داستان عاشقانه «شهسوار پلنگینهپوش» سروده شوتا روستاولی، بازتاب فرهنگی ـ ادبی عصر شکوفایی جامعه گرجی و اوج قدرت شهبانو «تامار» در سده دوازدهم میلادی است. روستاولی در دیباچه چکامه خویش اذعان داشته که منظومه او به تقلید از یک داستان ایرانی نگاشته شده است. با توجه به این که برخی نقادان و شعر شناسان گرجی اعلام داشتهاند که در هیچ کدام از نوشتهها یا داستانهای روائی ایران، مضمونی از آنچه روستاولی از آن به عنوان دستمایه کار خویش بهرهگرفته است، وجود ندارد، هدف اصلی ما در این نوشته معرفی این داستان به فارسی زبانان از طریق بازکاوی ریختشناسی آن است.
يكي از داستانهاي هفتپيكر نظامي، بهرامگور و كنيزش فتنه در شكارگاه است. اين داستان را نظامي از روايت بسيار ساده، كوتاه و طرح گونه و گذاري فردوسي گرفته، پرورده و بخش دومي بدان افزوده است. پس از نظامي اين داستان را اميرخسرو دهلوي (750-651) در هشت بهشت و عبدي بيك نويدي شيرازي (988-921( در هفت اختر آورده اند كه هر دو تقليد و نظريهاي از هفتپيكر نظامي است. اميرخسرو بخش مياني داستان را با تغييراتي اندك نسبت به روايت نظامي آورده و عبدي بيك بر دامنه تغييرات افزوده است. با مقايسه و تحليل اين چهار روايت در مييابيم كه هنر نظامي در داستانپردازي و عناصر و بنمايههاي داستاني و جنبههاي اخلاقي و رواني بر روايتهاي ديگر برتري دارد. اين مقايسه تنها از نظر ساختار روايي و داستاني است نه جنبههاي زباني و شگردهاي بياني و سبكي؛ تنها در پايان مقاله به عنوان نمونه، توصيف كنيز را از چهار روايت نقل ميكنيم تا خواننده خود به اين قياس دست زند. در آغاز مقاله نيز ضمن معرفي چهار اثر و گزارش چهار روايت ميكوشيم به كمك نموداري، نقش مايههاي داستاني را نشان داده و به وجوه شباهت و اختلاف روايتها بپردازيم.
ريختشناسي قصههاي عاميانه، در سال 1928 م. توسط فرماليست روسي «ولاديمير پراپ» آغاز شد. وي اساس کارش را بر پايه اعمال شخصيتهاي قصه نهاد و عملا، ساختار صد قصه از قصههاي جن و پري روسي را مورد تجزيه و تحليل قرار داد. تحليل ساختاري که در حوزه ادبيات فارسي، به تازگي مورد استقبال قرار گرفته است، گامي است در جهت شناخت دقيق تر و همه جانبهتر آثار ادب فارسي. اين تحقيق بر آن است که يکي از قصههاي مثنوي با عنوان «قلعه ذات الصور» را بر اساس نظريه ولاديمير پراپ، مورد تحليل و بررسي قرار دهد و به الگويي ساختاري موافق با الگوي پراپ دست يابد.
این کتاب دربرگیرنده تحقیقی است در دیوان کبیر از نظر تصویرگری با عنوان «تصویرگری در غزلیات شمس». چون این نوشته بررسی تصویرسازی و تخیل هنری شاعری معین است، از ورود در مباحث کلی در حد امکان پرهیز شده است. تنها در ابتدا بحث مختصری در تعریف شعر و خیال آمده و در قسمتهای مجاز و سمبولیسم و سوررئالیسم نیز در ابتدای هر بحث مباحث کلی به اختصار آورده شده است.
يکي از بهرههاي پژوهش در ديوان شاعران گذشته، غني تر شدن دايره لغات و واژگان است. بدون بررسي و مطالعه تمام آثار ادبي، حتي آثار ادبي غير مشهور، تهيه فرهنگ لغتي کامل و جامع غير ممکن است. لذا نويسنده، که به کار تحقيق در ديوان بدر شرواني شاعر قرن هشتم و نهم در منطقه قفقاز مشغول است در اين نوشته به بررسي واژگاني از ديوان اين شاعر ميپردازد که در فرهنگهاي فارسي نيست و يا در فرهنگها از جمله لغتنامه دهخدا معني آن ذکر شده است، بدون اينکه شاهدي از شعر يا نثر براي آن آمده باشد. تلاش بر اين بوده است که براي لغاتي که شاهد ندارد، شواهدي از ديوان بدر بيايد و واژههايي را که در فرهنگهاي فارسي نبوده است در منابع ديگر از جمله فرهنگهاي عربي و ترکي موجود يا ديوان شاعران ديگر يافته شود. با وجود اين، بعضي از واژهها پيدا نشد و به همين دليل اين لغات با توجه به شعر خود شاعر معني شده است.