بيژن نجدي، داستان‌نويسي است که در داستان‌هايش- به خصوص در داستان‌هاي مجموعه دوباره از همان خيابان‌ها- به مبهم کردن فضاي داستان توجه و علاقه دارد. اين ابهام علاوه بر عدم برقراري رابطه طبيعي ميان دال و مدلول، علل متعدد ديگري نيز مي‌تواند داشته باشد. اين مقاله به بررسي اسباب و صور ابهام در داستان‌هاي نجدي مي‌پردازد و براي تبيين موضوع، به عملکرد و ارتباط راوي و مخاطب، (فرستنده و گيرنده) در عمل روايت توجه مي‌كند. کنشي که از نام‌گذاري داستان، آغاز و با پايان‌بندي آن تمام مي‌شود. تغيير بدون قرينه زاويه ديد، انتخاب كانون‌سازي بيروني، نامعلوم بودن و گردش مخاطب، پوشيدگي ارتباط ميان عناصر روايي، نام‌گذاري داستان‌ها، آغاز و انجام روايت، توجه به رئاليسم جادويي، سمبوليسم، جريان سيال ذهن و درآميختن زمان‌ها در اين شيوه و استفاده از زبان شاعرانه از موارد ابهام‌آفرين در داستان‌هاي نجدي است.

منابع مشابه بیشتر ...

58e51e4c3e7a4.PNG

این چنین پر سایه و برگ

بیژن نجدی

نام شمس لنگرودی با نام زنده‌یاد بیژن نجدی پیوندی ناگسستنی دارد و برای همیشه گره خورده است؛ چرا که آنها دو دوست بودند از یک دیار و با عشقی واحد: ادبیات. زنده‌یاد نجدی، همان شاعر و نویسنده بزرگی است که از مجموعه داستان ماندگار «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند»، داستان «سپرده به زمین» را با این کلمات به شمس لنگرودی تقدیم کرده است: قصه «سپرده به زمین» با احترام به مهتابی و خاکستر و بانو با فروتنی به شمس لنگرودی، شاعر و محقق و داستان‌نویس تقدیم می‌شود. اکنون با سیمای نجدی منتقد روبه‌رو می‌شویم که به نقد مجموعه شعر «قصیده لبخند چاک چاک» از شمس لنگرودی پرداخته است. این شاعر و داستان‌نویس فقید، نقد خود را در 14 صفحه و بر روی برگ‌های دفتر مشق نوشته بوده، اما متاسفانه صفحات 7، 12 و 13 از این نقد گم شده است که بخش‌های مفقود را با عبارت [افتادگی دارد] در متن مشخص کرده‌ایم. به جزآن، هر چه هست عین متن زنده‌یاد نجدی است.

58a40f33a9b7b.PNG

نقد: «سپرده به زمین»، «افول یوزپلنگان»

احمد ابومحبوب

اگر یک روایت را به کوچک‌ترین واحد‌های اطلاعاتی‌اش تقسیم کنیم، آنهایی را که روی سطح روایت، کارکردی و اساسی هستند، «هسته» می‌نامیم و واحدهایی را که چنین نیستند و اکثریت را نیز تشکیل می‌دهند. «کاتالیزور» یا «فروگشا» می‌خوانیم. برای درک کافی از یک داستان، باید روی زنجیره روایت، این دو دسته واحد را تشخیص دهیم. «هسته» محور اصلی داستان یا روایت است که یا به طور استعاری و یا به طور مجازی بر معنا دلالت دارد. نقش فروگشاها، گسترش و پیشبرد و بسط روایت است و در عین نقش دلالت‌گر خود، می‌توانند بدون تغییر دادن اصل داستان، در یک خلاصه فشرده، حذف گردند.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

57f1ef2ae96a5.PNG

مقايسه ساختاري خويشاوندكشي و خويشاوندآزاري در شاهنامه و مهابهارت

علیرضا صدیقی

اين پژوهش درصدد است تا با بررسي قصه‌هاي دو حماسه ايراني و هندي، يعني شاهنامه و مهابهارت، نشان دهد، ساختار اين قصه‌ها تا چه اندازه از نظر طرح و محدوده، شبيه به هم است. بنابراين بخشي از قصه‌ها با موضوع «خويشاوندکشي خويشاوندآزاري» انتخاب گرديد تا با نگاهي ساختاري تحليل شود. دليل انتخاب روش ساختاري اين است که جاي چنين نگاهي در مجموعه‌هاي حماسي پژوهشي، خالي است؛ زيرا بيشتر پژوهش‌ها درباره موضوع اين مقاله، تفسيري است. تحليل ساختاري مقدمه‌اي براي رسيدن به تحليل‌هاي تفسيري بعدي است. به همين دليل برخي از ساختارگرايان چون ژرار ژنت، پا را از مرحله تحليل ساختاري صرف فراتر گذاشته و به تاويل نيز توجه کرده‌اند. با اين پژوهش خواننده پي خواهد برد که داستان‌ها علاوه بر شباهت‌هاي محتوايي در ساختمان نيز به هم نزديکند.

مشاهیر ادبیات فارسی/فردوسی/پژوهش درباره فردوسی فرهنگ و تمدن/اسطوره و فرهنگ
مقاله
56de89811664f.PNG

بومی‌گرایی و تاثیر آن بر ادبیات داستانی معاصر ایران (1320 ـ 1357)

علیرضا صدیقی

بومی‌گرایی واکنش روشنفکرانی بود که می‌خواستند مخاطبان خود را به‌ اصالت‌ها و ریشه‌هایشان توجه دهند، بنابراین کشورهای فراوانی که در معرض‌ استعمار قرار داشتند، به این موضوع توجه کردند و طبیعتا جریان‌های گوناگون‌ روشنفکری در ایران نیز به آن بی‌توجه نماندند. در بررسی جریان‌های داستانی‌ پیش از انقلاب، با جریان بومی‌گرایی مواجهیم، جریانی که معمولا منتقدان به آن‌ توجه نکرده‌اند. در داستان‌های این جریان به نقد بیگانگان و دولت همراه با بیگانگان و توجه‌دادن مردم به ریشه‌های خود توجه شده است. در این مقاله‌ ضمن نظری مختصر به شرایط تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و ادبی ایران در سال‌های 1320 تا 1357 مؤلفه‌های موجود در داستان‌های این جریان برشمرده‌ شده است. بیگانه‌ستیزی، توجه به هویت ایرانی اسلامی و تقابل این مؤلفه‌ها با موضوع مدرنیسم از عمده‌ترین مؤلفه‌های داستان‌های بومی‌گراست. بررسی‌ها نشان می‌دهد توجه به جریان بومی‌گرا در دهه 20 و 30 شمسی کمتر از دهه‌ 40 به بعد است. سیاست‌های محمد رضا پهلوی در این دو دهه و نوع برخورد او با روشنفکران شرایطی را رقم می‌زند که در نهایت منجر به بی‌توجهی به این‌ جریان در دهه‌های 20 و 30 می‌شود. تأثیرات جریان‌های روشنفکری بخصوص‌ تفکرات آل احمد و شریعتی و تغییر کشور از سال 42 به بعد به این‌ جریان در دهه‌های 40 و 50 رونق می‌بخشد.

پژوهش‌ها/پژوهش در ادبیات داستانی
مقاله