با پيروزي انقلاب مشروطه، روزنامهنگاري از انحصار دربار خارج شد و شيوه متکلف آن در انزوا قرار گرفت. به اين ترتيب هم زمان با خارج شدن زبان به عنوان ابزار قدرت از سلطه دربار، آزادي بيان نيز دوران کوتاه درخشش خود را آغاز کرد. دهخدا که از بزرگترين نويسندگان و ادباي عصر خود بشمار ميرفت، در مبارزه سياسي به ابزار زبان و قلم توسل جست. او گونههاي زباني موجود در فضاي جامعه را در نثر خود معرفي کرد و در مقابل زبان تک صدايي دربار قرار داد. وي با بهرهگيري از زبان محاورهاي، فاصلهاي را که قرنها ميان زبان گفتار و نوشتار ايجاد شده بود، از ميان برد و راه را براي سادهسازي سبک نگارش فارسي هموار ساخت. اين نوشتار به بررسي سبک نثر روزنامهنگاري دهخدا پرداخته و شيوههايي که وي در مبارزه زباني خويش از آنها استفاده نموده، نشان داده است.
این کتاب فراهم آمده ایست از نوشته های کوتاه دهخدا، نوشته هایی جذاب، خواندنی و داشتنی که برخی از آنها بی تردید نمونه هایی ماندگار از نثر فارسی است و می تواند در نوع خود شاخص و الگوی کار نویسندگان باشد. این ها، در کتاب بزرگ و پرمطلب "امثال و حکم" پراکنده بود و گم و در همان حال به جای خود. به گلبوته های نیستان می مانست یا به ستاره هایی که ازدحام آسمان، تشخص آنها را گرفته باشد. از این نوشته ها آنچه نمودی داشت و از چند سطر می گذشت، گرد آمد. از داستان و مثل تا شرح واژه ها و کلمات قصار و جز آن. آنجا که نوشته دهخدا متکی به نوشته ای از دیگران بود، نوشته پیشین هم آورده شده تا سخن نویسنده معلق نماند. اگر نویسنده "نقل به معنی" کرده بود، از آن نگذشته و هر جا که با داستان و مثل، شعری دست به گردن بود، شعر را نیز آورده شده است.
کتاب حاضر لغتنامهای است با حجم ده هزار واژه، مجموعهای است شامل لغات و کلمات و اصطلاحات روزمره، در گذشته و حال که در زبان محاورهای و گویش آنان معمول و مرسوم و به کار می رود. این کتاب به نام خود مولف "فرهنگ عباسی" نام نهاده شده است و در سال 2010 میلادی منتشر شده است
بهاالدين محمد بن حسين خطيبي بلخي مشهور به بها ولد (628- 545 ق) نويسنده کتاب معارف و پدر مولانا جلال الدين محمد بلخي است. محورهاي عمده فکري بها ولد را مي توان در سه رکن "خداشناسي"، "جهانشناسي"، انسانشناسي" متمرکز ساخت. اين مقاله پس از اشارهاي گذرا به گزيده افکار بها ولد پيرامون خداشناسي و جهادشناسي، يکي از مسايل انسانشناسي او تحت عنوان "ادراک ژرف لذات و تحصيل کمال مزهها" ميپردازد. او عليرغم اينکه عارفي وارسته و متقي بود، به فقه حنفي باور داشته و طريقه اشعري را الگو قرار داده است. ميل وافري به ادراک تمامي صور حيات و چشيدن ژرف لذات دنيوي دارد (که آنها را صوري از جمال الهي ميداند) اين ويژگي به بنده اين اجازه را داد که افکار او را با آندره ژيد (1869 ـ 1951) مقايسه کنم و مشابهتهاي اين دو روح تشنه و وجوه تمايز آندو را بيرون کشم. بها ولد سرچشمه لذات، عشق و شهوات را کوهسار عرش الهي ميداند و آن را وسيلهاي براي شناخت بيشتر تلقي ميکند.
در پيشينه مثنوي پژوهي، شرح مبسوط ابيات مثنوي و به تازگي نيز پژوهشهاي موضوعي، مرسوم و مورد توجه بوده است. اما کمتر به بررسي کلان فکرهاي مثنوي در هر دفتر و سپس مقايسه و تطبيق آن با ساير دفاتر پرداخته شده است. خواننده اين کتاب گاه در پيچ و خم ابيات ژرف و دقيق و در لابهلاي حکايتهاي تودرتوي مثنوي و به تعبيري در جريان مواج و سيال ذهن مولانا گم ميشود و کمتر مجال اين را مييابد که نگاهي از افقي بالاتر نگاهي کل نگر به هر دفتر مثنوي داشته باشد. در اين پژوهش با استعانت از تجربه چند سال تدريس مثنوي در مقطع کارشناسي ارشد به شيوه تحليل محتوا، تلاش شده است تا درونمايههاي مندرج در دفتر دوم مثنوي از نظر بسامدي ارزيابي شود تا از رهگذر آن بتوان کلان فکرهاي مندرج در اين دفتر را معرفي کرد.