فروغ فرخزاد شاعری عاطفی و نخستین زنی است که از عواطف زنانه خود در شعر فارسی سخن گفته است. عاطفه با ابعاد و عناصر مختلف شعر فروغ درآمیخته و آن را از ظرفیتی تازه و بیسابقه برخوردار ساخته است. او در شعر، از حساسیت و قابلیتهای زنانه خود، کمال بهره را برده و از این طریق، به نگرش شاعرانه و زبانی ویژه دست یافته است. فرخزاد، مایه و سرمایههای شعر خود را از واقعیات و تجربههای زنانه در زندگی میگیرد. او توانسته است احوال، عواطف و سرنوشت خود را به عنوان یک زن، با سرگذشت همه زنان سرزمین خویش به یگانگی برساند. فروغ در مدت زمانی کوتاه و بعد از سه اثرِ نخستین خود ـ اسیر، عصیان و دیوار ـ توانست نگرش و عواطف خویش را عمق و توسعه بخشد و به جایگاه شاعری بزرگ، با آرمانهای انسانی دست یابد. فروغ در مقام یک منتقد اجتماعی نیز ـ که شعری معترض و در عین حال عاطفی سروده است ـ قرار دارد. انسان در شعر او، ناخواسته، شخصیت و موجودیتی زنانه مییابد و با احساسات، آرزوها و رفتارهایی زنانه ظاهر میشود. شعر فروغ، دنیایی ملموس و عاطفی است که جسارت، صراحت و صمیمتی خاص را در خود جای داده است. در این مقال، تجلی عاطفه و مظاهر زنانگی در شعر فرخزاد، با ذکر اشعاری از او بررسی شده است.
کتاب «غنچۀ باز در شرح گلشن راز» تألیف جلال الدین علی میر ابوالفضل عنقا، عارف سلسله اویسی در قرن سیزدهم هجری شمسی است. کتاب غنچۀ باز، شرح مثنوی «گلشن راز» با موضوعیت عشق و عرفان اسلامی است. این کتاب در قالب شعری مستزاد است. این مستزاد عرفانی، با اضافه کردن واژگان بر پایان هر مصراع مثنوی «گلشن راز» نگارش شده است و در واقع قالب مثنوی گلشن راز را به قالب مستزاد تغییر داده است.
بنای سخن عرفا و اربابان معرفت و محبت بر اساس عشق است و آغاز و پایان کلام آنان به ایماء و اشارهای به محبت حقیقت منزه از تعین است. عشق از عناصر عمده و اساسی بینش عرفانی است. این کتاب به بررسی و توضیح مراتب عشق و تأثیر آن در انسان میپردازد. نویسنده در این کتاب به بیان بخشهایی از مناظر سیروسلوک عملی پرداخته است. این بخشها بیان مرحله به مرحله حالتهای درونی و پیشآمده برای سالک طریق الی الله است.
قيصر امينپور، شاعر متعهد و تاثيرگذار پس از انقلاب، اشکال و ابعادي از دردمندي، حسرت و آرزومندي را در شعر خود به نمايش گذارده است. او آرمانها و گم شدههايي چون ارزشهاي اخلاقي و انساني، پاکي، سادگي و مهرباني را جست و جو ميکند که پيگيري مداوم چنين گم شدههايي، شعر وي را با وجوهي از نوستالژي درآميخته است. روستا و دوران کودکي از منظر نگاه قيصر به چشماندازي آرماني و دلخواه شباهت مييابند که ميتوان آن را تجسمي از آرزوها و جلوهاي از نوستالژي او تلقي نمود. اين مقاله در رويکرد نوستالژيک قيصر به روستا و کودکي، تاملي نموده و درصدد برآمده تجليات و ابعاد آن را تبيين سازد.
سیدعلی صالحی، شناختهشدهترین نماینده شعر گفتار است که در زبان محاوره، ظرفیت و قابلیتهای تازه و شاعرانهای را جُستوجو کرده است. شناختِ مناسبی که وی از زبان محاوره دارد و توفیقی که در بهرهمندی خلاقانه از آن یافته، منجر به ارائه گونه تازه و متفاوتی از شعرِ نو شده که خواص گفتاری را به عنوان اصلیترین مختصه خود، حفظ میکند. صالحی زبان عامیانه را به بستری برای کُنشهای شاعرانه تبدیل کرده؛ طوری که شگردهای شعری و هنریِ او به صورتِ بخشی از زبان محاوره درآمده و از روابطِ این زبان تبعیت میکنند. صمیت، جذابیت و عاطفیِبودن، مختصههایی بارز در کلامِ صالحی هستند که به واسطه لحنِ تخاطبی و استفاده فراگیر او از شگردهای روایت و گفتار، مثلِ دیالوگ، تکگویی درونی و بیرونی، همچنین به کارگیری حالات و رفتارهای گفتاری، مانند لحنِ شکوه و شکایت، سفارش و توصیه، یادآوری، سرزنش و غیره به وجود آمده و ارتباطِ عاطفی و نزدیکی را با مخاطب دامن زده است. سمبولیسمِ صالحی در حقیقت، برآیندی از تلفیق بیانِ گفتاری و عناصر و نشانههایی عینی و ذهنی است که عواطف و اندیشههای وی را نمایندگی میکند. در این مقاله، ضمنِ اشاره به ابعادِ بهرهمندی صالحی از امکانات و عناصر زبان گفتاری، کیفیت نمادپردازی و تکوینِ بیانِ سمبولیک وی در اشعارش تبیین شده است. «واقعنمایی»، «مخاطبمحوری»، «عاطفهمداری»، «جامعهگرایی» و «رویکرد نوستالژیک» شاخصههایی برجسته در شعر صالحی هستند که از این منظر، مورد تأمل واقع شدهاند. این شاخصهها هم با گفتارگرایی صالحی و هم با سمبولیسم وی، نسبت و پیوند ساختاری و محتوایی یافتهاند.