طرحی که «نیمایوشیج» از «شاعری» ارائه میداد، یک طرح انتزاعی، آکادمیک و گسسته از زندگی و زمانه او نبود، بلکه طرح زندگی و گزارش احساسات، آرزوها، و آرمانهای مردم معاصرخود بود و از این چشمانداز با سنتهای شاعرانه سرزمین او هیچگونه همانندی نداشت! پیش از نیما، شیوههای سنتی شعر فارسی «شاعری کردن» را از پیوند با زندگی و واقعیتهای دردناک آن دور کرده بود و آن را در قرنطینه و قُرق «قدرتهای سیاسی» یا «سرمستیهای صوفیانه» یا «عشقهای آتشناک» و یا «دغدغههای خصوصی شاعران» درآورده بود. یعنی شعر کهن ما بر روی چهار استوانه اصلی بالا رفته بود و اندیشههای شاعرانه در پیرامون این چهار محور میچرخید: «ممدوح»، «معبود», «معشوق»، و «خودِ» شاعر. در روزگار نیما نیز موجهترین تفسیرهای شاعری، شعر را وسیله تبیین احساسات و عاطفه درونی شاعر و یا به تعبیر روشــنتر آزهـای رنگارنگ او میخواندند، و آن را از ورود درعرصههای زندگی اجتماعی منع کرده بودند! هنر بزرگ نیما فرو ریختن این استوانههای دیرپای شعر فارسی و دادن جای آنها به انسان روزگار خود بود. در این مقاله دغدغههای نیما در این زمینه به روش توصیفی بیان خواهد شد.
به علت حاکمیت پندار بر ذهن، اتاق وجود من، یعنی ذهن من تاریک است. اکنون از درون این اتاق تاریک به ده ها و صدها موضوع اجتماعی یا هر موضوع دیگر نگاه می کنم و نتیجتا همه آنها را تاریک می بینم. حال کار مفید این نیست که تو آن ده یا صد موضوع و مورد را برای من روشن کنی، کار مفید این است که کمک کنی به روشن شدن اتاق تاریک ذهنم. وقتی این اتاق روشن شد خود من می توانم از یک موضع روشن آن صد مورد و بیشتر از آن را روشن ببینم.
طبیعت این کتاب طوری ست که مسایل و مواضیع آن ممکن است در بادی امر متفرق و بی ارتباط با یکدیگر جلوه کنند. کتابی که از علم نفس و علم وجود واپیستمولوژی 3 صحبت کند، و بخش هایی درباره اساطیر و دین و زبان و هنرو علم و تاریخ داشته باشد، از این ایراد و انتقاد نمی تواند مصون بماند که شباهت به چنته درویشی دارد که در آن عجیب و غریب ترین چیزها پهلوی هم ریخته اند. اما من امیدوارم که خواننده این کتاب ایراد مذکور را بی اساس تلقی کند. یکی از مهمترین هدفهای من در تالیف این کتاب این بوده است که خواننده را متقاعد کنم به اینکه کثرت مسایل مطروحه ظاهری ست و در واقع کلیه موضوعهای مورد بحث در این تالیف به یک موضوع بر می گردند و این همه مسئله در حقیقت راههایی هستند که به یک مرکز واحد منتهی می شوند، و به نظر من وظیفه یک نوع فلسفه فرهنگ است که این مرکز را کشف کند و محل آن را تعیین نماید. غرض از نوشتن این کتاب این نبوده است که رساله ای "عام پسند" در باب موضوعی فراهم آید که از بسیاری جهات قابل "عام پسند شدن" نیست. با این وصف این کتاب منحصرا برای دانشگاهیان و فلاسفه نوشته نشده است. مسایل اساسی فرهنگ انسان برای انسانها نفع عام دارد و باید که قابل درک برای تعداد بیشتری از مردم باشد. از اینرو، من کوشیده ام تا افکار خود را عاری از هر گونه خصلت فنی و و تا حد مقدور روشن و ساده بیان کنم. با وجود این، منتقدان این کتاب باید بدانند آنچه در این رساله آورده ام، بیشتر بیان و توضیح تئوری خودم درباره فرهنگ است تا سعی در اثبات و توجیه آن. برای بحث و تحلیل عمیقتر مسایل مربوط به فرهنگ، خواننده را به توضیحات تفصیلی کتاب دیگرم یعنی فلسفه صورتهای سمبولیک ارجاع می دهم...
