بدون شک نویسندگان، ادبا و ناقدان در سالهای اخیر، توجه قابل ملاحظهای به ادبیات تطبیقی داشتهاند؛ زیرا ماهیت این نوع ادبیات، پژوهشگر را به تحقیق و جستجو در این زمینه سوق میدهد. با این وجود تلاشهای صورتگرفته در این زمینه، ناچیز به نظر میرسد و نیاز به دقت و کوشش بیشتری دارد. از اینرو این نوشتار بر آن است تا با بررسی خوشبینی در شعر ایلیا ابوماضی و محمدحسین شهریار، سهمی هرچند کوچک در پژوهشهای تطبیقی داشته باشد. نوشتار حاضر، با تکیه بر مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی که شرط تطبیق را صرفا وجود زمینههای تأثیر و تأثر نمیداند، از این منظر به این پژوهش پرداخته است و میکوشد ضمن ارائه معنای خوشبینی و اشاره به جلوههای آن نزد بعضی از شاعران معاصر فارسی و عربی، به بررسی مفاهیم عمیق و ارزشمند تسلیم در برابر قضا و قدر، معاد، استفاده از طبیعت زیبای خداوند، ترویج محبت، عشق به زندگی، صبر و نکات مشترک و اختلاف در شعر آنها بپردازد. پژوهش حاضر ـ در پایان ـ به این نتیجه میرسد که شهریار از ابوماضی خوشبینتر است؛ زیرا ابوماضی را نسبت به زندگی در پارهای از موارد دچار شک و تردید میبیند.
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
فرهنگ و تمدن ایران چون خورشیدی تابان پرتو خرد اهورایی خود را در طول هزارههای متمادی، از زمانی که دنیا اولین گامهای خود را در راه زندگی اجتماعی برمیداشت و هنوز در تاریکی جهل و بیقانونی دستوپا میزد، سخاوتمندانه بر سراسر جهان گسترانیده است. این کتاب دربردارنده اهمیت و ارزش زبان و ادب فارسی است و شامل این مطالب میباشد: ادب و ادبیات، آشنایی با فرهنگ و تمدن ایران، فلسفه ایران باستان و زرتشت، زبان فارسی، فردوسی و شاهنامه، علم و تمدن در ایران باستان، و نقش ایرانیان در بنیانگذاری تمدن بزرگ اسلامی.
بررسی معنا و راه دستیابی به آن، همواره از دیدگاههایی مختلف، مورد توجه قرار گرفته و هرکس از دید خود، بدان پرداخته است. در دانش زبانشناسی نیز جوانب معنایی، از جهاتی گوناگون بررسی شده است. از یک نظر میتوان معنا را در سه سطح بدین شرح بررسی کرد: معنای کارکرد، معنای قاموسی و معنای اجتماعی. در این مقاله، عواملی را تحلیل کردهایم که در دستیابی به معنا، نقشی تعیینکننده دارند و معنای کارکرد نامیده میشوند. افراد این مجموعه بااینکه وجود مستقل ندارند، بهواسطه نقشی که در سخن ایفا میکنند، در دریافت معنا اثر میگذارند و این نقش، معنای آنها به شمار میرود؛ هرچند افراد مجموعه، مانند دیگر واحدهای زبان، معنایی مستقل نداشته باشند. در این مقاله آواها، حروف، هجاها، واحدهای زبرزنجیری، قالبهای صرفی و ساختارهای نحوی را بررسی کردهایم که هریک به سبب کارکرد ویژه خود در کلام، مخاطب را در فهم مقصود گوینده یاری میدهند.
مساله جبر و اختيار يكي از جنجاليترين و غامضترين بحثهاي كلامي است. اين بحث ريشه تاريخي بسيار قديم دارد و در گفتهها و انديشههاي فلاسفه، عرفا، شعرا و ديگران به جلوههاي گوناگون نمود يافته است. مفهوم جبر يكي از مفاهيم كليدي و كاربردي اشعار حافظ شيرازي و ابوالعلا معري است. گروهي آن دو را بر مسلك جبر و گروهي ديگر با تفسير و تاويل ابياتشان آنها را معتقد به اختيار ميدانند. اين نوشتار سعي در بررسي اين موضوع و مقايسه تطبيقي اشعار اين دو شاعر نامي، در اين زمينه دارد. گرچه در ترازوي ديدگاه هر دو شاعر در زمينه جبر و اختيار، كفه جبر سنگيني ميكند، ولي هالهاي از ترديد و آشفتگي بر جهانبيني هر دو سايه ميگستراند که در بسياري از موارد در نگرش حافظ، به انديشه اختيارانگارانه تصريح دارد، ولي ابوالعلا تنها به برگزيدن روشي ميانه بسنده ميکند و بندرت سخن از اختيار ميگويد. بنابراين ميبينيم که در نگرش خواجه شيراز نوعي معنويت توام با رندي است كه اين امر از جهانبيني معري دريافت نميگردد.