ادبیات زبان اردو از خوان گسترده بیشتر زبانها استفاده کرده است. از آن جمله میتوان زبانهای فارسی، عربی، هندی، سنسکریت، پنجایی و در دورههای اخیر؛ زبان انگلیسی را نام برد. این زبان به طرق مختلف از این سرمایههای ادبی استفاده کرده و بسا اوقات طبق خاصیت انعطافپذیری خود در واژههای مهمان، دخل وتصرف کرده و مطابق دستور زبان خود از آنها استفاده کرده است. واضح است که ادبا و شاعران اردو زبان، مفاهیم موجود در واژگان بیگانه را دریافته و برای بهتر درکشدن آنها، گاهی آنها را به میل خود تغییراتی دادهاند. در این مقاله بحث و بررسی چگونگی و صورتهای مختلف این عمل با تقسیمبندیهای لازم، در پنج بخش، به صورت مجزا صورت گرفته و در بخش پنجم که مربوط به تأثیرات زبان انگلیسی بر این زبان است. به دو بخش ذیلی تقسیم شده و تحت بررسی قرار گرفتهاند.
در این کتاب برای هر واژهای که معادلیابی شده، مثالی از مسائل مبتلابه دوران معاصر زده شده تا درک معنی را ساده کند و جاذبه کاربرد آن را افزایش دهد. شرح واژههای بیگانه به ترتیب الفبا آمده است تا بازیابی آنها و انتخاب و کاربرد معادل آن را برای جوینده آسان کند. در انتها نمایه دوطرفه معادلهای بهکاررفته افزوده شده تا کار پژوهندگان سهل شده باشد.
معرب واژهای است که از زبان دیگری به زبان عربی راه یافته باشد؛ خواه به همان صورت به کار رفته باشد و خواه در آن دگرگونی پدید آمده باشد. در این کتاب واژههایی که در «صراح» معرب شمرده شده است، گردآوری گردیده و ترتیب الفبایی یافته است. همچنین همه واژگانی که در آن کتاب بیگانه دانسته شده یا از گویشهای عربی یاد شده است، فراهم گردیده و در پایان این کتاب افزوده شده است. «صراح» که صورت کوتاه «الصراح من الصحاح» است، نام واژهنامهای است که جمالالدین ابوالفضل محمد در سال 681 هجری در شهر کاشغر فراهم آورده است. این واژهنامه برگردانده کوتاهشدهای از «صحاح» جوهری به فارسی است.
داستان شیرین و فرهاد همچون داستانهای یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون، وامق و عذرا و نیز هیرورانجها از زمانهای بسیار دور، موضوع شعر شاعران بوده است. قیدوبندهای روزگار، طلب صادقانه عشق را از دست یافتن به حق خود محروم داشته است. و سپس یکی از دو نام نماینده زیبایی و دیگری نماینده عشق شده است. عموماً در شعر، کار به همین جا ختم میشود. ولی برای اقبال در میان این داستانها یکی از دو عنصر زیبایی و عشق به این دلیل دارای جاذبه محسوسی است که در میان اجزای گوناگون آن جلوههایی به چشم میخورند که با فلسفه زندگی او هماهنگی دارند. از اعضای چهارگانه قصه شیرین و فرهاد، موقعیت این دو شخصیت درست همان شخصیت داستانهای عاشقانه است یعنی طالب و مطلوب. در این داستان شیرین با وجود دارا بودن نقش معشوقگی در حقیقت یک مجسمه یا بت خاموشی است که از آن در ذهن متفکر اقبال تحرکی ایجاد نمی شود. ولی فرهاد به این دلیل از سایر همنوعان عاشقش متفاوت است که عشق بیلوث او فقط بادهگساری و چاکدامانی را معراج هدف خویش نمیبیند.
یکی از نتایج «مکتب وقوع» که در سده دهم هجری در ادبیات فارسی پدید آمد، نوع ادبی معروف به«واسوخت» بود که به ظاهر در ادبیات فارسی، حتی در عهد شاعران مشهوری که اشعاری با مضمون واسوخت سرودهاند، دیده نمیشود. همان طور که محققان در شبه قاره گفتهاند، این عنوان بعدها در هندوستان به اشعاری با مضمونِ اِعراض و رویگردانی بر مبنای اظهار گله و شکایت از معشوق نسبت داده شده است. در واقع، شاعران اردوزبان، با توجه به فرهنگ و ویژگیهای ادبی آن اقلیم، نوآوریها و ابداعاتی در شیوه بیان این مضامین ایجاد کردهاند که بررسی تطبیقی و نشاندادن آنها از منظر مقایسه و پژوهش حائز اهمیت است. دراین مقاله، ضمن اشاره کوتاهی به تاریخچه واسوخت، به بررسی چگونگی واسوختهای سروده شده به زبان اردو در ادوار مختلف میپردازیم.