رسول آفتاب (مولوی از شریعت تا شوریدگی) تألیف محمود درگاهی، این کتاب، شامل دو بخش نثر و نظم میشود؛ بخش نثر دربارۀ زندگی و اندیشۀ مولاناست و بخش دوم گزیدۀ غزلیات او را دربر میگیرد. در بخش نخست، با عنوان مولوی از شریعت تا شوریدگی به بررسی ماجرای دیدار و دلدادگی مولانا و شمس و تبعات آن پرداخته و در ادامه، برخی از اندیشههای عرفانی، دینی و اجتماعی مولانا را مورد نقد و بررسی قرار داده است. نگارنده که چندان همسویی با فضای فکری و سیرۀ مولانا و مطلف صوفیان ندارد، بیشتر دربارۀ نقد و رد اندیشۀ او و دیگر صوفیان سخن گفته است و در توجیه و شیوۀ نقد خود میگوید در این کتاب اگر در کنار اقرار به عظمتهای مولوی به کاستیهایی در آیین او انگشت میگذارد، ناشی از این حقیقت است که مانند بسیاری از مردم زمانۀ خود در چنین روزگاری (روزگار بمب اتم، فقر و بیعدالتی) نمیتواند خود را به سیل خروشان اندیشههای صوفیانه بسپارد، زیرا در این روزگار چنین کاری را دور از شأن انسانی و اجتماعی خود تلقی میکند و نقد و نکتهگیری از آن را یک فریضۀ فرهنگی، اعتقادی و انسانی برای خویش! میداند، اما برای آنکه انتقاد از آیین مولوی مستحکم و متکی بر معیار دینی بوده باشد، آن را بر اندیشه و آرای دو متفکر برجستۀ دین و عرفان؛ یعنی اقبال لاهوری و علی شریعتی عرضه کرده است! مهمترین مطالب و عناوینی که در بخش مورد بحث مورد بعضا مورد نقد قرار گرفته عبارت است از: دیدار مولوی و شمس؛ مولوی پیش از دیدار و بعد از دیدار؛ تولد دوبارۀ مولوی؛ عشق آیین نو مولوی؛ خودشکنی و نفی خویش؛ سماع، سرود و دست افشانی، هستی شناسی مولوی؛ زندگی؛ مرگ و رستاخیز از نگاه مولوی؛ شادی و غم، معیشت و نان از نظر مولوی؛ جبر و اختیار و برخی اندیشههای خیام وار, انسان در شعر مولوی؛ وحی، دین، پیامبران، ادیان، مذاهب و اندیشهها در تعبیر مولوی؛ مولوی و ابلاغ؛ انتقادهای اجتماعی مولوی؛ مولوی و قدرتها؛ حماسه مولوی؛ هنر و شاعری؛ شیوۀ نقادی مولوی. در بخش دوم، 200 غزل مولانا را گزینش نموده و میگوید در گزینش غزلها کوشیده است که محتوای آنها با مباحث بخش نخست کتاب همسو و هم جهت باشد. در پایان کتاب، برخی از واژهها، تعبیرها و بیتهای دشوار غزلها را به ترتیب، شرح و توضیح داده و فهرست منابع را در پایان بخش اول درج کرده است.
موضوع کتاب طلایه دار طریقت، نقد و شرح شعر و اندیشه سنایی با گزیده ای از حدیقه الحقیقه با مقدمه و توضیحات محمود درگاهی است که توسط نشرهای ستارگان و خواجوی کرمانی در سال 1373 به چاپ رسیده است