بررسي و نقد و تحليل تشبيه مرکب و بحث درباره انواع آن در غزل سبک عراقي، ميتواند راهگشاي علاقمندان به مطالعات ادبي جهت فهم بهتر آثار غنايي اين دوره باشد. تا آن جا كه بنده كنكاش نموده است، تحقيق مستقلي در اين زمينه از سوي محققان صورت نگرفته است. بنابراين به منظور تحقق اين هدف 10% غزلهاي دوازده شاعر معروف و موثر اين دوره (به جز غزليات مولوي که به سبب گستردگي بيش از حد به 50% بسنده شده است) مورد مطالعه و تحليل قرار گرفته است. بسامد تشبيهات مرکب در ديوان شاعران اين دوره، داراي اوج و حضيض است و با نزديک شدن به پايان اين دوره، از ميزان تشبيهات مرکب در غزليات کاسته ميشود. فراواني اين نوع تشبيه در شعر شاعراني همچون سعدي، خواجو، کمالالدين اسماعيل، عراقي و عطار بيشتر از ديگران است؛ اما تنوع اغراض تشبيه که بيانگر نگرش فکري و جهانبيني شاعر است، در غزليات مولانا از همه وسيعتر و گستردهتر است؛ ضمن اين که حداقل يک سوي تشبيهات مرکب برخي از شاعراني که شعرشان صبغه عرفاني دارد، از نوع عقلي است. سعدي در زمينه تشبيه مرکب تمثيلي و خواجو و انوري در تشبيه مرکب تخييلي از سرآمدان روزگار خود هستند.
کتاب نرگس و زرین دهن اثر هرمان هسه نخستین بار در سال هزار و سیصد پنجاه توسط مترجم توانا سروش حبیبی به فارسی برگردانده شد با نام نرگس و زرین دهن که البته همانطور که بهتر می دانید نام اصلی کتاب نارتسیس و گلدموند است که در سال هزار و نهصد و سی توسط هسه نوشته و نشر یافت. البته می توان گفت یکی از سه اثر برتر کتاب های هرمان هسه است که بدلیل بازگو کردن روابط جنجالیترین کتابش نیز شناخته شد و در فهرست پر مخاطبترین و مشهورترین کتابهای نویسنده محسوب میشود داستان یک گردش دایره وار است و مکان روایت از یک سیکل در ماریابرون شروع و پس از گذر از چند مکان چون روستا، دشت و قصر و صحرا و شهرها و در اخر بازگشت به همان مبدا. و نکته جالبی که نه در این اثر بلکه در کلیه آثار هرمان هسه تکرار میشود ساختار خاص و تکنیکی نویسنده براساس 2 قطبی بودن ساختار است و رو ح و جسم آدمی در سیر داستان در این اختلاف قطب سرگردان می نماید و آدمی را متفکرانه به شرح ماجرا گوش بزنگ می نماید و حقیقتا با دیدی فیلسوفانه به روایت و شرح و توصیف می پردازد.
زمانی که شاه طهماسب پایتخت خود را به قزوین انتقال داد در قزوین طرح باغ سعادت آباد انداخته و عمارات زیادی ساخته شد و به جعفرآباد موسوم گردید. در و دیوار و ایوانهای این ابنیه باشکوه و زیبای بدست استادان و نقاشان بی نظیر آن زمان در نهایت سلیقه و ذوق تزئین و منقش گردید. بیشتر این نقوش دیواری در منظومه "دوحه الازهار" که مثنوی دوم از خمسه سوم شاعر بنام "جنات عدن" است مشروحا توصیف گردیده است. بقایای این نقوش در عمارت چهل ستون قزوین نشان میدهد که اکثر آنها طی قرون ماضی آگاهانه و ناآگاهانه از بین رفته و یا روی پاره ای از آنها دوباره تحت مضامین مختلف نقاشی شده است. در هر صورت مثنوی "دوحه الازهار" تنها منبع معتبری است که میتوان بر پایه ای وصف گر منظوم این نقاشیها و با استناد به بقایای موجود و مقایسه علمی آنها نقوش دیواری مندرج در مثنوی را تا حدی نزدیک باصل خود از نو احیا کرد. از اینرو رساله منظوم "دوحه الازهار" نه فقط برای ادبیات خاورشناس بلکه برای هنرشناسان و متخصصین هنرهای زیبا نیز قابل توجه و جالب میباشد. مثنوی "دوحه الازهار" شامل 1170 بیت بوده و در بحر هزج سروده شده است. این منظومه نیز نظیر سایر رسالات منظوم قرون وسطی با توحید نعت و مدح شاه طهماسب بطور ایجاز که بمثابه مقدمه مثنوی است آغاز میشود و سپس باغ سعادت آباد نقشه معماری پارک سلطنتی جعفر آباد، خیابانها و ایوانهای جانب شمالی و جنوبی ابنیه و قصور واقع در سمت مشرق پارک قصر شیروانی و ... توصیف میشود...
متون کهن، به ویژه متون پیش از حمله مغول، همچون گنجینههایی از واژهها و اصطلاحات، پشتوانهای استوار برای زبان فارسی امروز به شمار میآیند. گونهکهن بسیاری از واژهها را میتوان در این متن بازجست. بسیاری از واژهها، که امروز نشان آنها را تنها میتوان در فرهنگهای لغت جست، در متنهای قدیمی یافت میشوند. حتی گاهی میتوان واژههایی در این کتابها پیدا کرد که در فرهنگهای موجود اثری از آنها نیست. در این میان، جایگاه متنهای کهن علمی، از آن روی که سرشار از اصطلاحات علمیاند، در روزگاری که نقش زبان فارسی به عنوان زبان علمی در هجوم واژههای دانشهای گوناگون رو به ضعف مینهد، در خور توجه است. درست است که بسیاری از مفاهیم دانشهای قدیم امروز نادرست و خرافی به شمار آمده و منسوخ شده است، اما میتوان از واژههای علمی کهن به عنوان قالب و ظرفی برای مفاهیم علمی روز استفاده کرد.
مثنوي مولوي از آثار ارزندهاي است که ميتواند از زاويه روانکاوي بررسي شود. از ميان روانکاوان و روانشناسان، نظريات کارل گوستاو يونگ با آثار عرفاني، داستانها و اسطورهها قابل تحليل است. آنچه يونگ را به مولانا نزديک ميکند اهميت و ارزشي است که وي براي خودآگاهي و کمال قايل است و اين همان چيزي است که مولانا در سراسر مثنوي انسان را به سوي آن فرا ميخواند. همچنين شناخت مولانا از جنبههاي پنهان روان آدمي که از مباني و اصول نظريات يونگ است، به رغم عدم تفکيک، طبقهبندي و نامگذاري اين جنبهها، در ايجاد اين پيوند و سازگاري موثر است. در اين مقاله جنبههاي نمادين داستان مرد اعرابي درويشي که کوزه آبي براي خليفه برد و ماجراي او با زنش تحليل و بررسي ميشود. نگاه به ظاهر متناقضي که مولانا و مرد درويش نسبت به زن دارند ميتواند ريشه در کشمکش موجود در بخش ناخودآگاه روان انسان و کهن الگوي آنيما و دوگانگي آن داشته باشد. همچنين به ساير نمادهايي که به نوعي با روان انسان در ارتباطاند، اشاره ميشود.