این مقاله در چهارچوب نظریه نمود معنایی ـ واژگانی لیبر(2004) به بررسی نقش معنایی پسوندهای ـَ نده و ـ ار می‌پردازد. این نظریه با استفاده از شش مشخّصه معنایی: مادّه ، پویا ، مکان ، وضع یا جایگاه‌های رویدادی استنباطی (وجرا)، مقیّد و ساختمند و یک اصل به نام اصل هم‌نمایگی، نقش معنایی عناصر واژی از جمله وندها و عملکرد آنها را در فرایندهای ترکیب، اشتقاق و تغییر مقوله بررسی می‌کند. در این نظریه همه‌ عناصر واژی از جمله وندها مشخّصه‌ معنایی، اسکلت معنایی، زیرمقوله‌بندی‌ نحوی و موضوع دارند؛ امّا وندها یا بدنه‌ معنایی ندارند و یا بدنه معنایی‌شان بسیار ضعیف است. در این مقاله، دلیل عملکرد متفاوت پسوندهای ـ َنده و ـ ار در واژه‌سازی، چندمعنایی بودن و به‏طور کلّی منشأ تفاوت‌ها و تشابهات آنها بررسی می‌شود.‌ با استفاده از این دیدگاه نشان داده می‌شود که نقش این وندها نقش‌های معنایی کنشگری و کنش‌پذیری یا نقشهای نحوی فاعلی و مفعولی نیست بلکه این وندها هم مانند سایر عناصر واژی، مشخّصه‌هایی معنایی به پایه‌ها اضافه می‌کنند و دلیل چندمعنایی بودن وندها ناشی از عملکرد متفاوت اصل هم‌نمایگی است نه نقش معنایی آنها.

منابع مشابه بیشتر ...

5866afc0a32a9.PNG

پسوندافزایی اشتقاقی در زبان فارسی

عادل رفیعی

در این مقاله مدل معنایی اسکلت ـ بدنه لیبر (Lieber 2004)، پس از بررسی دقیق و برطرف‌شدن نارسایی‌های آن، در مطالعه پسوندافزایی اشتقاقی زبان فارسی مورد استفاده قرار گرفته است. برای پسوند‌های اشتقاقی تنها دو سطح معنایی با عناوین «اسکلت معنایی» و «پوسته معنایی» قائل می‌شویم، در حالی که واژه‌های زبان ازسه سطح اسکلت، بدنه و پوسته معنایی برخوردارند. برای رسیدن به اسکلت معنایی پسوندها، مقوله‌ها/ زیرمقوله‌های معنایی ممکن با بهره‌گیری از مدل معنایی اسکلت ـ بدنه در اختیار قرار می‌گیرد تا متعاقباً با بررسی دقیق واژه‌های مشتق استخراج شده، نوع مقوله/ زیرمقوله و پس از آن اسکلت معنایی هر پسوند تعیین شود. در نوشته حاضر، علاوه بر تعیین اسکلت معنایی پسوندها، چگونگی هم‌نشینی پسوند با پایه و تشکیل واژه مشتق و نیز چگونگی شکل‌گیری معانی و تعابیر مختلف منسوب به هر پسوند بررسی شده است. چنین به نظر می‌رسد که پسوند اشتقاقی زبان فارسی، با هدف واژه‌سازی، پایه‌ای از نوع مشخص را درون اسکلت معنایی خود جای می‌دهد و امکانی فراهم می‌سازد تا بدنه معنایی جدید و مرتبط با معنی پایه بر روی اسکلت معنایی آن شکل بگیرد و بدین ترتیب واژه‌ای جدید ساخته شود.

