سبک هندی یکی از سبکهایی است که با سبکهای قبل از خود، یعنی خراسانی و عراقی، تفاوتهای آشکاری دارد و اغلب متخصصان و منتقدان، این سبک را به منزله نوعی گسست ادبی میدانند که به سبب آن شعر فارسی یک دوره متمایز و قیاسناپذیر از دورههای قبل را تجربه کرده است. نویسندگان این مقاله بر این باورند که این موضوع، یعنی تمایز و قیاس ناپذیری این سبک، را میتوان از چشمانداز نظریه تامس کوهن، فیلسوف برجسته علم، تبیین کرد و به چگونگی و چرایی این تمایز پاسخ داد. با این رویکرد، سبک هندی را نمیتوان ادامه و دنباله سبک عراقی دانست؛ بلکه این سبک، دارای پارادایم خاص خود است و شاعران این سبک به مجموعهای از اصول و موازین مشترک پایبندند که با موازین دورههای قبل قابل مقایسه نیست و بر این اساس، مفاهیم، روشها و مشاهدات شاعران این دوره، با دیگران متفاوت است و بدین سبب این سبک، با سبکهای دیگر قابل قیاس نیست.
مولف در این کتاب اشعار نظیری و عرفی را با هم مقایسه کرده است و برای نشان دادن این که دو شاعر هم زمان و هم سبک در حالی که شباهتهای فراوانی با هم دارند چقدر می توانند با یکدیگر تفاوت داشته باشند و این مقایسه که بین دو شاعر سبک هندی به وجود می آید، جذاب و شیرین به نظر می رسد. نویسنده در ضمن مقایسه، به بررسی و نقد شعر هر دو شاعر هم پرداخته است .
کتاب حاضر، تلاشی است در راستای بازخوانی نظریههای ادبی و هنری 201 تن از شاعران سبک هندی و مطالعه تصویرسازیهای بدیع و نواندیشیهای سرایندگان این سبک در دوران صفوی. نگارنده، در ابتدای نوشتار خویش به «صائب تبریزی» پرداخته و صد غزل از وی را مورد واکاوی قرار داده است. وی سپس در فصل دوم به مطالعه آثار نوزده شاعر از جمله محتشم کاشانی،عرفی شیرازی، شیخ بهایی، رضیالدین آرتیمانی، کلیم کاشانی و فیض کاشانی پرداخته و در فصل سوم از 81 شاعر دیگر نام برده و آثارشان را بررسی کرده است. همچنین در آخرین فصل، صد نمونه از صد شاعر این طرز نوین ذکر نموده است.
اسطوره يکي از عناصر عمده ساماندهي زبان و معناي شعر معاصر است. گرچه اسطورهها اساسا متعلق به دنياي باستاناند و از رهگذر روايات قدسي و مينوي، جهانبيني مردمان آن عصر را تدارک ميديدهاند، در دنياي جديد و در عصر خردگرايي نيز هم چنان در ذهن و زبان انسان امروزي حضوري تاثيرگذار دارند. شاعران بنابر ذهنيت تخيلي و به جهت نيروي خيالين اسطورهها، فراوان از آن تاثير ميپذيرند و به بازتوليد و باززايي آن دست ميزنند. هر شاعري بنابر فکر و فرهنگ خويش و زمينههاي ذوقي و انديشگي، به برخي از اسطورهها بيشتر توجه دارد. سياوش کسرايي به خاطر ذهنيت سياسي و ايدئولوژيک خود و نيز بر اساس مقتضيات عصر، از برخي از اسطورهها با کارکردهاي خاصي بهره گرفته و گاه در شکل آنها تغييراتي نيز داده است. او حتي از برخي شخصيتهاي تاريخي اسطورهسازي نموده و به آنها خصلت اسطورهاي داده است. در اين مقاله به چگونگي و چرايي باززايي و خلق اسطورهها در شعر سياوش کسرايي پرداختهايم.