در این مقاله، نقد گفتمان شرقشناسی و ساختارشکنی «یادنگاشت زن ایرانی» در عطر سنبل عطر کاج نوشته فیروزه جزایری دوما بررسی و تحلیل شده است. دوما در این یادنگاشت توانسته است نمونه کمابیش متفاوتی از نگاه زن مهاجر ایرانی به ایران و آمریکا را به نمایش بگذارد، و انگارههای خوانندگان غربی درباره ایران و انتظاراتشان از یادنگاشتِ زن ایرانی را به چالش بکشد. در این پژوهش نشان میدهیم که چگونه دوما، با خلق موقعیتها وتوصیف و مقایسه صحنههایی از زندگی ایرانیها و آمریکاییها، باورهای شرقشناسانه، خرافهگرایی، زنستیزی، جزماندیشی، خردستیزی و واپسگراییِ ایرانیان را به چالش کشیده است. وی همچنین به شیوهای تمثیلی موانع و مخاطرات پیشروی داستاننویسان مهاجر ایرانی را به تصویر کشیده و از این طریق روایت خود را در تقابل با یادنگاشتهایی عرضه میکند که در آنها زنان مهاجر ایرانی خواسته یا ناخواسته به باورهای شرقشناسانه دامن زده و نوعی فمنیسم آلوده به شرقشناسی را عرضه کردهاند.
نویسنده این کتاب به صراحت اقرار میکند که مشروعیت آن بیشتر از هر چیزی از اثر مشهور دانیل کالاهان با عنوان "پنجاه فیلسوف کلیدی" (۱۹۸۷) الهام گرفته است. اگرچه تفاوتهای معینی این اثر را از سایر آثار مشابه متمایز میسازد؛ کالاهان باید فیلسوفانی را در طول تاریخ فلسفه انتخاب میکرد که نیز به عنوان شخصیتهایی شناختهشده در میان عموم مردم بودند، مثل فیگورهایی چون افلاطون و هابز یا سارتر. با این حال، انتخاب جان لچز فیلسوفان معاصری که گاه هنوز تا شهرت فاصله داشتند بود. به علاوه، سوال تکراری در مورد تشکیل مجموعه "پنجاه متفکر کلیدی" بیش از سایر آثار مشابه مطرح شد: آیا توافقی در مورد انتخاب متفکران و فیلسوفان وجود دارد که بعضی از آنها هنوز هم در زمان تدوین این اثر در دسترسند؟ به عبارت دیگر، آیا در واقع اسامی مهمترین فلاسفه معاصر در این لیست محل دارند یا میتوان اسامی دیگری را نیز در نظر گرفت؟ این چالش خود باعث جایگزین شدن اسامی چون آگامبن، بادیو، برگسون، باتلر، دریدا، هایدگر، هوسل، ماتراورز، ویریلیو و ژیژک در ویرایش دوم این کتاب شده است. از دیدگاه نویسنده، مبنای کار او نیز در انتخابهای روشنکننده و آموزندهٔ آثار بوده است. لچز پنجاه متفکر کلیدی معاصر را در ده گروه تقسیمبندی کرده تا تفکرات آنها را درک کنیم: ساختارگرایی ابتدایی، فنومنولوژی، ساختارگرایی پسااستراکچرالیسم، نشانهشناسی، فمینیسم موج دوم، پسامارکسیسم، مدرنیته، پسامدرنیته و در نهایت تفکرات الهامگرفته از زندگی. امیدواریم این تقسیمبندی به خوانندگان در درک جهتگیریهای فکری متفکران و همچنین درک کلی از معنا و مفهوم این مجموعه کمک کند.
در این کتاب نویسندگان کوشیدهاند پس از طرح اظهارات آغازین فمینیسم که مشتمل بر دعاوی نرم و تقاضاهای حداقلی است، خروجیهایی را که این ایده از طریق آنها به سمت نوعی رادیکالیسم گرایش یافته، جستجو کنند و مدعیات و دلایل هر یک را طرح و نقد کنند. در این مسیر ابتدا به خود فمینیسم لیبرال و زمینههای آن برای رادیکال پرداختهاند و پس از آن فمینیسم رمانتیک، اگزیستانسیالیست و رادیکال انتقادی را به عنوان مهمترین اشکال رادیکالیزیه فمینیسم مورد بررسی قرار دادهاند.
در این پژوهش، با مقابله درخت انجیر معابد احمد محمود و عمارت هفت شیروانی ناتانیل هاثرون، و با استفاده از تعریف اولریش وایس اشتاین از مفهوم «تأثیر» در ادبیات تطبقی، چنین استدلال شده است که محمود از رمان هاثورن تأثیر گرفته است. همچنین در این مقاله، با تمرکز بر مؤلفه شگرفی، به مثابه یکی از مهمترین جنبههای تشابه دو رمان، و تاکید بر کارکرد ساختاری متفاوت شگرفی در بافت دو متن، بر خلاقیت و اصالت نویسنده تأثیرپذیر تأکید کردهایم تا رابطه میان دو نویسنده از مقوله تقلید (به تعبیر وایساشتاین) متمایز شود. هدف از برجسته کردن این تفاوت نشان دادن اصالت رمان محمود در بافت تاریخی خویش، به مثابه اثری پسامدرن است.
اين مقاله به بررسي موسيقي و نسبت آن با مفهوم شرقشناسي و ديگر مفاهيم كليدي در انديشه و نقد ادوارد سعيد ميپردازد. با توجه به مركزيت موضوع فرهنگ در آثار سعيد و تاكيدي كه او بر رابطه و تباني آن با امپرياليسم، استعمار و نگاه شرقشناسانه ميگذارد، موسيقي كلاسيك غرب در آراي او اهميت مييابد. تحليل زمينههاي فرهنگي ـ اجتماعي موسيقي كلاسيك غرب (در يكي از واپسين آثار سعيد) چونان هنري كه باز تاباننده جامعه بود و هم اثر گذار بر آن، از ديگر موضوعات مطرح شده در اين نوشتار است. اين مقاله با بررسي ماهيت تناقض آميز موسيقي از ديدگاه سعيد ـ هنري مخاطبمدار و عمومي و در عين حال عميقا خصوصي ـ پايان مييابد.