در تجزيه سطوح سبكي هر شاعر، يكي از عناصر مهم مربوط به صور خيال، رنگ است كه افكار و عواطف وي را از سويي، و موضوع و درونمايه اثر را از سوي ديگر به هم مربوط ميسازد. لذا بررسي نحوه کاربرد رنگ در آثار شاعران صاحب سبك و غير مقلد دريچهاي به روي شناخت عوالم دروني ايشان است و در عين حال نقدي است بر ميزان توانايي هنري و ادبي آنها در بهره گرفتن از عناصر مختلف خيال. در پي اين هدف، مقاله حاضر چگونگي به كارگيري رنگ را در صور خيال فردوسي و توجه شاعر را به تناسب و هماهنگي رنگها با هسته روايي داستانهاي شاهنامه بررسي كرده، نشان ميدهد که رنگ در صورخيال فردوسي اصالت ندارد، اما رابطه معناداري ميان کاربرد رنگ با مضمون، حوادث و وقايع داستانها ديده ميشود. به همين دليل، رنگ اسب پهلوانان در موارد متعدد با هسته روايي داستان و اتيمولوژي نام صاحبانشان ارتباط پيدا ميکند و نيز درفش هر پهلوان با رنگ و نقش ويژهاي ظاهر ميشود. همين طور رنگ خيمه هر يک از نامداران متفاوت با ديگران است. اين همه در برخي موارد قابليت تاويل نمادين پيدا ميکند و مهارت فردوسي را در استفاده از تمام گنجايشهاي ادبي نشان ميدهد. در اين مقاله با عرضه بسامد هر يک از رنگهاي به کار رفته در شاهنامه، امکان مقايسه دقيق کاربرد رنگها در شاهنامه فراهم آمده و نشان ميدهد که 53.69% از فضاي رنگهاي به کار رفته در شاهنامه، به مناسبت فضاي حماسه و جنگ و پيکار، به رنگهاي سرد و تيره تعلق دارد و گروه رنگ سياه با %33.29 کاربرد در راس رنگها قرار گرفته است.
انقلاب مشروطیت و مجاهدت مجاهدان بزرگ به همراه ملت شجاع ایران پشت استعمار را خماند....اما دیری نپائید که انقلاب را به انحراف کشاندند، بزرگ مردان انقلاب را توسط شاه دست نشانده قاجار یا به دار آویختند یا به طریقی از میدان به در کردند. با این وجود ابرقدرتان آن زمان روس و انگلیس از قیام مردم و آتشی که زیر خاکستر بود و هر لحظه انتظار می رفت شعله ور شود بیم و هراس داشتند. وجود حکومتهای محلی و قیام گاه و بیگاه مردم در اطراف ایران چون لرستان کردستان گیلان راه چپاول را بر استعمارگران بسته بود. استعمارگران در طول تاریخ هماره سعی بر این داشته اند که بر این منطقه سیطره پیدا کرده دامنه نفوذ خود را بر دیگر نقاط ایران بگسترانند اما هربار با مقاومت دلاوران لرستان روبرو شده مجبور به عقب نشینی شده اند.در عصر ننگین سر سلسله پهلوی (رضاخان) بار دیگر این منطقه مورد تاخت و تاز قرار گرفت. سیصد هزار خانوار اعم از شهری و روستایی با دلاوری و رشادت کم نظیر در مقابل قوای مهاجم و دست نشانده بریتانیا ایستادند و دوازده سال مقاومت کردند. آنها با رشادت و بی باکی خود حماسه ها آفریدند.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".