مجاز مرسل يکي از عوامل ابهامآفرين در کلام ادبي است. ياکوبسن در بحث خود از قطبهاي مجازي و استعاري زبان، مجاز را روند جايگزيني بر اصل مجاورت ميداند و آن را از ويژگيهاي بارز نثر به حساب ميآورد. در حالي که مجاز در کلام ادبي، به ويژه شعر معاصر، به دليل پیوندها و علاقههای تازهای که شاعر بین معنی حقیقی و مجازی ایجاد میکند، عنصری بلاغی محسوب ميشود. چون مجاز مرسل بر اساس تداعي مجاورت شکل ميگيرد، بهزودي بازشناخته ميشود و تکمعنايي است، از اينرو درجه ابهام آن نسبت به ساير مقولههای مجازی زبان کمتر است. شاید به همین دلیل است که کاربرد آن در شعر معاصر اندک بوده و شاعران معاصر چندان تمایلی به استفاده از آن در شعر خود ندارند. منتها در همين موارد معدود، گاه به نوآوريها و ابتکاراتي دست زدهاند که نمودار گزينش و ترکيب شاعر از امکانات متعدد زباني و بيانگر سبک خاص و نشاندهنده ميزان تقليد يا نوآوري آنها در اين حوزه بلاغي است. در اين مقاله که به شيوه توصيفي - تحليلي بر روي شعر چهار تن از شاعران معاصر (نيما يوشيج، اخوان ثالث، سهراب سپهري و فروغ فرخزاد) صورت گرفته، برآنيم ضمن بررسي مجاز مرسل و نقش آن در ايجاد ابهام هنري به تجزيه و تحليل ابهامهاي حاصل از اين مقوله ادبي بپردازيم.
موضوع کتاب مجموعه اشعاری است از حسین روشندل که در سال 1346 توسط چاپخانه علمیه تبریز منتشر شده است.
در این اثر، نگرش و دیدگاههای سهراب سپهری و فروغ فرخزاد که در آثارشان انعکاس یافته، بررسی شده است .برای این منظور، نگارنده شعر ((مسافر)) سهراب سپهری را برگزیده، ابتدا ساختار درونی و بیرونی آن را تشریح و سپس بنیانهای فکری و معرفتهای عرفانی، روان شناختی و تاریخی آن را بیان میکند .در بخش دوم نیز برای بررسی و تبیین نگاه فروغ فرخزاد به مجموعه هستی، منظومه ((ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد)) انتخاب و بعد از بازخوانی، ساختار آن شروع و بیان شده است.
با وجود اختلاف نظرهای مختلف و متعدد مفسران و منتقدان بوف کور، میتوان گفت همه آنها بر این قول اتفاق نظر داشتهاند که دو پاره بوف کور به نوعی تکرار یکدیگرند. علاوه بر این، میشود گفت تقریبا قریب به اتفاق اکثر این شرحها با استفاده از نقد روانشناختی به تحلیل اثر پرداختهاند. در حالی که نگارندگان با عنایت به دو نکته یادشده تلاش کردهاند با تحلیل استعارههای مفهومیای که هدایت در این دو قسمت به کار برده، از طریق «نظریه استعاره مفهومی» فراتر از استدلالهای روانشناسانهای که ناقدان این اثر داشتهاند به کشف شباهتها و تفاوتهای این د قسمت بپردازند تا در نهایت به نگاهی جدیدتر و متفاوت با آنچه تاکنون ذکر شده، دست یابند و ثابت کنند که هدایت با وجود کاربرد شباهتهای فراوان در این در پاره، بینشهای متفاوتی را در هر یک دنبال میکرده است.
روايتشنو يكي از چهار نقش اصلي در روايت (نويسنده واقعي، خواننده واقعي، راوي و روايتشنو) است؛ از اينرو آگاهي از آن به شناخت ويژگيهاي متن روايي منجر ميشود. پرسش مقاله حاضر اين است كه تاثير علايق و واکنشهاي مخاطب در بسط داستان و نحوه گسترش پيرنگ چگونه است؟ و روايتشنو چه نقشهاي ديگري در روايت دارد؟ روايتشنو در مثنوي بسيار آشکار است؛ راوي مستقيم او را مورد خطاب قرار ميدهد و مخاطبي است که اقتدار دارد و از راه نظرها و پاسخهاي واقعي ادراک ميشود. بنابراين، نقشي تعيينكننده در روايت دارد تا جايي كه سوالها، پاسخها و کنشهايش حتي ميتواند مسير پيرنگ را تغيير دهد. به طور كلي، چهار نقش منحصربهفرد و مهم را ميتوان براي روايتشنوي مثنوي برشمرد كه در اين مقاله به بررسي اين نقشها ميپردازيم.