«بلوهر و بوذاسف»، اثری است آیینی و اخلاقی و به سبب اشتمال بر حکایات فلسفی و موعظهآمیز، همچون کلیله و دمنه، در خور توجه بسیار است. بوذاسف، از القاب بودا پیش از بودا شدن اوست. پایه این کتاب و روایتی که از آن در دست است، گویای هندی بودن آن است. سرگذشت بلوهر و بیوذسف در ادبیات آیینی آوازهای بلند دارد. این داستان تاریخچه زندگی مقرون با گوشهنشینی و تفکر کئوتمه سیدهرته، یا بوداست. این مقاله در پی آن است که تطور تاریخی داستان «بلوهر و بوذاسف» را تشریح کند. این داستان کهن و حکیمانه که اصل آن ظاهراً هندی است، نه تنها مطبوع طبع و مورد اعتنای مسلمانان و به ویژه بعضی از علمای شیعی قرار گرفته است، بلکه در همان سالهای نخست پس از اسلام، به یونانی ترجمه شده و به صورت داستانی دینی به عالم مسیحیت راه یافته است و از همین طریق با کسب شهرت و مقبولیت روزافزون، به بسیاری از زبانهای دیگر هم نقل شده است. نسخه ایرانی این داستان، که در سده هشتم هجری قمری توسط «علی بن محمد نظامتبریزی»، از روی یک نسخه اصل پهلوی یا عربی تلخیص شده است، «بلوهر و بوذاسف» نام دارد. در حوزه زبان فارسی نیز، بلوهر و بوذاسف از دیر زمان حضور داشته و حتی از ترجمه منظوم آن به وسیله یکی از شاعران عصر رودکی خبر دادهاند. کهنترین ترجمه فارسی این داستان که به دست ما رسیده، به تهذیب و اختصار نظامالدین شامی (806 بعد از میلاد) است. متأسفانه، نظامالدین در مقدمه خود بر این کتاب نام مترجم فارسی آن را نیاورده است و البته نیز، محتمل است که کاتب نسخه (نسخه خطی شماره 4187 کتابخانه ملی ملک)، از ذکر نام و مترجم در هنگام کتابت، خودداری کرده باشد. این داستان، در قرون اولیه اسلامی، به فارسی دری ترجمه شده و در طول تاریخ، نسخهها و روایتهای متعددی از آن نقل شده است.
نویسنده در مورد این کتاب اینگونه میگوید: در سالهای اختناق و توقیف نوشتهها نویسنده هرچه دقت می کرد طوری مطلب بنویسد که به سانسور گرفتار نشود معذلک بیخطر هم نمیگذشت، از سالها پیش بصورت داستاننویسی بسیاری از مطالب را مینوشتم و پس از آنکه در جرائد آن روز مانند نشریات انجمن تبلیغات اسلامی منتشر میگشت، مستقلا هم به چاپ میرسید. و نخستین کتاب داستانهای اسلامی نویسنده به عنوان "شگفتیها از تاریخ اسلام و جهان" مکرر به چاپ رسید ولی دیگر از جلدهای بعدی خبری نشد. گرچه این چند داستان بایستی جلد سوم میگشت، اما چون جلد دوم که شامل داستانهای جالب و کمنظیر بود معلوم نیست دیگر به دستم برسد یا توفیق گردآوری آنرا از متون مختلف پیدا کنم. این مختصر را بنام جلد دوم تقدیم میدارم.
موضوع دفتر "تحقیقات اسلامی، نشریه بنیاد دایرهالمعارف اسلامی، سال ششم، شماره 1و2 ، یادنامه دکتر احمد طاهری عراقی است که در سال 1370 منتشر شد. برخی عناوین این دفتر عبارتند از: بخش اول: درباره دکتر طاهری؛ بخش دوم: تحقیقات اسلامی؛ بخش سوم: کتابشناسی؛ بخش چهارم: سرگذشتنامهها؛ بخش پنجم: ادب فارسی؛ و بخش ششم که به سایر موضوعات میپردازد.
«نظریه عام کلیشهها» یکی از نگاههای صورتگرایانه قرن بیستم به ادبیات عامیانه است که به تأثیر از مطالعات عامیانه، عبارتشناسی و واژگانشناسی صورت گرفت. جی. ال. پرمیاکوف زبانشناس و نویسنده روسی، با نوشتن کتاب از مثل تا قصههای عامیانه (1968) چارچوب نظری این نظریه را بنیان نهاد و با بررسی عناصر بازتولیدی زبان از قبیل ضرب المثلها، چیستان، کنایات، قصهها، و هرگونه عبارت قالبی و فرمولوار زبان در تقابل با متون تولیدی و خلاق زبان، نظریه عام کلیشهها را معرفی کرد. پرمیاکوف و برخی همنظران وی برخلاف گروهی که عقیده داشتند در آفرینشهای ادبی باید از عناصر کلیشهای زبان پرهیز شود و چندان نظر مساعدی بهاینگونه عبارات نداشتند، کوشیدند علت وجودی کلیشهها و فواید ساختار آن را توجیه کنند. و نشان دهند که کلیشهها صرفاً عباراتی دستدوم، کهنه و پیشپا افتاده نیستند. پرمیاکوف از دیدگاه زبانشناسی، نظریه عام کلیشهها را ارائه میکند و حدود طرح کلی نظریهاش از ضربالمثلها (کوچکترین واحد ادبیات عامیانه) تا افسانهها (بزرگترین واحد ادبیات عامیانه) را شامل میشود و بیشتر به دنبال تحلیل ساختاری واحدهای ادبیات عامیانه است. با استناد به عنوان فرعی این کتاب: یادداشتهایی درباره نظریه عام کلیشهها میتوان ادعا کرد که این نظریه هنوز کامل نیست و پرمیاکوف بیشتر درپی طرح مقدماتی این نظریه بودهاست. هدف ما از نگارش این مقاله، معرفی این نظریه و جایگاه آن در نقد ادبی است و برای این منظور، تلقی زبانشناسان و صورتگرایان را در مورد کلیشهها و نظریه عام کلیشهها در حوزه ادبیات عامیانه جست وجو کردهایم.
صادق هدایت نویسنده و متفکر برجسته در حوزه ادبیات است. از جمله دغدغههای وی توجه به انسان، خودشناسی، مبارزه با جهل و خرافات و به طور کلی واژگونکردن و شناساندن فرهنگی با ارزشهای نو است. فردریک نیچه فیلسوف و متفکر آلمانی نیز تأثیرگذارترین فیلسوف قرن در حوزه فرهنگ و توجه به انسان و دستاوردهای آن است. نقطه مشترک فکری هر دو اندیشمند، ساخت فرهنگی نو با پایهریزی اصول جدید است. سعی نگارندگان در این مقاله بر آن است که بر اساس اصول مطالعات تطبیقی، مبانی فلسفی اخلاق در آثار هدایت را با توجه به فلسفه اخلاق نیچه بررسی نمایند.