ادبيات فارسي سرشار از داستانهاي شيرين و دلکش است که در طول زمان از نسلي به نسل ديگر راه يافته تا امروز در دسترس ما قرار گرفته است در اين ميان، يک دسته از داستانها و افسانههاي ملل ديگر نيز با داستانهاي ملي ما درآميخته، تعدادي نيز از ايران به کشورهاي ديگر رسيده است. بررسي راههاي نفوذ اين داستانها و کيفيت تبادل آنها ميان ملتها، از تحقيقات ارزشمندي است که عدهاي در اين راه عمر و سرمايه خود را صرف ميکنند. اينجانب نيز در اين مقاله به خاستگاه يکي از افسانههاي اقبالنامه نظامي به نام «انگشتر و شبان» اشاره ميکنم و سرچشمه آن را در لابه لاي افسانههاي کتاب جمهور افلاطون بررسي خواهم کرد.
افلاطون معتقد بود که هر نوعی که در جهان وجود دارد یک صورت عقلانی در عالم عقل دارد. مثلا یک انسان عقلانی در عالم عقل وجود دارد که تجلی می کند و ما سایه های آن انسان کلی هستیم و مثالی که در این زمینه می گوید معروف به مثال غار افلاطون است. اندیشیدن به چیستی و چونی هنر که آن را هنر اندیشی و یا به اصطلاحی جدیدتر فلسفه هنر می نامند ، تنها به نزد یونانانیان موجود است ولیک پیش از ایشان نیز فی المثل در میان ایرانیان نیز هنر اندیشی هایی موجود بوده است. اما با شِما و شمایل فلسفی تنها از آن فیلسوفان یونان است .در این مقاله کوتاه ابتدا نیم نگاهی داریم به زندگی افلاطون ، نخستین فیلسوف بزرگی که آثارش برای ما مانده ، و سپس می پردازیم به فلسفه هنر وی و البته در این میان نیز ناگزیریم که نظری گذرا به نظام فلسفی افلاطون اندازیم چرا که فلسفه هنر افلاطون در ذیل و ظل منظومه فکری وی جای می گیرد و معنا می یابد. به هر روی افلاطون شان هنر را ، حکایت گری و تقلید از طبیعت می شمرد و از هنرمندان با عنوان طایفه مقلدان یاد می کند و بدان سبب که خودِ طبیعت را نیز حکایتی از عالم ایده ، که عالم حقیقت هست ، می داند « از همین جاست که هنرها در مرتبه دوم دوری از حقیقت صور جای می گیرند » در واقع می توان گفت که افلاطون دل خوشی از هنر و هنرمند ، بدان سبب که انسانها را از حقیقت بعید تر می کنند ، ندارد . و لذاست که عذر هنرمندان را از مدینه فاضله اش می خواهد و ایشان را از آرمانشهر رویایی بیرون می کند تا این حق دورکن ها ، موجبات تباهی و گمراهی اهالی مدینه فاضله و به خصوص جوانان را فراهم نیاورند .آن زیبایی موجودی سرمدی است که نه بوجود می آید و نه از میان میرود. نه بزرگتر میگردد و نه کوچکتر. چنان نیست که از لحاظی زیبا باشد و از لحاظی زشت یا گاه زیبا باشد و گاه نا زیبا یا در مقایسه با چیزی زیبا باشد و در مقایسه با چیز دیگری نا زیبا یا در مکانی زیبا باشد و در مکانی زشت یا به دیده گروهی زیبا بنماید و به دیده گروهی دیگر زشت یا جزیی از آن زیبا باشد و جزیی نا زیبا. از این گذشته آن زیبایی که به دیده کسی که سعادت دیدار آن نصیبش گردیده است چون زیبایی چهره ای یا دستی یا عضوی از اعضای تن یا مانند زیبایی سخنی یا دانشی یا زیبایی موجودی از موجودات زمینی یا آسمانی نمودار نخواهد شد بلکه چیزی است در خویشتن و برای خویشتن که همواره همان می ماند و هرگز دگرگونی نمیپذیرد و همه چیزهای زیبا فقط بدان سبب که بهره ای از او دارند زیبا هستند ولی این بهره وری نه چنان است که پیدایش و نابودی چیز ها برای آن سود و زیان داشته باشد.
نوزده مقاله این دفتر در چهار مقاله کلی طبقه بندی شده اند: فرهنگ و آزادی، فلسفه و مسائل اجتماعی، مسائل مربوط به سوسیالیسم، و مساله روشنفکران. در بخش نخست درباره سیاست فرهنگی، نقش فرهنگ و رواداری در رشد دموکراسی، نقش مطبوعات، مفهوم نوآوری ادبی و اجتماعی و روند آزادیخواهی در کشورهای آفریقایی سخن گفته میشود. در بخش دوم بحثهایی درباره مرلوپونتی، مارکس و منتسکیو به میان می آید. بخش سوم به تحولات بلوک سوسیالیسم پرداخته روند تحولات را در کوبا و چین و شوروی دنبال می کند. بخش چهارم شامل دو مصاحبه است درباره روشنفکران و روابط آنان با مردم و قدرتها و ایدئولوژیها و مساله بحران هویت در آنان.
مقصود از این مقاله، بررسی برداشت صائب از عوامل روحی و رفتارهای شگفتآور این گروه است. امیدواریم مطالعه این وجیزه به شناخت قسمتی از دهنیت صائب. در نتیجه فهم عمیقتر اشعار وی بینجامد. براستی باید این موضوع گفته شود که شعر صائب منشور چندضلعی است. هیچ کس نمیتواند با دیدن یک وجه از وجوه مختلف آن ادعا کند که شعر صائب را فهمیده است. لذت بیشتر شعر صائب در شناختن وجوه مختلف و تلفیق آن وجوه نهفته است. به طور کلی باید دانست که در شعر صائب کمتر کلمهای بدون ارتباط با حوزه باورهای مردمی و نیز بدون ارتباط با کلمات اطراف خود در آن بیت بکار رفته است. لازم است که هر کس شعر صائب را بخواند یا تدریس کند این دو اصل را پیوسته مدنظر داشته باشد.
این مقاله حاصل تفکرات تنهایی و خصوصی اینجانب است که فقط بر اساس مطالعات و تجربیات شصت ساله درباره یکی از موضوعات بسیار مهم: نماد و نمادسازان که تاکنون از سوی دانشپژوهان گرامی سخت مورد بیمهری و غفلت واقع شده روی کاغذ نقش بسته است. در طی این مقاله ابتدا انسانها را به سه گروه: 1. عقلگرایان 2. احساساتیان 3. انسانهای متعادل(نمادسازان) تقسیم کرده آنگاه پس از بیان ویژگیهای هر گروه جامعه نمادسازان را به عنوان جامعه برتر و مدینه فاضله معرفی کرده برای شهرسازی و زیباسازی قیافه و مبلمان شهرها و جلب جهانگردی بیشتر راهکارهایی ارائه گردیده است. امیدواریم مورد استفاده اهل فن و علاقهمند قرار گیرد.