چگونگی هبوط روح آدمی از عالم علوی و نزول آن در قفس جسمانی، از مباحث غامض فلسفی و عرفانی است. دوگانگی میان جان لطیف و جسم کثیف از موضوعات مورد بحث در بیشتر مکاتب فکری ـ فلسفی و عرفانی است. در این زمینه ابن سینا با دفاع از نظریه «دوگانگی روح و تن» مانند بسیاری عرفای مسلمان، از پیشگامان تصویر هبوط روح در جسم به صورت نمادین است.قصیده عینیه ابن سینا نیز در بین آثار اندیشمندان مسلمان، در زمره آثاری به شمار میآید که با زبان نمادین به تبیین دوگانگی روان و بدن میپردازد. این نوشتار به بیان رمزپردازی، چگونگی شکلگیری آن و عوامل موثر در پیدایش داستانهای رمزی ـ عرفانی در آثار متفکران مسلمان میپردازد. مطالعه منشاهای گنوسی، نوافلاطونی و اخوان الصفا در قصیده و تاثیر آن بر مفاهیم عرفانی و تطبیق بیان نمادین این قصیده با مفاهیم صوفیانه عارفان مسلمان در کنار پردازش تعلق روح به عالم بالا، هبوط غیرارادی آن و بیان دوگانگی تن و جان و چگونگی رابطه آن دو با هم، از دیگر موضوعات مورد بحث در این مقاله است. در پایان به بررسی راههای رهایی نفس لطیف باقی، از اسارت زندان جسم فانی خواهیم پرداخت.
داستان پرواز روح يكي از مسائل مهم مطرح در فلسفه و عرفان است. اين نكته در آثار پارمنيدس و افلاطون با تمثيل اسب بالدار در يونان باستان نمود مييابد و با قصيده عينيه و رساله الطير ابنسينا در ادبيات پارسي منعكس ميشود. تشبيه نفس ناطقه به طير و محبوسشدن آن در قفس جسم و تلاش براي معراج روح، مضمون مايه مشترك همه رساله الطيرهاست. طوطي جان مولانا نيز با تاثر از رساله الطيرها بر آن است تا خصوصيات مشترك روح را از الهيبودن و بي تعين بودن روح گرفته تا حضور آن در عرش بيان كند. اين مقاله با توجه به پيشينه تحقيق1 در مورد آثار افلاطون و مولانا و نيز رساله الطيرها كوشيده است از ديدگاهي متفاوت و با رويكردي تطبيقي، وجوه مشترك روح و پرواز آن را در ضمن تمثيل اسب بالدار و طوطي جان مورد بررسي قرار دهد.
بدون تردید از زمانی که عرفان و تصوف اسلامی با شعر آمیخته شد؛ قدرت و قوه تفهیم آن برای خوانندگان این دانش رو به فزونی نهاد و قلمرو آن نیز گسترش فوقالعادهای یافت، آنچنان که بهندرت متنی عرفانی و صوفیانه را میتوان یافت که در آن حداقل به یک مصراع یا بیت یا یک حکایت لطیف ادبی اشاره نشده باشد و از سویی آثار ادبی بزرگان این سرزمین نیز خالی از اشارات لطیف و نکات دقیق صوفیانه و عارفانه نیست. در این کتاب در دوازده فصل به صورت مجمل به معرفی تاریخ و بررسی سیر اندیشه عارفان و صوفیان مسلمان پرداخته شده و به بیان امهات مسائل صوفیانه از سدههای آغازین اسلام تا قرن سیزدهم پرداخته شده است.
در بين موجودات عالم هستي، انسان تنها حيوان انديشمندي است که براي تداوم حيات و رفع نيازهاي مادي و معنوي خويش از گوهر تفکر خلاق و انتقادي بهره ميگيرد. ارتقاي فکري انسان از موضوعات قابل تامل در فرهنگ قرآني ـ اسلامي است. عارفان با استمداد از اين فرهنگ به واکاوي ژرفاي وجود آدمي پرداختهاند. مولوي بلخي در زمره عارفاني است که در بستر دين با دستيابي به آگاهي کيهاني، درصدد حل مسائل مادي و معنوي انسان از مجراي انديشه و در قالب تمثيل و حکايات دلنشين برآمده است. با وجود آنکه مولانا گوهر وجودي انسان را انديشه وري تلقي ميکند اما از مضيق افهام کهن و وسواس افکار، جهل و عصبيت فکري مردمان نيز به تنگ آمده است و همواره در تمناي افکار نو و معاني بکر برميآيد. او فکر خلاق و بکر را امري فطري ميپندارد و بر آن است که با فکر شيرين و ذکر مدام ميتوان زمينه خلاقيت در انديشه و تفکر منتقدانه را فراهم آورد. وي انسان کامل را الگوي تفکر درست و خلاق ميشمرد.