در طول دو دهه گذشته، سبک پليسي رونق بيسابقهاي در آمريکاي لاتين تجربه کرده است، سبکي که در آن نويسندگان زن و مرد بسياري دخالت داشتند، نويسندگاني که در داستانهاي پليسي شان، به ويژه داستانهاي کارآگاهي، به نقش آفريني زنان اهميت چشمگيري دادند. اين مقاله به بررسي يک رشته رمانهاي پليسي با هدف بررسي جامعتري از تکامل شخصيت زن در رمانهاي پليسي معاصر در آرژانتين، شيلي و مکزيک ميپردازد. به همين منظور نشان ميدهد چگونه کارآگاه زن شروع به تقليد و به طنزکشيدن شخصيت کارآگاه مرد ميکند و چگونه با گذشت زمان به توسعه سبک خاص وجودي و احساسي خود و کسب يک شخصيت تعريف شده دست مييابد، شخصيتي که به او اجازه ميدهد در بعضي موارد، واقعيات اجتماعي سختي را که احاطهاش کردهاند، گزارش دهد.
در این کتاب نویسنده از جامعه و هنرمندان آمریکای لاتین با عنوان فرهنگ نو سخن گفته است. شاید بخشهای سوم و چهارم کتاب را بتوان جالبترین فصلها دانست. در این دو فصل نویسنده با موشکافی، بازگشت هنرمندان و نویسندگان آمریکای لاتین را به سرچشمههای فرهنگی خویش، به منابع پرباری که در بوته فراموشی مانده بود تشریح میکند. این حادثه فرهنگی در دهه دوم قرن نوزدهم روی داد، در دورانی که اروپا به فرهنگهای بیگانه توجهی خاص داشت و در واقع ادبیات آمریکای لاتین از این لحظه است که اهمیت جهانی مییابد.
جنایت به مقوله «عصیان برضد نظم اجتماعی» تعلق دارد. عاصی را کیفر نمیدهند، خردش میکنند. امکان دارد که عاصی مرد بدخیت و شایان تحقیری باشد: خود عصیان به هیچ رو جنبهای که بنوان تحقیرش کرد ندارد. و درباره نظم اجتماعی ما، اقدام به عصیان به خودی خود ارزش مرد را پائین نمیآورد. حالاتی هست که حتی میباید یک چنان عاصی را محترم شمرد زیرا او در جامعه ما چیزی را احساس میکند که میباید بجنگ آن برخاست؛ زیرا حالاتی هست که او از خواب بیدارمان میکند