«هفتپیکر» یا «بهرامنامه» از نظر ترتیب زمانی، چهارمین منظومه نظامی و یکی از دو شاهکار او (بعد از خسرو و شیرین) به لحاظ کیفیت است. این منظومه، بارزترین تجسم زیبایی زمینی و آمیزهای از جنبه حماسی و غنایی است. در حقیقت هفتپیکر ستایش عدل، داد و نکوهش ستم و گمراهی است. داستان گنبد سرخ، چهارمین داستان از مثنوی هفتپیکر نظامی، داستانی مشهور است که در ادبیات کهن ایران زمین و سایر کشورها از قدمت و پیشینهای طولانی برخوردار است، بنمایه و طرح اصلی همه این داستانها یکسان میباشد که به شیوههای گوناگون بازگو شده است. نظامی، شاعر بزرگ زبان و ادب فارسی، حکیم و فرزانه زمان خود بود، او هیچگاه کلامی را بیهدف و غایت بر ورق ننگاشته است. نویسنده در این مقاله، چهارمین داستان از مثنوی هفتپیکر نظامی؛ یعنی داستان گنبد سرخ را از منظرها و دیدگاههای گوناگون چون شخصیتهای داستان و عناصر داستانی و ... تحلیل کرده و خواسته به هدف و معنای ماسوی این داستان و مقصود نهایی نظامی پی ببرد.
چون پایه این دفتر بر تلاشی "نمادین" است و خواست انجامین: نمودن "نماد" است نه شکافتن آن، و نمایش راز است نه گشایش آن، و این دفتر، نه از پی پزوهش در آثار نظامی است که برای نمایش "نماد" است، تا برانگیزاننده اندیشه پژوهشگران گردد از این رو باز نمودن نکته هایی اجتماعی، بایسته می نماید. نکته در خور نگاه اینست که: بیشتر پژوهشگران روزگار ما، جهان و رویدادهای گذشته را با ترازوی قرن نوزدهم و بیستم می سنجند و با حال و کار گذشتگان، از این دریچه نگاه می کنند و به ناچار همه می لغزند و لغزیده اند و سبب گمرهی های فراوان نسلهای جوان روزگار ما شده اند. اگر به این نکته توجه داشته باشیم و هر پدیده را با ترازوی زمان خودش بسنجیم، کهر بهنجار انجام داده این و جدول ارزشهای ویژه ای برایمان پدیدار می گردد. خردمندانی چون نظامی، در دل تاریکی زیسته اند و با تلاشی پیکارگونه روزنه هایی به سوی روشنایی باز کرده اند. گاه در میان سخنانشان بدسگالیهایی به چشم می خورد که هول انگیز است و اگر با چشم باز و با شناخت روزگار آنان و با ترازوی زمانشان، آنها را ننگریم و نسنجیم درباره آنان ستمکارانه داوری کرده ایم...
کتاب «هشت بهشت و هفت پیکر» مجموعه ای از آثار تحقیقی دکتر محمدجعفر محجوب در دنیای بی کران ادبیات فارسی است. گویا اثبات این نکته که پنج گنج امیر خسرو به پیروی از خمسهء نظامی سروده شده است به آوردن دلیل و برهان نیازی ندارد.چه خسرو خود در آغاز تمام مثنویهای پنج گنج بصراحت بدان اشاره کرده و اگر هم نکرده بود نام و مضمون و روال داستان بر این تقلید گواهی میداد. در نظر بنده در میان آثار نظامی،هفت پیکر شاهکار اوست و در آن از نقطههای ضعفی که از نظر فن داستانسرایی ممکن است در بعضی آثار دیگر وی یافت شود خبری نیست.هفت پیکر چهارمین داستانی است که نظامی سروده و پس از آن به نظم اسکندرنامه(شرفنامه واقبالنامه)پرداخته است و اگرچه آخرین اثر او اسکندرنامه است لیکن ایرانیان و فارسی زبانان از آن روی که به اسکندر به چشم مردی متجاوز و مخرّب تمدن ایارن مینگریستند نتوانستند او را بعنوان یکی از قهرمانان حماسهء ملّی خویش بحساب آورند و از این روی اگرچه زبان اسکندرنامه و شیوهء بیان نظامی در این کتاب در حد اعلای پختگی و فصاحت است و بعضی از فصلهای این کتاب را میتوان از شاهکارهای ادبی فارسی در قرن ششم بحساب آورد لیکن بر روی هم اسکندرنامه نتوانست آن محبوبیّتی را که خسرو و شیرین و هفت پیکر و حتی لیلی و مجنون بدست آوردند کسب کند.....
نظامی به عنوان شاعری صاحب اندیشه در آثار خود سعی داشته تا دغدغه اصلی خود را در اشعارش بنمایاند. دغدغه انسان کامل و آرمانی که الگوی اخلاقی و فکری مخاطبان میتواند باشد. در هفت پیکر، اساس تفکر نظامی کمال، تعالی و خودشکوفایی شخصیتهای داستان، مخصوصاً بهرام گور است. اما نه کمالی پر رنج؛ بلکه تجربهای همراه با شادی و امیدواری، با توجه به جسم و روح و دو بعد مادی و معنوی که از این نظر با نظریه شخصیتی مزلو کاملاً سازگار است. بهرام بتدریج در سیر داستان به مرحله آگاهی میرسد و همراه با گره افتادنها و گرهگشاییهای داستانی، گویی گرههای وجود بهرام نیز گشوده میشود. در این مقاله، شخصیت بهرام در پردازش نظامی، با مؤلفههای خودشکوفایی مزلو تطبیق داده شده است.
نظام زبان و واژگان داراي قدرت و امکاناتي است که ميتوان به واسطه آن زمينه پيوند شعر با هنرهاي تجسمي را فراهم کرد، امکاناتي چون صور خيال، واژگان حسي و نحوه بيان آنها، جزئي نگري و توصيفهاي مينياتوري، ترسيم تصويرهاي عيني و توجه به روساخت، فرم و ساختار روايي شعر بيش از ژرف ساخت آن. در ميان شعراي پارسي زبان، نظامي در اشعار خود بيش از هر شاعر ديگري از اين امکانات زباني بهره برده است و در کنار آن به واسطه تمرکز ويژه بر عناصر بصري و القاء رنگ، نور، فضا، خط و غيره توانسته است به هنرهاي تجسمي نزديک شود و قابليت تجسمي به اشعار خويش ببخشد. بنابراين ميتوان پيوند شعر و هنرهاي تجسمي را در هنر شاعري نظامي با وضوح بيشتري دريافت. اين پژوهش با رويکردي تطبيقي سعي بر آن دارد تا جنبههاي مختلف هنرهاي تجسمي را در هفت گنبد نظامي بازخواني کند.