گسترش صنعت و مدرنيزم باعث شده كه زندگي بشر دچار تغيير و تحول گردد و اين امر حوزه هنر و ادبيات را نيز تحت تاثير قرار داده است. حاصل اين تاثيرپذيري پديد آمدن ميني ماليسم در عرصه داستانسرايي است. به اين معني كه نويسنده از حداقل واژگان و ايجاز بهره ميگيرد تا داستاني را در طرح ساده بيان كند. هرچند اين پديده در غرب مقولهاي جديد محسوب ميشود، اما در ادبيات وسيع ايران زمين نمونههايي فراوان وجود دارد كه كاملا منطبق با ويژگيهاي داستان ميني مال است. مقالات شمس تبريزي علاوه بر داشتن ارزشهاي محتوايي و بيان آموزههاي ديني و عرفاني از جهت داستانپردازي نيز قابل اهميت است. موجز بودن، حذف حشو و زوايد و داشتن درونمايه و تم جذاب از برجستهترين ويژگيهاي حكايات و قصههاي مقالات است كه به نوعي منطبق با شگردهاي داستانسرايي ميني ماليستي بشمار ميرود. در اين نوشته سعي بر ان است كه چگونگي بيان حكايات و قصهها در مقالات شمس، هم راه با ويژگيهاي داستان ميني ماليسم بررسي شود.
کتاب "جشن قرن هفتم ملای روم" مولانا در خانقاه شمس تبریزی اثر استاد شهریار، به کوشش کریم خمسه.
طاهر بدخشی یکی از سیاستمداران نامدار کمونیستها موسس و رهبر (سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان) موسوم به سازا در دو دهه 1350 و 1360 بود. محمد طاهر بدخشی فرزند وکیل محمد ذاکر فرزند میرزا محمد ناصر مغول بیگی به روز دوشنبه هشت عقرب/آبان ۱۳۱۲ خورشیدی در گذر میرشکاران ناحیه سوم شهر فیض آباد مرکز استان بدخشان (افغانستان) در یک خوانواده [اوزبیک] تبار چشم به جهان گشود. از سن شش سالگی تا ده سالگی به عوض مکتب رسمی و دولتی شامل مدرسه اسلامی خرقه مبارک در زادگاهاش گردید و مدت چهارسال در خانه نزد عمه و مادر بزرگش و هم در مدرسه آموزشهای دینی را آموخت. در سال ۱۳۲۳ شامل مدرسه ابتداییه گردید و تا صنف نهم دانش آموز ممتاز آن دبیرستان بود. از صنف هفت به بعد یکی از همکاران قلمی روزنامه بدخشان شد. بعد از فراغت از صنف نهم جهت ادامه آموزش، راه کابل را در پیش گرفت. بعد از ختم لیسه حبیبیه در سال ۱۳۳۶ شانس مشمولیت در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل را کمایی نمود، که در سال دوم شعبه اقتصاد آن به دانشکده مستقل تبدیل شد و بدخشی شامل آن گردید. بدخشی در سال ۱۳۴۰ با اخذ دیپلم از آن دانشکده فارغالتحصیل شد، و بعد از سپری نمودن نیمسال خدمت سربازی به حیث عضوی شعبه ریسرچ تا سال ۱۳۴۶ در دانشگاه کابل ایفای وظیفه نمود، بعداً تا اوایل سال ۱۳۵۷ بحیث کارمند و کارشناس ریاست تألیف و ترجمه در وزارت تعلیم و تربیت به کار ادامه داد. از بهار سال ۱۳۵۷ مدت چند ماه به عنوان رئیس تألیف و ترجمه در آن وزارت با کار و پیکار اجتماعی و سیاسی مشغول بود... بیش از بیست جلد کتاب را به محمدطاهر بدخشی نسبت دادهاند که تا هنوز اینکتابها در دسترس خوانندگان قرار نگرفتهاست و عدهای این نوشتهها را خیالی میدانند. علاوه برآنها بدخشی در حدود یک صد مقاله در روزنامههای اتحاد بغلان، فاریاب، بدخشان، انیس، افکار نو، پیام وجدان و مجلات کابل (ژوندون، برگ سبز، آریانا و غیره) به اسم خود و به نامهای مستعار چون ابوذر ویسی منتشر نمودهاست
آثار ادبي بطور نامحسوس و غيرمستقيم، آرمانها، تفكرات و شيوه زندگي هر ملت را در طول تاريخ نشان ميدهد و تصاويري هنرمندانه از واقعيات اجتماعي عرضه ميدارد. نگاه جامعهشناختي به ادبيات ميتواند وضعيت اجتماعي، سياسي و فرهنگي هر دوره را تا حدودي نمايان سازد. يكي از مهمترين ويژگيهاي ادبيات و شعر مشروطه، تاثيرپذيري آن از جريانات اجتماعي و سياسي است كه تحت تاثير اوضاع و شرايط حاكم بر جامعه، شعر وارد حوزه زندگي مردم ميشود و نحوه زندگي ملت را به تصوير ميكشد. جامعه ايران در حال و هواي انقلاب و تغيير و تحول اساسي است و روشنفكران تلاش دارند، سنتهاي جديد، جايگزين سنتهاي كهنه گردد. در اين راستا نيز «ادبيات اعتراض و انتقاد» شكل ميگيرد كه خصيصه بارز آن جامعهگرايي و واقعگرايي است. از رهگذر بررسي اشعار اين دوره براحتي ميتوان اوضاع جامعه آن زمان را ترسيم نمود و افق فكري شاعران و نوع تلقي آنان را نسبت به مسايل اجتماعي و فرهنگي تبيين و تفسير كرد.