داستان سمک عیّار از قصههای بلند عامیانه ایرانی اواخر قرن ششم هجری است. فرامرز بن خداداد بن عبدالله کاتب ارجانی، مؤلف آن، داستان سمک عیّار را از قول شخصی به نام صدقه بن ابی القاسم شیرازی به شیوه سوم شخص نوشته است. زبانِ این اثر ساده و روان، جملهها ساده و کوتاه و گاه بریده بریده، و قصهگو شیوه ایجاز را برگزیده است که همه آنها از ویژگیهای نثر گفتاری یا محاوره است. سمک عیّار اثری حماسی ـ تخیلی است و قهرمان آن مردی است عیّارپیشه به نام سمک. سمک مظهر دلیری و جوانمردی است و در هوشیاری و تدبیر و طرح نقشههای زیرکانه بینظیر است. به دلیل تخیلیبودن این اثر، شخصیتهای داستان هم رفتار طبیعی دارند و هم ماوراء طبیعی. این خصیصه از ویژگیهای قصههای عامیانه قدیمی است. گفتار (کتبی و شفاهی) در این داستان به صورت گفتار یکطرفه (مونولوگ) و دوطرفه (دیالوگ یا گفتوشنود) و به صورت پیامهای شفاهی و نامه است. گفتار یکطرفه به شکلهای تحسین، نفرین، سوگند، و ... دیده میشود و گفتارهای دوطرفه نیز موضوعاتی همچون اقرار، خواستگاری، و مشورت را دربر میگیرد. در این اثر، زمان و مکان فرضی و تصوری است و، به سبب هیجانانگیزتر جلوهدادن، راوی آن را به سرزمینهای دور و افسانهای منسوب مینماید. حوادث داستان، به ظاهر، در چین و ماچین و خاورکوه و هند رخ دادهاند؛ شاید به این دلیل که به امرای زمان برنخورد. از نام مکانهایی چون دشت ماران، قلعه شاهک، مرغزار زعفران مشخص است که قصه ایرانی است. درونمایه فکری و اخلاقی و اجتماعی این اثر از لابهلای گفتار، کردار، و پندارها در خلال داستانهای آن مشخص میشود.
در میان شاخههای گوناگون ادبیات، رمانس بیشترین خواننده را در میان عامه مردم داشته است. این نوع ادبی، گرچه نامی اروپایی دارد، در شرق نیز سابقهای طولانی داشته و نمونه برجسته و معروف آن «هزارویک شب» تأثیر فراوان بر ادبیات اروپا گذاشته است. رمانسها اغلب به قصد سرگرم کردن و ارضای عاطفی و احساسی آفریده میشوند، شاید با معیارهای آکادمیک ادبیات قدری فاصله داشته باشند؛ اما موفق به خلق جهانی خیالی و آرمانی، سرشار از عشق و ماجرا و رویدادهای باورنکردنی میشوند و همین عناصر قرنها خوانندگان فراوانی برای اینگونه آثار فراهم کرده است. در این کتاب وجوه مختلف این شاخه مهم ادبی بررسی و تحلیل شده است.
پارهای از کتب قصه و داستان عبارت است از داستانهایی که در آن حکایات دور یک فکر مشترکی میگردد و بههمپیوسته است و از آن میتوان فقط چند نمونه به دست داد. قدیمترین این نوع کتاب «الفرج بعدالشدّه» تألیف قاضی مُحسن تنوخی (درگذشته به سال ۳۸۴ هـ. ق) است که حسینبن اسعد دهستانی آن را حدود سالهای ۶۵۱ و ۶۶۰ هجری به فارسی ترجمه کرده و آن را «فرج بعد از شدت» یا «جامع الحکایات» نامیده است. وی ترجمه خود را به نام عزّالدّین طاهر بن زنگی فریومدی وزیر تقدیم کرده است. ظاهراً سدیدالدّین محمّد عوفی صاحب کتاب معروف «جوامع الحکایات» نیز این کتاب را به فارسی ترجمه کرده بوده که متأسفانه امروزه در دست نیست و تنها بخشهایی از آن در کتاب «جوامع الحکایات» راه یافته است. این کتاب گزیدهای است از حکایات مختلف مشتمل بر سیزده باب و هر باب شامل چند حکایت مفصل و دلپذیر که ارتباط معنوی با موضوع آن باب دارد؛ مثلاً باب اول درباره گشایش کارها بعد از نومیدی و محنت، به یاری جستن از قرآن است و حکایاتی که در اینباره ذکر شده و باب دوم مشتمل است بر ذکر جماعتی که محنت و بلا کشیدند و عاقبت به نعمت و آسانی رسیدند. نثر این کتاب ساده و روان و رویهمرفته خالی از تکلف است و «موضوع کتاب احوال کسانی است که به شدت و بلایی مبتلا بودهاند و بعد از آن، آن غم به شادمانی و آن سختی به آسانی بدل گشته است».
ادیبان کُرد همواره شعر فارسی را به دیده اعجاب و تحسین نگریسته و از آن متأثر بودهاند. نمودهای گوناگون این تأثیرپذیری را در قالب تضمین، ترجمه و صورخیال مشابه و مضامین مشترک میتوان دید و از این میان، شعر حافظ بیش از دیگر اشعار مورد توجه ایشان بوده است. در این مقاله پس از مقدمهای درباره تأثیرپذیری ادیبان کُرد از شعر فارسی، به ناری، شاعر عار فمسلکی که در همین سدههای اخیر میزیسته، پرداختهایم. برای ترسیم خطوط چهره حافظ در دیوان شاعر کُرد، ابتدا به سراغ موضوعات و مضامین و مفاهیم مورد علاقه دو شاعر رفته و در نهایت چهار مخمس ناری، که در آنها غزلیات حافظ را، تضمین کرده است، بررسی کردهایم.
سبک، ویژگیهای مشترکی است که در آثار یک نویسنده جلب توجه میکند و آن اثر را از دیگر آثار متمایز میکند .هر متن را میتوان از سه دیدگاه زبان، فکر و ادبیات مورد بررسی قرار داد و سبک آن را دریافت. سطح زبانی خود به سه سطح کوچکتر آوایی، لغوی و نحوی تقسیم میشود. در این مقاله، متن کتاب «عقدالعلی للموقف الاعلی» افضل الدین کرمانی و «سمط العلی للحضره العلیا» ناصر الدین منشی کرمانی را در سطحآوایی و نحوی و ادبی، به صورت مقایسهای، مورد بررسی قرار دادهایم و در نهایت، مشخص میشود که با وجود بیش از یک قرن فاصله بین نگارش دو کتاب ، ناصرالدین منشی کرمانی، در نگارش کتاب سمط العلی، از افضل الدین کرمانی مؤلف کتاب عقدالعلی تقلید کرده و در واقع، به میزان خیلی زیاد تحت تاثیر آن کتاب، اثر خود را ایجاد کرده است.