واقعه برادرکشي به عنوان اسطوره ديني ـ تاريخي و با تاسي از کهنالگوي آن (قابيل و...) در ادوار مختلف و اشكال متنوع تکرار شده است. اين کهن الگو با توجه به درآميختن با اضطرابهاي سهگانه حاصل مرگ، گناه و بيمعنايي؛ همواره در زمينهاي از ترس و بيم بيان شده و البته با توجه به جهان بينيها و گفتمانهاي حاكم بر هر دوره به گونه خاص انعکاس يافته است. با توجه به انعکاس اين واقعه در ادبيات کلاسيک فارسي، در ادبيات داستاني معاصر هم به دليل خاصيت و قابليت کمنظير اين ژانر، موضوع ياد شده اين مجال را به نويسندگان معاصر داده که طرحي نو در بيان اين کهنالگو درافکنند. در اين مقاله نويسنده سعي ميکند پس از بررسي اين اسطوره تاريخي و ارتباط آن با اضطرابهاي انسان معاصر؛ يکي از مستحدثترين داستانهاي اين حوزه را در بستر ادبيات داستاني دفاع مقدس در کنار يکي از معروفترين داستانهاي پس از انقلاب با عنايت به اين بنمايه، بررسي و تحليل کند. بر اين اساس در گام نخست داستان کوتاه «بنبست» اثر احمد دهقان با توجه به تم غالب آن (برادرکشي) بررسي و نقد و در ادامه با رويکرد به رمان «سمفوني مردگان» تحليل شده است.
رمان مدرن، رمان روانکاوانه است و ناگزیر رنگ باید در آن حضوری چشمگیر داشته باشد؛ کما اینکه «سمفونی مردگان» به عنوان نمونهای از این نوع ادبی، یک تابلوی رنگین است و کلیه شخصیتها رنگآمیزی شدهاند. این کتاب نقد و بررسی رمان «سمفونی مردگان» است که از آثار عباس معروفی میباشد.
یکی از حوزههای پژوهش ادبیات تطبیقی بررسی تشابهات و تطور شگردهای ادبی در ادبیات سرزمینهای مختلف است. شگردپردازی و توجه به فنون داستاننویسی در رمان قرن بیستم جلوه و ظهور بیشتری داشته و به ابداع ابزارهای بیانی چندی انجامیده است. اقتباس از اثری متقدم ـ که جان وایت آن را پیشنمونه مینامد ـ یکی از این شگردهای ادبی است. استفاده از پیشنمونه در خلق رمان چندین کارکردهای دارد که از جمله میتوان ایدهپروری و مقایسه میان دو متن را از اهم آنها دانست. در آثار موسوم به ادبیات مدرن فارسی نیز نمونههایی از اینگونه اقتباسهای ساختاری دیده میشود که یکی از شاخصترین آنها رمان سمفونی مردگان است که با الگوگیری از داستان هابیل و قابیل، به مثابه پیشنمونه، در پی برقراری تناظر میان این دو داستان بوده است. در این جستار، در عین مقایسه کار عباس معروفی با همتاهای غربیاش، و با استفاده از تعریفها و کارکردهایی که جان وایت برای این شگرد ادبی برشمرده است، به بررسی و سنجش میزان موفقیت معرفی در استفاده از پیشنمونه میپردازیم.
«درد و رنج» به عنوان يكي از وجوه برجسته تراژيك زندگي، از مسایلي است كه هر انساني در زندگي خود با آن روبه روست. اين مساله در هنر و ادبيات به طور عام، و به طور خاص در ادبيات معاصر به ويژه شعر زنان به گونهاي منعكس شده كه بررسي و تحليل آن، نيازمند تحقيق وسيع و جامعي است. موضوع اين مقاله، بررسي اشعار دو شاعر برجسته زن معاصر يعني فروغ فرخزاد و سيمين بهبهاني با توجه به ماهيت، مفهوم و مصاديق مختلف درد و رنج و با تاكيد بر مساله وجودشناسي درد و رنج (انواع، علل و نتايج آن) است. نويسندگان در اين پژوهش ضمن اشاره به ماهيت و نتايج درد و رنج به مقايسه جنبههاي وجودشناسي درد و رنج در اشعار اين دو شاعر ميپردازند؛ گفتني است زمينه اصلي بحث، تمرکز بر فلسفه وجودي درد و رنج در حوزههاي انواع درد و رنج، علل درد و رنج و راههاي رهايي از آن است.
يکي از شاعران برجسته معاصر ايران، که خلاقيت و آفرينندگي را با پژوهش و تتبع جمع کرده است و هم محافل ادبي و هم جامعه دانشگاهي، او را در زمان حياتش جدي گرفت، مرحوم قيصر امينپور است. مجموعه آثاري چون «گلها همه آفتابگردانند»، «آينههاي ناگهان» و ... به همراه آخرين دفتر شعري «دستور زبان عشق» گواهي بر ارزش آثار اوست که درباره اهميت اين آثار از زواياي مختلف ميتوان سخن گفت. مولف پس از بررسي مجموعه دفترهاي شعري ايشان، ميتواند به جرات ادعا کند قيصر يکي از بزرگترين شاعران دو سه دهه اخير است که به مقوله انسان و مفاهيم مرتبط با آن از جمله درد و رنج بشري توجه کرده و در زندگي هنري و بلکه زندگي اجتماعي، درگير اين مفهوم و واقعيت بوده است. نگارنده در اين مقاله پس از بررسي ابعاد مختلف اين مساله و ماهيت و مفهوم درد و رنج در نظام حاکم بر انديشه و زبان امينپور، مجموعه اشعار او را در چهار بخش معناشناسي، وجودشناسي، غايتشناسي و شان اخلاقي درد و رنج، طبقهبندي، بررسي تحليل کرده است.