57c1118d066b7.PNG

بررسی معنایی فعل مرکب در زبان فارسی

غلامحسین کریمی دوستان, ابراهیم مرادی

این مقاله، ماهیّت افعال مرکّب زبان فارسی را در چارچوب نظریه نمود معنایی‌واژی لیبر بررسی می‌کند. این نظریه با استفاده از هفت مشخّصه معنایی و یک اصل به نام اصل هم نمایگی، به بررسی نقش معنایی عناصر واژی و عملکرد آنها در فرایندهای ترکیب، اشتقاق و تغییر مقوله می‌پردازد و برای هر عنصر واژی، حتّی وندها، یک اسکلت معنایی و یک بدنه معنایی درنظر می‌گیرد. اسکلت از یک یا چند مشخّصه معنایی و یک یا چند موضوع ساخته شده است و بدنه، خود از دو لایه تشکیل شده است. این مقاله ادّعا می‌کند که فعل همه جملات در اصل ساده بوده است امّا به دلیل اینکه بدنه معنایی همکرد تغییر نموده، موضوع رویدادی خود را از دست داده و به تنهایی توانایی نشان‌دادن محمول را نداشته است و با حفظ ساخت موضوعی، یکی از موضوع‌هایش با موضوع یکی از موضوع‌های محمول، هم نمایه شده و یک واحد معنایی مرکّب تشکیل می‌دهد. این مقاله نشان می‌دهد که فعل مرکّب از لحاظ نحوی، یک ترکیب وابسته و از لحاظ معنایی، درون مرکز است که در آن همکرد، هسته نحوی و معنایی و پیش فعل وابسته و در ساخت موضوعی فعل مرکّب مؤثر است.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

587143472c208.PNG

اسامي و صفات گزاره‌اي در زبان فارسي

غلامحسین کریمی دوستان

در اين مقاله نشان داده مي‌شود که کتاب‌هاي دستور زبان فارسي و فرهنگ‌هاي اين زبان، در مورد تعيين مقوله نحوي يا واژگاني تعداد قابل توجهي از کلمات قاموسي زبان فارسي، مانند «انجام»، «حفظ»، «فراموش»، و «وادار»، اتفاق نظر ندارند و در اين زمينه، در آنها تناقضات و ناهماهنگي‌هاي قابل توجه و مشکل آفريني وجود دارد. اين ناهماهنگي‌ها ـ که هم از لحاظ نظري و هم از لحاظ عملي تبعات منفي به دنبال دارند ـ ناشي از عدم شناخت ماهيت و نقش اصلي اين واژه‌ها در زبان فارسي امروز است. از آنجا که اين واژه‌ها داراي ساخت موضوعي و گزاره‌اي هستند، پيشنهاد مي‌شود که بر اساس کاربرد واقعي و با توجه به نقش گزاره‌اي آنها در ترکيبات و جملات دستوري، اين کلمات در دو دسته، تحت عناوين «اسامي گزاره‌اي» و «صفات گزاره‌اي»، طبق‌بندي شوند.

دستور زبان/دستور زبان فارسی
مقاله
58027e8c23db3.PNG

بررسي عناصر روايت و کانون مشاهده در رمان «سخت‌تر شدن اوضاع»

غلامحسین کریمی دوستان

اين مقاله به بررسي 1ـ کانون مشاهده و 2ـ کانون روايت در نظريه‌هاي روايت‌شناختي در رمان «سخت‌تر شدن اوضاع» مي‌پردازد. در رويکردهاي روايت‌شناختي به ايجاد تمايز ميان دو جنبه مختلف زاويه ديد تمايلي نيست. تمايز بين دو مفهوم 1ـ روايت و 2ـ کانون مشاهده قبل از ژرار ژنه، روايت‌شناس مشهور فرانسوي، مورد توجه قرار گرفته بود، اما اين ژرار ژنه بود که اين تمايز را به صورتي نظام‌مند مورد بررسي قرار داد. ژنه براي عبارت زاويه ديد اين دو عبارت متمايز را به کار برد که اولي به عمل انتقال کلامي داستان توسط گوينده (راوي در ادبيات داستاني) و دومي به کانوني مربوط مي‌شود که از طريق آن روايت از نظر مکاني ـ زماني، روانشناختي و ايدئولوژيکي مشاهده مي‌شود. ژنه معتقد است که در هر دو اثر روايي دو جنبه متمايز زاويه ديد ممکن است از طريق يک فرد واحد و يا همزمان از طريق چندين راوي و مشاهده گر نمود يابد. در اثري روايي مانند «سخت‌تر شدن اوضاع» اثر هنري جيمز، که يکي از آثار برجسته در حوزه ادبيات روايي است، مي‌توان جنبه‌هاي مختلف زاويه و ديد و کانون مشاهده را بررسي کرد. بنابراين در اين پژوهش دو جنبه متمايز زاويه ديد که ذکر آنها رفت، مورد بررسي قرار مي‌گيرد و به اهميت هر يک از اين جنبه‌ها در برخي از آثار برتر ادبيات داستاني اشاره مي‌شود.

پژوهش‌ها/نقد و نظریه ادبی پژوهش‌ها/پژوهش در ادبیات داستانی
مقاله