سنایی غزنوی ـ شاعر قرن ششم ـ در سیرالعباد الی المعاد و آلیگیری دانته ـ شاعر ایتالیایی قرن پانزدهم میلادی ـ در اثر مشهور خود کمدی الهی، با استفاده از تمثیلهای گوناگون و تأثیرشان بر روح، به آیین آخرتشناسی تأکیدی بیشتر دارند و در حقیقت، این دو اثر، آرمان شهر یا مدینه فاضلهای هستند که انسان کامل را توصیف میکنند. از آنجا که اساس داستان هر دو اثر، ماجرای روح است که از نوعی پدیدهشناسی روح در یک سفر طولانی و پر مشقت حکایت میکند، میتوان به مضامین و اهدافی مشترک میان آن دو دست یافت. در این مقاله، ضمن معرفی اجمالی این دو اثر، موارد شباهتها و تفاوتهای آن دو بررسی شده است.
مثنوی حدیقةالحقیقه و شریعةالطریقه یا فخری نامه یا الهینامه منظومهای است به فارسی، سرودهٔ سنایی غزنوی با مضمون عارفانه. سنایی سرایش آن را در سال ۵۲۴ ه.ق آغاز کرد و در سال ۵۲۵ ه.ق به پایان رساند.این مثنوی دارای ده هزار بیت در ده باب است؛ و در بحر خفیف مسدس محذوف (فعلاتن مفاعلن فعلن) سروده شدهاست.موضوعات این کتاب، علاوه بر ستایش خدا و پیامبر و خاندان و اصحاب او، دربارهٔ عقل و علم و حکمت و عشق است. در مقایسه با دیگر آثار پر ارزش سنایی هم چون غزلها و قصائدش، حدیقةالحقیقه از همه بلندنامتر و مورد قبول طبایع مردمان بیشتری در طول سدههای متوالی بودهاست. حدیقه الحقیقه از منظومههایی است که بر بسیاری از شاعران تأثیر گذاردهاست. سنایی با سرودن این منظومه، باب تازهای را در سرایش منظومههای عرفانی در تاریخ ادب و عرفان گشود. شاعران بزرگی همچون خاقانی و نظامی به ترتیب تحفةالعراقین و مخزنالاسرار را تحت تأثیر مستقیم این منظومه سرودند و سالها بعد، عطار و مولوی سرایش مثنویهای عرفانی را به اوج تکامل رساندند. این کتاب خلاصه مفیدی از این اثر بزرگ سنایی ارائه داده است.
فرهنگ اصطلاحات عرفان اسلامی نخستین مجلد از مجموعه ی فرهنگ های اصطلاحات علوم و معارف اسلامی است که در حوزه ی علوم عقلی شامل: عرفان، فلسفه، کلام، اخلاق و منطق و در حوزه ی علوم نقلی شامل: فقه، اصول فقه، تفسیر و علوم قرآنی، رجال، درایه و ادبیات عرب است. این فرهنگ به منظور فراهم آوردن بستر مناسب برای ارائه ی ترجمه های دقیق و رسا و با اسلوب سنگین ادبی از آثار جاویدان عرفان اسلامی تهیه گردیده و اولین قدم مهم در این زمینه به شمار می آید. کتاب حاضر عمده ی اصطلاحات عرفانی را در بر دارد و مدخل ها و معادل های آن ها به دقت گزینش شده و در تهیه آن از بسیاری از پر ارج ترین ترجمه های دهه های اخیر استفاده شده است. راقم این سطور یقین دارد که فرهنگ اصطلاحات عرفان اسلامی کمک بزرگی برای مترجمان ایرانی خواهد بود و سهم بسزایی در بهتر برگردانیدن گنجینه های معرفت فارسی به جهان خارج خواهد داشت و وسیله ای ارزنده خواهد بود برای تبدیل کردن زبان انگلیسی به یک زبان اسلامی؛ یعنی زبانی که در آن معارف و ارزش های اسلامی، که در قلب آن عرفان قرار گرفته، به سهولت قابل بیان است؛ علاوه بر این، کمک خواهد کرد تا مترجمان از تشتت و پراکندگی در برگرداندن متون عرفانی رهایی یابند.
«نظریه عام کلیشهها» یکی از نگاههای صورتگرایانه قرن بیستم به ادبیات عامیانه است که به تأثیر از مطالعات عامیانه، عبارتشناسی و واژگانشناسی صورت گرفت. جی. ال. پرمیاکوف زبانشناس و نویسنده روسی، با نوشتن کتاب از مثل تا قصههای عامیانه (1968) چارچوب نظری این نظریه را بنیان نهاد و با بررسی عناصر بازتولیدی زبان از قبیل ضرب المثلها، چیستان، کنایات، قصهها، و هرگونه عبارت قالبی و فرمولوار زبان در تقابل با متون تولیدی و خلاق زبان، نظریه عام کلیشهها را معرفی کرد. پرمیاکوف و برخی همنظران وی برخلاف گروهی که عقیده داشتند در آفرینشهای ادبی باید از عناصر کلیشهای زبان پرهیز شود و چندان نظر مساعدی بهاینگونه عبارات نداشتند، کوشیدند علت وجودی کلیشهها و فواید ساختار آن را توجیه کنند. و نشان دهند که کلیشهها صرفاً عباراتی دستدوم، کهنه و پیشپا افتاده نیستند. پرمیاکوف از دیدگاه زبانشناسی، نظریه عام کلیشهها را ارائه میکند و حدود طرح کلی نظریهاش از ضربالمثلها (کوچکترین واحد ادبیات عامیانه) تا افسانهها (بزرگترین واحد ادبیات عامیانه) را شامل میشود و بیشتر به دنبال تحلیل ساختاری واحدهای ادبیات عامیانه است. با استناد به عنوان فرعی این کتاب: یادداشتهایی درباره نظریه عام کلیشهها میتوان ادعا کرد که این نظریه هنوز کامل نیست و پرمیاکوف بیشتر درپی طرح مقدماتی این نظریه بودهاست. هدف ما از نگارش این مقاله، معرفی این نظریه و جایگاه آن در نقد ادبی است و برای این منظور، تلقی زبانشناسان و صورتگرایان را در مورد کلیشهها و نظریه عام کلیشهها در حوزه ادبیات عامیانه جست وجو کردهایم.
صادق هدایت نویسنده و متفکر برجسته در حوزه ادبیات است. از جمله دغدغههای وی توجه به انسان، خودشناسی، مبارزه با جهل و خرافات و به طور کلی واژگونکردن و شناساندن فرهنگی با ارزشهای نو است. فردریک نیچه فیلسوف و متفکر آلمانی نیز تأثیرگذارترین فیلسوف قرن در حوزه فرهنگ و توجه به انسان و دستاوردهای آن است. نقطه مشترک فکری هر دو اندیشمند، ساخت فرهنگی نو با پایهریزی اصول جدید است. سعی نگارندگان در این مقاله بر آن است که بر اساس اصول مطالعات تطبیقی، مبانی فلسفی اخلاق در آثار هدایت را با توجه به فلسفه اخلاق نیچه بررسی نمایند.