انسان موجودي مدني الطبع است که براي تداوم حيات و رفع نيازهاي خويش در اجتماع ناگزير از به کار بستن مهارتهاي زيست جمعي همچون ارتباط موثر، جرات و همدلي است. عارفان مسلمان با حفظ اصول و مباني انسان شناسي ديني و در عين زيستن در فضاي چند فرهنگي با گوياترين زبان به تبيين ژرفاي وجود آدمي و نيازهاي ثابت و متغير وي پرداختهاند. مولانا جلال الدين محمد بلخي (672-604) در زمره عارفاني است که با دستيابي به آگاهي کيهاني، نيازهاي زيست فردي و اجتماعي انسان را در قالب حکايت و تمثيل براي ايجاد و استمرار حياتي سالم و طيبه گوشزد کرده است. اين دانشمند بزرگ تحت تاثير فرهنگ اسلامي و با نقبزدن به لايههاي عميق درون انسان توانسته است ريشه احساسات عميق آدمي را به خوبي نشان دهد. در اين پژوهش ميکوشيم تا با شناسايي مهارتهاي زندگي در آثار جلالالدين محمد مولوي، به تحليل اين راهبردها از ديدگاه وي بپردازيم.
به علت حاکمیت پندار بر ذهن، اتاق وجود من، یعنی ذهن من تاریک است. اکنون از درون این اتاق تاریک به ده ها و صدها موضوع اجتماعی یا هر موضوع دیگر نگاه می کنم و نتیجتا همه آنها را تاریک می بینم. حال کار مفید این نیست که تو آن ده یا صد موضوع و مورد را برای من روشن کنی، کار مفید این است که کمک کنی به روشن شدن اتاق تاریک ذهنم. وقتی این اتاق روشن شد خود من می توانم از یک موضع روشن آن صد مورد و بیشتر از آن را روشن ببینم.
طبیعت این کتاب طوری ست که مسایل و مواضیع آن ممکن است در بادی امر متفرق و بی ارتباط با یکدیگر جلوه کنند. کتابی که از علم نفس و علم وجود واپیستمولوژی 3 صحبت کند، و بخش هایی درباره اساطیر و دین و زبان و هنرو علم و تاریخ داشته باشد، از این ایراد و انتقاد نمی تواند مصون بماند که شباهت به چنته درویشی دارد که در آن عجیب و غریب ترین چیزها پهلوی هم ریخته اند. اما من امیدوارم که خواننده این کتاب ایراد مذکور را بی اساس تلقی کند. یکی از مهمترین هدفهای من در تالیف این کتاب این بوده است که خواننده را متقاعد کنم به اینکه کثرت مسایل مطروحه ظاهری ست و در واقع کلیه موضوعهای مورد بحث در این تالیف به یک موضوع بر می گردند و این همه مسئله در حقیقت راههایی هستند که به یک مرکز واحد منتهی می شوند، و به نظر من وظیفه یک نوع فلسفه فرهنگ است که این مرکز را کشف کند و محل آن را تعیین نماید. غرض از نوشتن این کتاب این نبوده است که رساله ای "عام پسند" در باب موضوعی فراهم آید که از بسیاری جهات قابل "عام پسند شدن" نیست. با این وصف این کتاب منحصرا برای دانشگاهیان و فلاسفه نوشته نشده است. مسایل اساسی فرهنگ انسان برای انسانها نفع عام دارد و باید که قابل درک برای تعداد بیشتری از مردم باشد. از اینرو، من کوشیده ام تا افکار خود را عاری از هر گونه خصلت فنی و و تا حد مقدور روشن و ساده بیان کنم. با وجود این، منتقدان این کتاب باید بدانند آنچه در این رساله آورده ام، بیشتر بیان و توضیح تئوری خودم درباره فرهنگ است تا سعی در اثبات و توجیه آن. برای بحث و تحلیل عمیقتر مسایل مربوط به فرهنگ، خواننده را به توضیحات تفصیلی کتاب دیگرم یعنی فلسفه صورتهای سمبولیک ارجاع می دهم...
بدون تردید از زمانی که عرفان و تصوف اسلامی با شعر آمیخته شد؛ قدرت و قوه تفهیم آن برای خوانندگان این دانش رو به فزونی نهاد و قلمرو آن نیز گسترش فوقالعادهای یافت، آنچنان که بهندرت متنی عرفانی و صوفیانه را میتوان یافت که در آن حداقل به یک مصراع یا بیت یا یک حکایت لطیف ادبی اشاره نشده باشد و از سویی آثار ادبی بزرگان این سرزمین نیز خالی از اشارات لطیف و نکات دقیق صوفیانه و عارفانه نیست. در این کتاب در دوازده فصل به صورت مجمل به معرفی تاریخ و بررسی سیر اندیشه عارفان و صوفیان مسلمان پرداخته شده و به بیان امهات مسائل صوفیانه از سدههای آغازین اسلام تا قرن سیزدهم پرداخته شده است.
در محیط دربار سلطان مسعود غزنوی، بیاعتمادی عمیقی در لایههای مختلف حکومت وجود داشت که زمینه انواع توطئهها و فتنهانگیزیها را فراهم میآورد. ابوالفضل بیهقی به کمک ابزارهایی همچون عنصر داستانی «گفتگو»، کوشیده است به نحوی زیرکانه و پوشیده آن واقعیتها را آشکار سازد و آنها را در بوته نقد قرار دهد. بیهقی با این انگیزه و هدف خاص از طریق گفتگو به توصیف دقیق شخصیتها و روابط آنها پرداخته است. وی گاه از طریق بازگویی جملاتِ اشخاص در لابهلای گفتگوهایشان، آنها را قابلاعتماد یا غیرقابل اعتماد معرفی کرده است. همچنین گاه فضای بیاعتمادی را از طریق گزینشها و پارههای برگزیده خود از میان گفتگوی شخصیتها منعکس کرده است. بیهقی معمولاً انتقاد خود را در لفافهای از گفتگوهای دیگران میپیچد و از طریق گفتگوی آنها بسیاری از سیاستهای اشتباه حکومت غزنویان و شخص مسعود را زیرکانه و غیر مستقیم برملا میکند.