بزرگترين دشواري اختيار، ترديد و اضطراب ماست، اما آفت بزرگ جبر، بيمسئوليتي است. مولانا با جمع اختيار و جبر، نظريهاي را بنيان مينهد كه خود آن را جباري مينامد. معني جباري نزد مولانا، پذيرش جبر است از منظر روانشناختي و قبول اختيار از نظرگاه جامعه شناختي؛ نزد خود بپذير كه هر آنچه رخ داده بايد ميبوده و بدينسان نه از خود متنفر باش، نه از ديگري. ليكن هم مسئوليت رفتار خود را آگاهانه بپذير و هم مسئوليت ديگري را از او بخواه.
اینکه جریانهای بزرگ اندیشه معاصر از افکار هگل سرچشمه میگیرد، امری است که همه میدانند و همگان به آن معترفند. ولی اینکه واقعا آن افکار چه بود و کسانی که خود را به هگل نسبت میدهند تا چه حد از فلسفه او الهام گرفته و رهنمودهای آن را محترم شمردهاند، داستان دیگری است که هنوز میتواند و باید مورد بحث واقع شود. چون سه فلسفه اصلی از فلسفههای معاصر بسیار مزورانه خود را منسوب به هگل میدانند، شاید چنین تصور رود که اندیشههای کتاب «نمودشناسی ذهن» واقعاً کاربرد خود را در این فلسفهها یافته و هرچه را میتوانسته است در خود داشته باشد، به صورت قطعی بیروه داده است، ولی هرگز چنین نیست و دلیل واضح آن این است که هیچیک از این فلسفهها در وضع و حالی نیست که بتواند قانون اندیشه هگلی را که درک و بیان حقیقت نه همچون یک جوهر بل همچون یک ذهن اندیشنده است، پاس بدارد. بزرگترین فیلسوفان سنت ما بعد الطبیعه غربی ،از پارمندیس و افلاطون و ارسطو گرفته تا دکارت و کانت و هگل اصحاب اصالت ماهیت بوده اند و حذف و طرد «وجود»از مابعدالطبیعه منجربه ایجاد ما بعد الطبیعه هایی نا منطبق با نظام وجودی عالم شده و حتی اگزیستانسیالیسم معاصر با دعوی بازگشت به وجود از درک حقیقی وجود بازمانده و شبحی تهی را جانشین آن کرده است. در این میان تنها یک فیلسوف از این آزمون سرافراز بیرون آمده است و او کسی نیست جز...تحلیل های ژرف و موشکافانه نویسنده از فیلسوفانی همچون افلاطون ،ارسطو،ابن سینا،ابن رشد،آکویناس،کانت،هگل و کی یر کگارد به این کتاب عمقی در خور توجه داده است. گئورگ ویلهلم فریدریش هگل ؛ فیلسوفی آلمانی در ۲۷ اوت ۱۷۷۰ میلادی در اشتوتگارت، واقع در جنوب غربی آلمان، به دنیا آمد. از کودکی در زمینههای گوناگونی مانند ادبیات، فلسفه، و موضوعات مختلف دیگر، به مطالعه میپرداخت و در این کار از حمایت و تشویق مادرش - که سهم فراوانی در پرورش فکری وی در کودکی داشت - برخوردار بود. پدر او از کارمندان دولت بود.
اینکه جریانهای بزرگ اندیشه معاصر از افکار هگل سرچشمه میگیرد، امری است که همه میدانند و همگان به آن معترفند. ولی اینکه واقعا آن افکار چه بود و کسانی که خود را به هگل نسبت میدهند تا چه حد از فلسفه او الهام گرفته و رهنمودهای آن را محترم شمردهاند، داستان دیگری است که هنوز میتواند و باید مورد بحث واقع شود. چون سه فلسفه اصلی از فلسفههای معاصر بسیار مزورانه خود را منسوب به هگل میدانند، شاید چنین تصور رود که اندیشههای کتاب «نمودشناسی ذهن» واقعاً کاربرد خود را در این فلسفهها یافته و هرچه را میتوانسته است در خود داشته باشد، به صورت قطعی بیروه داده است، ولی هرگز چنین نیست و دلیل واضح آن این است که هیچیک از این فلسفهها در وضع و حالی نیست که بتواند قانون اندیشه هگلی را که درک و بیان حقیقت نه همچون یک جوهر بل همچون یک ذهن اندیشنده است، پاس بدارد.
جناس، آوردن واژگاني است همگون در لفظ، با معناهايي غيرهمگون. قيد لفظ، هم زمان هم به گفتار و هم به نوشتار اشاره دارد. به بياني ديگر، جناس هم صنعتي است موسيقايي و هم خوش نويسانه. بر بنياد قاعده «جنس رود سوي جنس»، کلمات نيز ناخودآگاه، هم جنس خود را مييابند و با هم مينشينند و اين، شيرينترين جناسهاست. اگر دو لفظي که در معنا با يکديگر مختلف است، در شش چيز (نوع حروف، تعداد آنها، شکل و هيات و حرکتشان، نقطه، نگارش و ترتيب حروف) مشترک باشد، جناس تام است و اگر در يکي از آن شش، با يکديگر فرق کند، جناس را غيرتام ناميدهاند. اما اگر اختلاف دو لفظ در بيش از يکي از آن شش امر باشد، جناس، مطلق است. زيباترين جناسها جناس شبه اشتقاق است.
به دشوار نیز نمیتوان غیر از مولانا جلال الدین، انسانی را یافت که با هیأتی همچون هر انسان دیگر، دانشی برتر از هرآنچه گفتهایم و شنیدیم و خواندهایم داشته باشد؛ او که قرعه فال به نامش زده بودند و دیدگانش به نعیم و ملکی کبیر افتاده بود، از نطق همچون اناری متراکم بر خود میشکافید و همچون موری پرتوان و مصرّ، باری افزون بر تاب انسانی بر دوش میکشید: یک زمان بگذر ای همره ملال تا بگویم وصف خالی ز آن جمال در بیان ناید جمال حال او هر دو عالم چیست عکس خال او چون که من از خال خوبش دم زدم نطق میخواهد که بشکافد تنم همچو موری اندرین خرمن خوشم تا فزون از خویش باری میکشم این مقاله، ملاحظاتی است بر 300 بیت نخست از دفتر اول مثنوی با شرح و تفسیری بر برخی از ابیات و حدسهایی درباره بعضی تعبیرهای مولانا.