درباره ویژگیهای زبانی آثار ادبی زنان دیدگاههای گوناگونی وجود دارد. در پژوهش حاضر بر ضرورت تحلیل سبکی آثار داستانی زنان بهعنوان روشی برگزیده در تحلیل ویژگیهای زبانی، ادبی و اندیشگانی این آثار تأکید شده است. در ادامه، برجستهترین وجوه سبکی آثار زویا پیرزاد، با رهیافت سبکشناسی فمنیستی، بررسی و تحلیل شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد از نخستین اثر نویسنده یعنی مجموعهداستان مثل همه عصرها تا رمان عادت میکنیم، در سطوح مختلف متن (واژگان، جملات و سطح گفتمان) دیدگاه زنانه نمود یافته است. سیر تحول اندیشه که به تحول زبان منجر میشود، در آثار پیرزاد اینگونه است: در مجموعهداستانهای مثل همه عصرها، طعم گس خرمالو و یک روز مانده به عید پاک زنان اسیر روزمرگیاند و از خود ارادهای ندارند؛ در رمان چراغها را من خاموش میکنم جایگاه زن مورد پرسش قرار میگیرد و در رمان عادت میکنیم با تحول نقش زن به عرصه کنشگری و فعالیت اجتماعی، توصیفی دیگرگون از هویت زنانه در نقش فاعلی ارائه شده است.
مقالاتی که در این کتاب آورده شده طی سالهای 1378 تا 1384 در شمارههای متعدد «نامه فرهنگستان» منتشر شدهاند. سلسله مقالات در معرفی و نقد آثار داستانی اسماعیل فصیح را میتوان گفت که همه داستانهای کوتاه و رمانهای این نویسنده حرفهای را دربر میگیرد. نویسنده این مقالات زندهیاد بانو آناهید اُجاکسیان سلماسی بود که از خاندانی ارمنی در تهران زاده شد. او در نویسندگی زبانی ساده و شیوا و رسا و در نقد، ذهنی نقاد داشت. در این کتاب افزون بر نقد و بررسی آثار داستانی اسماعیل فصیح که در دو بخش قبل و بعد از انقلاب گردآوری شده، آثار داستانیای از احمد محمود، زویا پیرزاد، امیرحسین چهلتن، فتانه حاجسیدجوادی نیز نقد و بررسی شدهاند.
براساس منطق گفتگویی و توجه به دیگربودگی در نظریه باختین، میتوان اصالت رمان را در ویژگی چندزبانگی آن دانست؛ از همین رو، زبان رمان در تعامل گفتگومند با سایر زبانهای برآمده از خاستگاههای متنوع اجتماعی ایدئولوژیک و نیز در تعامل بینامتنی با زبان سایر متون قرار دارد و به بازنمایی آنها میپردازد. بدین ترتیب، رماننویسان زن نیز در نوشتار زنانه خود، یا تکیه بر چندزبانگی، گفتمانی دوصدایی ایجاد کرده، امکان بروز صدای زنانه را فراهم میکنند. مقاله اضر با روش توصیفی ـ تحلیل و با بهرهگیری از نقد باختینی، در مقایسهای تطبیقی ـ بر پایه مکتب امریکایی ـ جلوههای گفتگومندی زبان در دو رمان زنانه فارسی و عربی را بررسی میکند: رمان چراغها را من خاموش میکنم، اثر زویا پیرزاد و ذاکره الجسد (خاطرات تن)، اثر أحلام مستغانمی. این دو نویسنده، علیرغم تفاوت در راهبردهای روایتی، در نوشتار زنانه خود به مسئله زبان و جایگاه آن در رمان توجه کرده، براساس ویژگیهای سبک خویش اشکال متنوعی از حضور زبانهای دیگر را در رمان بازنمایی کردهاند. در نتیجه گفتمان دوصدایی، در سه سطح مختلف، دیدگاه زنانه نویسندگان را به شکلی منکسر بروز میدهد؛ با این تفاوت که پیرزاد به ایجاد دنیای ناهمگون زبانی و شکست هژمونی زبان مسلط بر ادبیات توجه کرده است، در حالی که مستغانمی نگاهی انتقادی به مقوله جنسیت میافکند.
ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی از ارکان مهم شعر فارسی است تا بدان حد که او را پدر شعر فارسی لقب دادهاند. بیشک این جایگاه مهم در سایه طبع بلند و اندیشه خلاق او به دست آمده است. بازتاب این ویژگیها به جز دیگر توانمندیهای او در عرصه هنر موسیقی مرهون اشعار والای او بوده است که امروزه متأسفانه با وجود فراوانی آن، جز ابیاتی اندک باقی نمانده و همین مقدار مبین چیرگی و توانایی او در ادب فارسی است. این مجموعه مقالات حاصل سخنرانی استادان زبان و ادب فارسی است که در همایشی به مناسبت بزرگداشت هزاروصدمین سال وفات این شاعر بلندآوازه ارائه شده است.
میرزا اسدالله خان غالب دهلوی (1212 ـ 1258 هـ) از برجستهترین سخن سرایان خوش قریحه فارسیگوی و صاحب سبک قرن سیزدهم هجری شبه قاره هند است که در ترویج و توسعه زبان فارسی سهمی بسزا دارد. هر چند که اجداد غالب از ایبکیان ترکنژاد سمرقندند، خود غالب در لاهور و دهلی نشو و نما یافته و تحتتأثیر سخنوران نامی آن دیار از جمله بیدل، فیض، ناصر علی سرهندی، حزین لاهوری، گرامی کشمیری و .... به شیوه استادان سلف، به نظم سخن فارسی همت گماشته است. ذوق و قریحه سرشار و نبوغ فوقالعاده غالب در نظم سخن و آشنایی وی به انواع علوم پیشینیان، او را در ردیف شاعران بزرگ پارسیگو قرار داده و بحق یکی از مصادیق سخن نظامی عروضی سمرقندی است که «شاعر باید که سلیمالفطره، عظیمالفکره، صحیح الطبع، جیدالرویه، دقیقالنظر» باشد.