مولانا از جمله شاعران فارسي زبان است كه در اثر ارزشمند خود، مثنوي، با نگاهي خاص، ابعاد وجودي پيامبر اعظم را به عنوان نمونه عيني و راستين تربيت يافته تعاليم الهي تصوير كرده است. در اين مقاله سعي كردهايم نگاه خاص مولانا به پيامبر را بيان كرده و با ديدگاه ابن عربي مقايسه كنيم. يكي از نگاههاي مولوي در مثنوي مربوط به وصف حقيقت محمديه است. مولانا در اين خصوص، پيامبر والامقام را سرچشمه همه كمالات و عشق نسبت به آن وجود پاك و مقدس را منشأ همه عشقها ميداند و مقام و كمالات ساير انبيا و اولياي الهي را شعاعي از نور و حقيقت محمدي ميخواند.
کتاب «غنچۀ باز در شرح گلشن راز» تألیف جلال الدین علی میر ابوالفضل عنقا، عارف سلسله اویسی در قرن سیزدهم هجری شمسی است. کتاب غنچۀ باز، شرح مثنوی «گلشن راز» با موضوعیت عشق و عرفان اسلامی است. این کتاب در قالب شعری مستزاد است. این مستزاد عرفانی، با اضافه کردن واژگان بر پایان هر مصراع مثنوی «گلشن راز» نگارش شده است و در واقع قالب مثنوی گلشن راز را به قالب مستزاد تغییر داده است.
بنای سخن عرفا و اربابان معرفت و محبت بر اساس عشق است و آغاز و پایان کلام آنان به ایماء و اشارهای به محبت حقیقت منزه از تعین است. عشق از عناصر عمده و اساسی بینش عرفانی است. این کتاب به بررسی و توضیح مراتب عشق و تأثیر آن در انسان میپردازد. نویسنده در این کتاب به بیان بخشهایی از مناظر سیروسلوک عملی پرداخته است. این بخشها بیان مرحله به مرحله حالتهای درونی و پیشآمده برای سالک طریق الی الله است.
صحبت از عرفان و تصوف به سادگی و صراحت سایر موضوعات نیست چرا که هریک از اعتقادات دینی و مذهبی مستند به شواهد تاریخی و یا بیان شفاف و صریح از سوی بانیان یا معتقدین بدانهاست. اما عرفان همواره با نوعی رمز و راز همراه بوده و پیروان این طریقت معنوی کمتر تمایلی به افشاء دانسته های خود داشته و دارند لذا اقوال و تعابیر متفاوتی در مورد این روش وجود دارد تا آنجا که برخی برای فراغت از کنکاش در مورد آن یکسر به رد و بطلان چنین تفکری پرداخته و هر نوع جلوه و تظاهر عملی ونظری را مردود دانسته اند. عرفان اعتقاد به عشق مطلق است. این اعتقاد خود را مقید به باور مشخصی از ادیان نمی نماید در عین حال بخاطر بهره مندی از روح لطیف عشق همواره جایگاه ارزنده ای در تمام ادیان و مذاهب داشته و به نوعی با آنها سازگار شده بی آنکه از اصل خود عدول کرده باشد و رمز ماندگاری عرفان نیز همین است. لفظ عرفان از میستیک یا گنوسیسم به معنای مرموز و پنهانی به فارسی ترجمه شده است.در بین محققین عرفان این اتفاق نظر وجود دارد اساس عرفان تلفیق دو تفکر اصالت ماده و اصالت معنویت است. گفتار نخست : پیرامون برخی از مباحث عمومی عرفان و تصوف - گفتار دوم : بررسی کوتاه و کاوش پیرامون واژه صوفی - گفتار سوم : بررسی و بحثی کوتاه در تکون عرفان و تصوف در ایران. گفتار چهارم: بررسی و بحث پیرامون چند مسئله مهم عرفان و تصوف . گفتار پنجم: بررسی کوتاه برخی از مسایل برجسته عرفان عملی در راستای مراحل سلوک و... گفتار ششم: نگرشی کوتاه به اصطلاحات عرفانی گفتار هفتم: بیان سیر تکاملی عرفان و تصوف.
در این جستار کوشش به عمل آمده تا به اختصار؛ دوره درخشان تصوف و عران عصر باباطاهر (سده پنجم) ارایه شود. مطالب مقاله در سه بخش گفته آمده است که عنوانهای آنها به قرار زیرین است: الف) معرفی شخص باباطاهر و بررسی عرفان و تصوف سده پنجم. این خش خود در سه قسمت نگاشته آمده است که عناوین آنها چنین است: 1ـ معنی عرفان و تفاوت آن با تصوف. 2ـ بیان این نکته که دانش عرفان، دانشی شخصی (علم حضوری) است، بنابراین، این دانش نه خطابردار نه قابل انتقال به غیر باشد. 3ـ دورنمایی از عرفان و تصوف از سده دوم و بیان چون و چندی آن در این زمان. ب) معرفی باباطاهر عریان و تنی جند از صوفیان و عارفا معاصر وی. این بخش در دو قسمت نوشته آمده است: 1. معرفی مشایخی که روش تصوف زاهدانه داشتند. از این فرقه چهارتن از صوفیان سترگ با ذکر برجستهترین آثارشان معرفی شدهاند. 2. معرفی عارفانی که مسلک عرفان عاشقانه داشتند. از این دسته نیز به شناساندن چهار تن بسنده شده است. ج) نتیجهگیری کلی از شیوههای عرفانی آن زمان. این بخش نیز در دو مرحله نگاشته آمده است: 1. ذکر نمونههایی از باورهای آن چهار صوفی که روش تصوف زاهدانه داشتند؛ نتیجهگیری و تحلیل باورداشتهای ایشان و بررسی زهد و عبادت منفی و مثبت. 2. ذکر نمونههایی از برجستهترین آثار چهارتن دیگر از عارفانی که هم فکر باباطاهر بودند ـ سرانجام در این قسمت از شیوه ایشان نتیجهگیری به عمل آمده و پایهگذاران عرفان عاشقانه معرفی گردیده است.