ترجمه فعاليتي است كه مرزها را بلورين ميكند. در جهاني با ترجمههاي خوب، مرز وجود دارد اما ديواري از بتن نيست. ديواري بلورين است كه از فعاليت مترجمان توانمند پديدار شده است. در جهاني كه وجود مرزها اجتنابناپذير مينمايد، ترجمه راهي است تا سويههاي ياسآور و نفاقافكن مرزها را بزداييم. اگر ترجمه خوب را همسو با نگره مبداگرا با تاكيد بر كلمات خاصه نگاه آنتوان برمن و همفكرانش بدانيم، اثر ترجمهاي با حفظ انديشه، ساختار هنري و هويت زبان مبدا، راه به سوي فرهنگ و سرزمين ديگري در برابر خود گشوده و ميكوشد تا در آن جا چون بيگانهاي دوست داشتني ماوا گزيند. اينچنين درمييابيم كه اثر ترجمهاي هم ادبيات تطبيقي است و هم ظرفيت بسيار بالايي براي مطالعهاي تطبيقي را دارا است. از اين منظر و با نگاه به تعاريف برونل و همكارانش در كتاب ادبيات تطبيقي چيست؟ مولفههاي ترجمه خوب را در نزديكيهاي مفاهيم پژوهشي تطبيقي دنبال ميكنيم تا دريابيم كه در ترجمهاي قابل اعتنا، زبان اثر با همه ملزوماتاش، در زبان ديگري بازآفريني شده و حاصل آن همنشيني عناصر فرهنگي زبان مبدا با زباني ديگر است.
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
بخش نخستین کار نویسنده این سطور بررسی سبک سخن سورآبادی از خلال قصه ها و ترجمه ها بود، و ازین حیث زبان قصه ها بیشتر درخور توجه می نمود، چرا که زبان ترجمه عموما به لحاظ تقیّد بسیار گزارشگران کلام خدا در روزگاران گذشته بر این که سخنی به خطا گفته نیاید و کلمه ای به نادرست ترجمه نشود بسا که از شیوه زبان قرآن متاثر می شد و از هنجار زبان پارسی دور می گشت. اما زبان قصه از این تقیّد و تعهّد به دور است و روح زبان گوینده در آن بیشتر نمودار. با این حال، نویسنده ترجمه های قرآن را نیز درین بررسی از نظر دور نداشت و هر نکته ای را که قابل بحث و بررسی می یافت و نتیجه ای به گمان او از آن به دست می آمد یادداشت می نمود. حاصل این همه، خصوصیات زبانی ابوبکر عتیق را در دو بخش جداگانه زبان قصه ها و زبان ترجمه ها زیرعنوان یگانه "شیوه گفتار" مصنف درین کتاب فراهم آورد. بخش بعدی، بررسی مسائل لغوی قصه های کتاب بود. این کتاب ازین نظرگاه بس سودمند و قابل اعتنا است. گنجینه ای است که بسیاری از مفردات و ترکیبات سره و زیبای فارسی را در آن می توان دید. از این رو نگارنده تلاش کرد که تا می تواند همه آن مروارید های نفیس و گرانبها را از ژرفای کتاب برآورد و در مواردی که گاه ذکر مثال هایی از دیگر کتاب های استوار نظم و نثر کهن پارسی دربایست می نمود به ایراد نمونه ای از آن ها بپردازد، تا هم معانی آن کلمات را با آن شواهد روشن تر نماید و هم برای مقایسه کاربرد آن واژگان در کتاب سورآبادی و آثار دیگر استادان زبان فارسی زمینه ای فراهم آورده باشد. آخرین بخش کتاب شامل دو فصل است: فصل اول این بخش راجع به برابرهای قرآنی واژه های فارسی است و بخش دوم آن، معادل های فارسی واژه های قرآن است.
براي آموزش زبان خارجي، نياز به روشي داريم كه بيشترين نيازهاي انگيزشي زبانآموز را در راه يادگيري زبان برآورده كند. استفاده از متنهاي ادبي، ابزار بسيار مناسبي است تا جدا از بستري براي طرح آموزههاي زبان، نيازهاي انساني زبانآموز را هم برآورد. متنهاي ادبي با ديدگاههاي انساني، متوني حقيقياند كه طرح آن در آموزش زبان، انگيزههاي عاطفي و خلاقانهاي به وجود ميآورد تا كيفيت يادگيري زبان ارتقا يابد. با استفاده از متون ادبي كه بازتاب كنشهاي زباني جامعهاند، آموزگاران زبان ابزار قدرتمندي را در اختيار ميگيرند تا زبان در حال يادگيري را همراه ظرافتهاي زباني آن بياموزانند. متون ادبي يكي از مولفههاي قدرتمند فرهنگ هر جامعهاي ست كه در صورت به كارگيري آن در راه آموزش زبان، گوشههاي فرهنگي مستتر در زبان را به زبانآموز منتقل خواهد كرد؛ تا او زباني را درك كند كه به درستي در فعاليتهاي حرفهاياش پاسخگوي نياز جامعه باشد. زبان آموز ايراني با جذب ادبيات كهن خود در خانواده و جامعه، مستعد فراگيري زبان به كمك متون ادبي ست؛ چرا كه بيش و كم ادبيات را ركن اساسي فرهنگ خود ميداند و به آن افتخار ميكند. چگونگي گزينش متون ادبي در كلاس درس، اهميت بسياري دارد. براي اين منظور ميبايد با توجه به سطح زبان آموزان متنهايي براي طرح در كلاس برگزيد. ميبايد از متون سادهتر آغاز كرد و به تدريج به موازات رشد ادراكي دانشجويان به ارايه متون سخت تر اقدام كرد. عوامل موثر در جذب بهتر آموزههاي زبان، بيشتر متاثر از انگيزههاي خودجوش زبانآموزان است. به اين معني كه با در آميختن با جهان متن و فهم مضامين آن، گفت و گويي ميان متن و خواننده برقرار ميشود. شركت فعالانه زبانآموز در مقام خواننده متن، سبب دريافت مولفههاي ساختاري زبان تازه توسط او ميشود.
فعل «شدن» به عنوان يك فعل حائل در ساخت گروه عظيمي از افعال شركت دارد و مفاهيم كاربردي متفاوتي به خود ميگيرد كه از جمله آنها ميتوان به بيان تغيير حالت اشاره كرد. معادلهاي فعل «شدن»، در بيان تغيير حالت، توسط افعال و ساختارهاي گوناگوني در زبان فرانسه بيان ميشوند كه عدم استفاده صحيح از اين معادلها و كاربرد آنها با زمانهاي دستوري نا بجا ميتواند باعث بروز سوءتفاهم ميان دو قطب گفته پردازي شود. اين مسئله از بزرگترين مشكلات زبانآموزان ايراني است. در اين تحقيق ابتدا به بررسي تحقيقات انجام شده درباره دو فعل «شدن» و Devenir ميپردازيم، سپس معادلهاي فرانسه فعل «شدن» را معرفي ميكنيم، در ادامه، فعل Devenir در تقابل با ساير افعال تغيير حالت در فرانسه را مورد مطالعه قرار ميدهيم هدف اين تحقيق تعيين چگونگي توزيع فعل «شدن» در زبان فارسي و معادلهاي آن، از جمله فعل Devenir در زبان فرانسه است تا از اين طريق ابزار نظري لازم براي تشخيص موارد كاربرد اين افعال در دو زبان مهيا شود.