مصادیقی مُغایر با عادتهای تجربی ما انکار میشود. 3. ناسازگاری معنی گزاره با شخصیت گوینده: آنگاه که معنی زبانشناختی گزارهها با شناختی که از گوینده داریم سازگار نمینماید. مقاله در نهایت گزارههای فراهمآورنده یک متن را به سه نوع تقسیم کرده است: الف. گزارههایی که معنیِ زبانشناختی آنها پذیرفتنی است و به مصداقی تجربی دلالت دارند. ب. گزارههایی که اگرچه در نظام نخستین زبان، معنی زبانشناختی آنها پذیرفتنی نیست اما دریافتِ معنی ثانوی آنها که منظور نظر اولیه گوینده بوده است و در این معنی دارای مصداق تجربی نیز هستند بهآسانی میسر است. ج. گزارههایی که علیرغم اختلاف علت در پدید آمدن آنها معنی زبانشناختی آنها قابل قبول نیست و به مصداقی سازگار با عادتهای تجربی ما دلالت ندارند و صرفنظر از آنکه چه عامل بافتی و چه علتی سبب نهفتهشدن معنایی در آنها شده باشد، این معنی بهآسانی قابل دریافت نیست.
موضوع مورد بررسی ما حکایت کوتاه توبه ابراهیم ادهم است که از چهار متن انتخاب شده؛ کشف المحجوب هجویری غزنوی (قرن پنجم هـ.ق)، طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری (قرن پنجم هـ ق)، ترجمه رساله قشیریه از مؤلفی نامعلوم (قرن ششم هـ ق) و شرح تعرف مستملی بخاری (قرن پنجم هـ ق). روایتشناسی، رویکرد اصلی این مقاله است. ابتدا هر چهار متن را به تعدادی گزاره تقسیم و آنها را براساس رمزگانهای متفاوت، دستهبندی و در چارچوب ساختار روایی با یکدیگر مقایسه کردیم تا بدین وسیله ویژگیهای روایی آنها را کشف کنیم. در واقع به بررسی «سبکشناسی روایت» در چهار قطعه بسیار کوتاه از این متون پرداختهایم.
در اين مقاله نشان داده ميشود که کتابهاي دستور زبان فارسي و فرهنگهاي اين زبان، در مورد تعيين مقوله نحوي يا واژگاني تعداد قابل توجهي از کلمات قاموسي زبان فارسي، مانند «انجام»، «حفظ»، «فراموش»، و «وادار»، اتفاق نظر ندارند و در اين زمينه، در آنها تناقضات و ناهماهنگيهاي قابل توجه و مشکل آفريني وجود دارد. اين ناهماهنگيها ـ که هم از لحاظ نظري و هم از لحاظ عملي تبعات منفي به دنبال دارند ـ ناشي از عدم شناخت ماهيت و نقش اصلي اين واژهها در زبان فارسي امروز است. از آنجا که اين واژهها داراي ساخت موضوعي و گزارهاي هستند، پيشنهاد ميشود که بر اساس کاربرد واقعي و با توجه به نقش گزارهاي آنها در ترکيبات و جملات دستوري، اين کلمات در دو دسته، تحت عناوين «اسامي گزارهاي» و «صفات گزارهاي»، طبقبندي شوند.
محمد بن سلیمان، ملقب به فضولی در عراق متولد شد. درباره زادگاه او اختلاف است. بعضی کربلا، بعضی بغداد و بعضی حله را زادگاه او شمردهاند. سال تولد او نیز دقیقاً معلوم نیست و بیشتر احتمال دادهاند که دهه آخر قرن نهم متولد شده باشد. درباره سال وفات او چندان اختلافی نیست. عهدی بغدادی صاحب گلشن شعراء که معاصر او بوده، اشاره کرده است که در سال 963 هجری به مرض طاعون در شهر مقدس کربلا درگذشته است.
خواب و رويا، جايگاهي مهم در دين اسلام دارد. وحي، در اوايل بعثت پيامبر (ص) به واسطه روياي صادقه بوده است. نويسندگان اوليه اسلامي توجه خاصي به خواب و تعبير آن داشته و نوعي ادبيات غني در اين باب به وجود آوردهاند. عرفا و صوفيه، نسبت به اعتقادات و پيش فرضهايي که علماي اسلامي در كتابهاي تعبير خواب آوردهاند، آشنايي داشته و از آن پيروي کردهاند؛ اما براي آنها روياي صادقه اهميت خاصي داشته و به واسطه آن به معرفتي منحصر به فرد که به سير روحاني آنها کمک ميکرده است، دسترسي مييافتند. اين مقاله به بررسي خواب و رويا در آثار مولانا ميپردازد. مولوي در آثار خود سخني منظم و مفصل و يا نظريهاي کامل، در مورد خواب و رويا ارايه نميکند؛ بنابراين براي بررسي اين مساله، به پنج بخش عمده نسبت به خواب و رويا، پرداختهايم: 1. تقسيمبندي خواب و رويا و برخي تعاريف مربوط به آن 2. عالم خواب و رويا، 3. ارتباط بين عالم رويا و بيداري، 4. رويت خدا در خواب، 5. مساله برگشت به اصل. به واسطه اين پنج بخش، ابعادي از مساله خواب و رويا در آثار مولوي و جايگاه آن در نظر او روشن ميگردد.