رمان گنجشکها بهشت را ميفهمند مطابق با آموزههاي پسامدرنيستي نوشته شده است. توجه به آشفتگي در روايت و به تبع آن زمان داستان، ويژگيهاي فراداستاني، ايجاد دور باطل با استفاده از شخصيتهاي تاريخي در کنار شخصيتهاي داستاني و حضور نويسنده در داستان براي بههمريختن مرز ميان واقعيت و خيال از جمله ويژگيهايي است که اين رمان را در زمره رمانهاي پسامدرنيستي قرار ميدهد. با اين همه گاه مواردي در آن ديده ميشود که تناسبي با آموزههاي پسامدرنيسم ندارد. اين مقاله ضمن اشاره به ويژگيهاي پسامدرنيستي رمان، به نقد عناصري ميپردازد که با اين ويژگيها همگن نيستند و نشان ميدهد كه استفاده از شيوههاي مربوط به اين جريان در رماني که يکي از وظايف اصلي خود را شناساندن شخصيتي قرار ميدهد که نمادي از رزمندگان دوران جنگ ميتواند باشد، بجا نمينمايد؛ زيرا نوع نگاه تفکر پسامدرن به انسان و زندگي با نگاه موجود در رمان همخواني ندارد. طبيعي است با وجود تأکيد همه شخصيتها بر ترسيم شخصيتي آرماني در رمان و همنوايي و همصدايي آنها، با رماني چندصدايي نيز روبرو نباشيم.
این دفتر مجموعه مقالاتی است از اولین سمینار بررسی رمان جنگ در ایران و جهان که بازتاب فریادیست برخاسته از گلوی مردم خوب کرمانشاه و دیگر مناطق جنگ زده میهنمان. در طول سمینار نیز مقالاتی توسط مدعوین قرائت و سخنرانیهایی ایراد شد و مجموعه گرد آمده از همان مقالات و سخنرانیها است. این سمینار در سال 1373 توسط بنیاد جانبازان انقلاب اسلامی برگزار شد
در اين مقاله حضور برخي از مهمترين مولفههاي پسامدرنيستي، چون محتواي وجودشناسانه، عدم انسجام، آميختن انواع ادبي (ژانرها)، اتصال کوتاه، عدم قطعيت، ابهام، آشفتگي زمان و مکان، بينامتنيت، شيفته گونگي شخصيت، تغييرات راوي و زاويه ديد و... در يک رمان از دکتر سيروس شميسا، با نام «تاريخ سري بهادران فرس قديم» با ذکر مستنداتي از متن، اثبات شده است و با توجه به عنصر غالب پسامدرنيسم در اين متن، يعني برجستهشدن محتواي وجودشناسانه با استفاده از مباحث عرفاني به شکلي تازه و کارکردي (functional)، ميتوان گفت اين داستان به شيوهاي نو و بومي شده و غيرتقليدي وارد حيطه پسامدرنيسم شده است، در عين حال که عناصري از مدرنيسم را نيز در خود دارد؛ از جمله آن چنان که لازمه عرفان است، مباحث معرفتشناسانه نيز به نحوي تنگاتنگ و غير قابل تفکيک از مباحث وجودشناسانه در اين متن مورد توجه قرار گرفتهاند.
به یمن تأسیس شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی، برنامههای ارزندهای در حوزه زبان و ادبیات فارسی انجام شده که یکی از آنها نقد و بررسی کتابهای درسی مربوط به رشته زبان و ادبیات فارسی است که در دانشگاههای کشور تدریس یا به عنوان منابع اصلی و فرعی درسها معرفی میشوند. آنچه در این کتاب آمده، تلخیص و بازآفرینی داوری و عرضه آن در قالب نوشتاری کوتاه است که در صورت و ساختار عرضه شده است. دلیل این ساماندهی و ساختار پیروی از این منطق بوده است که در ابیتدا از کلیات ادبی و مباحث مربوط به آن سخن گفته شده، سپس متون کلاسیک در دو حوزه نظم و نثر عرضه میشوند و پس از آن نیز مباحث ادبیات معاصر، تاریخ ادبیات و فارسی عمومی آمدهاند. در فصل ادبیات کلاسیک نیز عناوین فرعی بر اساس ترتیب تاریخی تدوین شدهاند.
اين پژوهش درصدد است تا با بررسي قصههاي دو حماسه ايراني و هندي، يعني شاهنامه و مهابهارت، نشان دهد، ساختار اين قصهها تا چه اندازه از نظر طرح و محدوده، شبيه به هم است. بنابراين بخشي از قصهها با موضوع «خويشاوندکشي خويشاوندآزاري» انتخاب گرديد تا با نگاهي ساختاري تحليل شود. دليل انتخاب روش ساختاري اين است که جاي چنين نگاهي در مجموعههاي حماسي پژوهشي، خالي است؛ زيرا بيشتر پژوهشها درباره موضوع اين مقاله، تفسيري است. تحليل ساختاري مقدمهاي براي رسيدن به تحليلهاي تفسيري بعدي است. به همين دليل برخي از ساختارگرايان چون ژرار ژنت، پا را از مرحله تحليل ساختاري صرف فراتر گذاشته و به تاويل نيز توجه کردهاند. با اين پژوهش خواننده پي خواهد برد که داستانها علاوه بر شباهتهاي محتوايي در ساختمان نيز به هم نزديکند.