رويکرد معرفت شناسانه به عصر جديد نشان ميدهد انسان مدرن به دلايل مختلف با انسان کلاسيک تفاوت بنيادين دارد. پديده شک و شکاکيت و تنهايي انسان و حاکميت اصل احتمال به جاي يقين در باور، گفتار و کردار او چند ويژگي انسان دوره اخير است که در گذشته مصداق عيني ندارد. اين ويژگيها در آثار هنري و ادبي سده اخير بويژه نوع ادبي رمان، منعکس شده که در هر دوره و مکان با توجه مقتضيات انديشگاني آن عصر به گونهاي خاص متجلي شده است. دو رماني که با لحاظ اين مسايل در دو فرهنگ، زبان و مکان مختلف نوشته شده، «ژان باروا» اثر دو گار و «روي ماه خداوند را ببوس» اثر مصطفي مستور است که تم مشترک آنها نگاه انتقادي به سرنوشت تراژيک انسان معاصر است که به پديدههاي عيني و حتي قدسي با نگاه شکاکانه مينگرد و حتي حضور و وجود خداوند را نيز در مواردي، اعتباري ميدانند. با اين تفاوت که بايد رمان مستور را رمان ديني و بومي در وهله اول و فلسفي در وهله دوم دانست؛ لاجرم غلظت و حدت طرح اين مباحث به اندازه رمان دوم نيست در حالي که رمان دو گار در تمام فصول و بخشها يک رمان فلسفي ناب است که با نگاه راسيوناليستي و استدلالهايي از نوع برهاني، قضايايي چون حضور خداوند، دين و مذهب را زير سوال ميبرد. نگارنده در اين مقاله، ضمن نقد دو رمان با رويکرد تحليلي ـ تطبيقي، عنصر شخصيت را در اين دو اثر به صورت مقايسهاي تحليل و بررسي ميکند و به اين نتيجه ميرسد که رمان مستور اگر چه در طرح مساله و پردازش زوايا، طرح و روايت داستاني به مانند رمان ژان باروا موفق بوده در نحوه پرداخت و فرجام، عمق و ژرفايي رمان دو گار را ندارد.
این کتاب خواننده را از طرز اندیشه حکمای اسلامی درباره جسم و جوهر و عرض و صورت و آسمان و زمین و فرشتگان جان و خرد که زبرسوی این جهانند آگاه می سازد. و حقیقت مبدا و معاد و حشر و نشر و بعث و میزان و صراط و دوزخ و بهشت و جز آن را آشکار می کند و پایه عقاید را بر اساس استوار می نهد و ره پروردگار گیتی و دادار جهان را بر پویندگان آسان می سازد. نگارنده در این نقد جز دوره مباحث فلسفی از آغاز هستی تا روز رستاخیز که ویژه دیگر کتب فلسفی است پژوهشهای دانایان درباره مراحل پس از مرگ را گرد آورد. و در هر بحثی تا حدود توانایی از افکار شعرای عالیقدر که بدانها استناد توان کرد مایه گرفت؛ و سره آنرا با ذکر مآخذ دست داد.
ادوارد یونگ شاعر انگلیسی اواخر قرن هفدهم در اثر معروف خود با عنوان تفکراتِ شبانه تصویری غریبانه از صحنه مرگِ همسرش ارائه میهد. آلفرد دو موسه، شاعرِ فرانسوی قرنِ نوزدهم در سرودنِ مجموعه شعری اش با عنوان شبها از ادوراد یونگ الهام میپذیرد. او شب را تنها شاهد روزگار غمزدهاش در نظر میگیرد و الهههای شعر را برای التیامِ دردِ فراقش از ژرژ ساند به یاری میطلبد. در این مقاله در نظر داریم این دو مجموعه شعری را باهم مقایسه کنیم.
«درد و رنج» به عنوان يكي از وجوه برجسته تراژيك زندگي، از مسایلي است كه هر انساني در زندگي خود با آن روبه روست. اين مساله در هنر و ادبيات به طور عام، و به طور خاص در ادبيات معاصر به ويژه شعر زنان به گونهاي منعكس شده كه بررسي و تحليل آن، نيازمند تحقيق وسيع و جامعي است. موضوع اين مقاله، بررسي اشعار دو شاعر برجسته زن معاصر يعني فروغ فرخزاد و سيمين بهبهاني با توجه به ماهيت، مفهوم و مصاديق مختلف درد و رنج و با تاكيد بر مساله وجودشناسي درد و رنج (انواع، علل و نتايج آن) است. نويسندگان در اين پژوهش ضمن اشاره به ماهيت و نتايج درد و رنج به مقايسه جنبههاي وجودشناسي درد و رنج در اشعار اين دو شاعر ميپردازند؛ گفتني است زمينه اصلي بحث، تمرکز بر فلسفه وجودي درد و رنج در حوزههاي انواع درد و رنج، علل درد و رنج و راههاي رهايي از آن است.
يکي از شاعران برجسته معاصر ايران، که خلاقيت و آفرينندگي را با پژوهش و تتبع جمع کرده است و هم محافل ادبي و هم جامعه دانشگاهي، او را در زمان حياتش جدي گرفت، مرحوم قيصر امينپور است. مجموعه آثاري چون «گلها همه آفتابگردانند»، «آينههاي ناگهان» و ... به همراه آخرين دفتر شعري «دستور زبان عشق» گواهي بر ارزش آثار اوست که درباره اهميت اين آثار از زواياي مختلف ميتوان سخن گفت. مولف پس از بررسي مجموعه دفترهاي شعري ايشان، ميتواند به جرات ادعا کند قيصر يکي از بزرگترين شاعران دو سه دهه اخير است که به مقوله انسان و مفاهيم مرتبط با آن از جمله درد و رنج بشري توجه کرده و در زندگي هنري و بلکه زندگي اجتماعي، درگير اين مفهوم و واقعيت بوده است. نگارنده در اين مقاله پس از بررسي ابعاد مختلف اين مساله و ماهيت و مفهوم درد و رنج در نظام حاکم بر انديشه و زبان امينپور، مجموعه اشعار او را در چهار بخش معناشناسي، وجودشناسي، غايتشناسي و شان اخلاقي درد و رنج، طبقهبندي، بررسي تحليل کرده است.