شناخت ديوها يکي از بنيادهاي دين پژوهي و اسطورهشناسي ايراني است. در اين جستار، به بررسي جايگاه ديوان در منظومههاي پهلواني پس از شاهنامه فردوسي پرداخته شده است. در پارهاي از اين منظومهها مانند بانوگشسبنامه و کک کهزاد، ديوها حضوري کم رنگ دارند و تنها به عنوان صفاتي براي انسانهاي پليد به کار ميروند. در برخي ديگر از اين منظومهها مانند سامنامه، شهريارنامه و فرامرزنامه، ديوان حضوري پررنگتر دارند، به گونهاي که يکي از مراحل هفتخاني که پهلوان از آن ميگذرد، مبارزه با ديو است و پهلوان براي نجات دختر/ دختران از چنگال ديو، ناگزير ميشود با ديو بجنگد. در برخي ديگر از اين منظومهها مانند کوشنامه و گرشاسبنامه، افزون بر حضور ديوان به عنوان موجوداتي اهريمني و دشمن قهرمان داستان و نيز صفاتي که نشانگر کنشهاي پليد انساني است، به ديوهايي مانند آز، خشم، نياز، رشک و ... که ريشه در اساطير ايران باستان و متون پهلوي دارند، نيز بر ميخوريم.
نبرد رستم با کک کوه زاد، يکي از چند داستان مشهور دوران کودکي رستم است که در آن از دلاوريهاي او سخن رفته است. از اين داستان، دو روايت منظوم بلند و کوتاه در دست است. روايت بلند آن همان است که در بخش ملحقات شاهنامه چاپ کلکته ديده ميشود و بارها در ايران به صورت جداگانه و يا در بخش ملحقات شاهنامهها، انتشار يافته که مبناي همه اين چاپها، همان چاپ کلکته بوده است. اما روايت کوتاه داستان کک کوه زاد تاکنون پيرايش و تصحيح نشده است. در اين مقاله پس از معرفي روايت کوتاه اين داستان که با عنوان «کک کوه زاد نامه» از آن نام ميبريم، به بررسي چهره اسطورهاي کک کوه زاد ميپردازيم. سپس با آوردن شواهدي چند، نشان ميدهيم که روايت کوتاه نبرد رستم با کک کوه زاد، از روايت بلند آن کهنتر و متقدمتر است.
تقابل نيروهاي خير و شر، تقسيم جهان به دو پهنه نور و تاريکي و عقيده به ستيز دايمي ميان پديدههاي اهورايي و اهريمني، باوري رايج در ميان تمام اقوام و ملتهاست؛ پيکاري که تا جهان برپاست ادامه دارد و پيروزي نهايي در آن با جبهه نور است. رد پاي چنين باوري را در اسطورهها، اديان و حتي تفکرات دنياي جديدي چون فيلمها و بازيهاي کامپيوتري نيز ميتوان ديد. هدف اين پژوهش بررسي منشا و خاستگاه يکي از دو طرف اين جدال يعني نيروهاي شر و ديوان در ادبيات کهن فارسي است؛ به همين منظور، سرچشههاي پيدايش چنين تفکري را از تمدن بين النهرين و آسياي غربي که تاثير آن بر فرهنگ ايران غير قابل انکار است، پي ميگيريم و سعي ميکنيم تغييراتي را که در اثر گذشت زمان و تغيير حوزه جغرافيايي، در اين باورها روي داده است، نشان دهيم؛ به ويژه که چنين باوري هم از صافي اصلاحات مصلحي چون زردشت گذشته و هم از مجراي فرهنگ دين اسلام؛ ضمن اين که آگاهي روزافزون آدمي در گذر زمان و تصرف او در طبيعت و جهان پيرامونش، در تطور چنين انديشهاي نسبت به خاستگاه اوليهاش بياثر نبوده است.
مواهب الهي نوشته معين الدين علي يزدي، كتابي تاريخي است كه در قرن هشتم، درباره خاندان مظفري نگاشته شده است. اين كتاب از معدود كتابهايي است كه درباره آل مظفر، هم زمان با حكومت اين خاندان، به رشته تحرير درآمده و حاوي اطلاعات ذي قيمت تاريخي، اجتماعي، فرهنگي و ... در خصوص عصر مولف است. اين اثر، علاوه بر داشتن ويژگيهاي سبكي و نگارشي كه آن را در حيطه متون ادبي قرار ميدهد، بسيار مورد توجه دانشجويان تاريخ و محققاني است كه در دوره سلطنت آل مظفر مطالعه ميكنند. با وجود اين که سعيد نفيسي، بخش نخست مواهب الهي را در سال 1326 ه.ش تصحيح نموده است، هنوز اين کتاب غلطها و جاافتادگيهاي فراواني دارد که درک مطلب را با مشکل مواجه ميسازد. در مقاله حاضر، نگارندگان با دستيابي به نسخههايي متقدمتر، توانستهاند نقصها، افتادگيها و غلطهاي فراوان تصحيح نفيسي را مورد بازبيني قرار دهند و بدين ترتيب، ابهامهاي اين اثر ادبي ـ تاريخي را تا حدود زيادي رفع نمايند.
از آنجا که مقدمات قصايد عربي در نقد قدما از اهميت خاصي برخوردار بوده و بزرگاني چون ابن رشيق قيرواني، ابوهلال عسکري، ابن اثير، ثعالبي و ... به نقد اين قسمت از قصايد، اهتمام ويژهاي داشتهاند، ضروري مينمايد در ادبيات فارسي نيز مقدمات قصايد شاعران بررسي شود. در اين مقاله مقدمات قصايد خاقاني و متنبي بررسي شده است. روش تحقيق، به شيوه توصيفي ـ تحليلي و حجم نمونه، کل قصايد ديوان خاقاني و متنبي است. با مطالعه و بررسي مقدمات قصايد ديوان اين دو شاعر، مضاميني که در آغاز آنها آمده، استخراج گرديده و با هم مقايسه شدهاند. از مقايسه مقدمات قصايد اين دو شاعر،چند نکته مستفاد ميشود: 1. اهتمام متنبي به مقدمات قصايد خود بيشتر از خاقاني است؛ 2. مقدمات قصايد اين دو شاعر بيش تر تقليد و تتبعي از قدما است؛ با اين حال، از زيبايي خاصي برخوردارند؛ 3. مقدمات طللي، تغزلي، وصف فراق و شکوا از بيشترين بسامد در ديوان متنبي برخوردار است؛ 4. در ديوان خاقاني، مقدمه وصف، حکمت و توحيد و مقدمه شکوا و گلايه بسامد بيشتري دارد.