منظومه «ليلي و مجنون» نظامي گنجهاي، غمنامهاي عاشقانه است که روح درد و رنج سالکان حق را آشکارا ميتوان در آن ديد. ليلي و مجنون داراي قابليتهاي زيادي براي تحليل مفاهيم و صفات عرفاني است که گاه به طور مستقيم، در بيان نظامي و به خصوص از زبان پدر مجنون، و گاه به طور غيرمستقيم، در پس سخنان شاعر جلوهگر ميشود. در اين مقاله سعي شده است که قابليتهاي عرفاني ليلي و مجنون در پرتو صفات و مقاماتي چون صبر، عنايت، ظرفيت، درد، وحدت، فنا، جنون و رحمت نمايانده و بررسي شود تا عشق متعالي متجلي در ظاهر منظومه، مکشوف گردد. براي تبيين اين عشق متعالي و در جهت رسيدن به جهانبيني معرفتي نظامي در ليلي و مجنون، مقامات و صفات عرفاني اين اثر با «مصيبتنامه» عطار، به عنوان منظومهاي دردآلود در ادبيات عرفاني مقايسه شده است.
فرهنگ اصطلاحات عرفان اسلامی نخستین مجلد از مجموعه ی فرهنگ های اصطلاحات علوم و معارف اسلامی است که در حوزه ی علوم عقلی شامل: عرفان، فلسفه، کلام، اخلاق و منطق و در حوزه ی علوم نقلی شامل: فقه، اصول فقه، تفسیر و علوم قرآنی، رجال، درایه و ادبیات عرب است. این فرهنگ به منظور فراهم آوردن بستر مناسب برای ارائه ی ترجمه های دقیق و رسا و با اسلوب سنگین ادبی از آثار جاویدان عرفان اسلامی تهیه گردیده و اولین قدم مهم در این زمینه به شمار می آید. کتاب حاضر عمده ی اصطلاحات عرفانی را در بر دارد و مدخل ها و معادل های آن ها به دقت گزینش شده و در تهیه آن از بسیاری از پر ارج ترین ترجمه های دهه های اخیر استفاده شده است. راقم این سطور یقین دارد که فرهنگ اصطلاحات عرفان اسلامی کمک بزرگی برای مترجمان ایرانی خواهد بود و سهم بسزایی در بهتر برگردانیدن گنجینه های معرفت فارسی به جهان خارج خواهد داشت و وسیله ای ارزنده خواهد بود برای تبدیل کردن زبان انگلیسی به یک زبان اسلامی؛ یعنی زبانی که در آن معارف و ارزش های اسلامی، که در قلب آن عرفان قرار گرفته، به سهولت قابل بیان است؛ علاوه بر این، کمک خواهد کرد تا مترجمان از تشتت و پراکندگی در برگرداندن متون عرفانی رهایی یابند.
«اصطلاحات الصوفیه» که به قلم «ابوالقاسم عبدالرزاق ابن ابی الفضایل جمالالدین کاشانی» از عرفای بزرگ قرن هفتم هجری به نگارش در آمده دربردانده شرح اصطلاحات عرفان به زبان عربی است. کتاب حاضر، با هدف بررسی شالوده و مبانی عرفان عبدالرزاق کاشانی در اصطلاحات الصوفیه به نگارش در آمده و مشتمل بر ترجمه فارسی کتاب، به همراه شرح و تفسیر اصطلاحات عرفانی مندرج در آن، در بیست و هفت باب است.
لزوم پرداختن به جنبههاي نمايشي آثار ادبي غني فارسي براي استفاده در توليد فيلمهاي اقتباسي جذاب و پرمحتوا، با عنايت به پيشرفت تکنيکي سينما از يک سو، و کمبود سوژههاي جذاب و بکر از سوي ديگر، بر کسي پوشيده نيست. در اين مقاله سعي شده است با تکيه بر جايگاه و اهميت اقتباس از آثار ادبي در سينماي جهان و سابقه آن در ايران، سيرالعباد الي المعاد سنايي غزنوي به عنوان اثري واجد شرايط اقتباس بررسي و با توجه به برخي ويژگيهاي مطلوب داستانهاي سينمايي، برخي وجوه نمايشي آن تحليل و نمايانده شود. با اين توصيف، به ويژگيهاي اين اثر در ساختار يعني: نمود داستاني و روايتگونه، تصاوير بکر و بديع، ماجراهاي تصويري، به علاوه بخشهاي متمايز اما پيوسته متن که قابليت تبديل آن را به يک فيلم نامه سه پردهاي نشان ميدهد، در تطابق با يک داستان خوب سينمايي براي اقتباس اشاره شده است. در ضمن به محتواي غني و فلسفه اخلاقي اثر همراه و هم خوان با فضا و تصاوير ارائه شده در آن، به عنوان زمينهاي مناسب براي اقتباس فيلم نامهاي سينمايي و ساخت فيلمي ارزشمند توجه شده است.
قصيده در تمام ادوار شعر فارسي ساختاري يک نواخت و تقليدي داشته است و همين ويژگي نقش مهمي در ضعف محور عمودي اين قالب شعري داشته و باعث شده است تا تخيل شاعر همواره در يک جهت سير کند و زنجيرهاي از تصاوير تکراري و از پيش تعيين شده را تداعي نمايد. اما شگردهاي ناصرخسرو (394-481 ﻫ.ﻕ.) براي به کارگيري تصاوير در محور عمودي قصيده هنجارشکنانه است؛ طرحهايي که او از ساختمان قصيده ارائه کرده متنوع و در عين حال بينظير است. در اين مقاله، مجموع قصايد ناصرخسرو با اشعار سه تن از معروفترين هم عصرانش يعني عنصري (؟- 431 ﻫ.ﻕ.)، فرخي (؟- 429 ﻫ.ﻕ.) و منوچهري (؟- 432 ﻫ.ﻕ.)، از لحاظ ساختمان مورد مقايسه قرار ميگيرد و در نهايت ويژگيهايي مانند توصيف مفصل، تمثيل، تشخيص، تکرار واژههاي محوري در طول قصيده و پيوستگي ابيات به واسطه حروف ربط که از مهمترين عوامل موثر در استحکام محور عمودي قصايد ناصرخسرو است و در شعر معاصران وي کمتر به کار رفته، تبيين شده است. با توجه به گرايش شاعران مداح به مخاطب و گرايش ناصرخسرو به آرمانهاي خود، ساختمان قصايد وي متاثر از عواطف و احساسات شخصي و مذهبي اوست. بر همين اساس، ناصرخسرو متناسب با عواطف شخصي، در محور عمودي ساختمان قصيده به نوآوريهايي همچون شروع کردن قصيده با سوال از مخاطب و يا مورد خطاب قرار دادن او، حضور شاعر در پايان اکثر قصايد، فراواني قصايد فاقد تشبيب و شريطه و نيز استفاده از تخلص شاعري در پايان قصايد دست زده است.