بنابر اعتقاد اکثر عرفا، اولين منزل در سلوک طريقت، طلب و شوق انسان براي بازگشت به وطن اصلي خويش است. اين شوق و ميل به بازگشت به اصل خويش به مصداق، کل شيء يرجع الي اصله (هر چيزي به اصل خويش باز ميگردد) نه تنها در انسان، بلکه در تمامي ذرات عالم هستي جريان و سريان دارد. جزوها را رويها سوي کل است بلبلان را عشق با روي گل است (مثنوي، 1/767) آنچه از دريا به دريا ميرود از همانجا کآمد، آن جا ميرود از سر که سيلهاي تيزرو وزتن ما جان عشق آميز رو (مثنوي، 1/772-771) مولوي نيز از همان نخستين ابيات مثنوي (نينامه) سخن خود را با دعوت به گوش فرادادن به درد دلهاي «ني» آغاز ميکند که به سبب دوري از نيستان، شکوه سر ميکند و از آنجا که به اعتقاد اکثر پژوهشگران، تمام مثنوي در هجده بيت «نينامه» خلاصه شده است، مثنوي مولانا به عبارتي، داستان همين شوق و طلب است و بيشتر حکاياتي که مولانا در مثنوي بيان ميکند، به نوعي هدفش بر افروختن شعله «طلب» و اشتياق در دل سالکان راه حق است. اين مقاله کوششي است در بررسي موضوع «طلب» از نگاه مولانا که پس از مقدمه و نظر تعدادي از مشايخ صوفيه در اين مورد، ديدگاه خاص مولانا را در ارتباط با اين مقوله در مثنوي پيگيري ميکند. نوع روش تحقيق در اين مقاله عمدتا تجزيه و تحليل عقلاني و به صورت کتابخانهاي است. نتيجهاي که از اين پژوهش به دست آمده، آن است که: چون مولانا مثنوي را در حالت شور و سماع و مستي ميسروده، نکات عرفاني، به صورت پراکنده در خلال حکايتهاي آن بيان شده است و براي دريافت ديدگاه مولانا در خصوص هر کدام از آنها ناگزير بايد شش دفتر مثنوي را با دقت هر چه تمامتر جست و جو کرد. اين پژوهش تلاشي براي گردآوري و استخراج ديدگاه مولانا در زمينه «طلب» به گونهاي منظم و منطقي است. با اين هدف که پژوهندگان نکات عرفاني مثنوي براي بررسي اين مقوله، نيازي به مطالعه تمام مثنوي نداشته باشند.
تذکرةالاولیاء کتابی عرفانی است به نثر ساده و در قسمتهایی مسجع، که در شرح احوال بزرگان اولیاء و مشایخ صوفیه توسط فریدالدین عطار نیشابوری به فارسی نوشته شدهاست. تذکرةالاولیاء کتابی درباره زندگی، حالات، اندیشهها و سخنان عارفان و مشایخِ تصوف است، و به ذکر مکارم اخلاق، مواعظ و سخنان حکمتآمیز صوفیان بزرگ می پردازد.این کتاب مشتمل است بر مقدمه و ۷۲ باب که هر باب به زندگی یک صوفی پرداخته است و در ابتدای هر باب سخنانی مسجع در تمجید و ثنای صوفی بیان شده و سپس سخنان و داستان ها درباره صوفی آورده شده است.نخستین باب به حالات و سخنان جعفر صادق اختصاص یافتهاست، و باب هفتاد و دوم به حسین بن منصور حلاج .
در این مجموعه، دو رساله کوتاه از حکیم "عمر خیام"، متن عربی و ترجمه فارسی به طبع رسیده است .در رساله اول، سه مسئله مطرح و پاسخ داده شده است .این مسائل درباره نفوس ناطقه، حوادث امکانی باطل، و اثبات وجود زمان به حرکت و حد حرکت، و سپس قائم نبودن حرکت به ذات خود، است .رساله دوم نیز "پرتوی عقلانی بر موضوع علم کلی "نام دارد .
مقامات و احوال طریقت از آغاز پیدایش تصوف، بنا بر شیوه سلوک فرقههای گوناگون صوفیه تقسیمبندیهایی دارد که گاه هم از جهت تعداد و هم از جهت تقدم و تأخر با هم اختلافهایی دارند. اما تقریباً تمامی فرقهها، توبه را اساس و اولین مرحله سلوک به شمار آوردهاند. مثنوی مولانا نیز از ابتدا که با «نینامه» آغاز میشود، تا انتها که به حکایت ناتمام «دژ هوشربا» سرانجام میپذیرد، قصه جداییها و دوری از نیستان و برانگیختن انسان ـ انسان اسیر در چنبره نفس اماره و حبسگاه خاک ـ در طلب خویش است و سیر استکمالی انسان بدون توبه در ابتدای سلوک میسر نیست. بنابراین مولانا در جایجای مثنوی بنده را به توبه تشویق و تحریک میکند. این مقاله کوششی است در بررسی موضوع «توبه» از نگاه مولانا که پس از مقدمه و نظر تعدادی از مشایخ صوفیه در این مورد، دیدگاه خاص مولانا را در ارتباط با این مقوله پیگیری میکند. منابع مورد استفاده در این پژوهش در درجه نخست آثار مولانا به ویژه «مثنوی» و سپس امهات آثار عرفانی مرتبط با این موضوع است. نوع روش پژوهش در این مقاله عمدتاً تجزیه و تحلیل عقلانی و به صورت کتابخانهای است. نتیجهای که از این پژوهش به دست آمده آن است که: چون مولانا مثنوی را در حالت شور و سماع و مستی میسروده نکات عرفانی، به صورت پراکنده در خلال حکایتهای آن بیان شده است و برای دریافت دیدگاه مولانا در خصوص هر کدام از آنها ناگزیر باید شش دفتر مثنوی را با دقت هر چه تمامتر جستوجو کرد. این پژوهش تلاشی برای تدوین دیدگاه مولانا در زمینه «توبه» به گونهای منظم و منطقی است. با این هدف که پژوهندگان نکات عرفانی مثنوی برای بررسی این مقوله، نیازی به مطالعه تمام مثنوی نداشته باشند.
مساله چگونگي حصول علم و تعقل (دانش و شناخت) در انسان از مسايلي است که همواره ذهن فلاسفه و دانشمندان را به خود مشغول داشته است. در ميان فلاسفه روزگاران پيشين، شيخ شهاب الدين يحيي سهروردي (شيخ اشراق) به اين مساله توجه خاصي داشته و در آثار متعدد فلسفي فارسي و عربيي خود تعاريف گوناگوني از اين مقوله ارايه داده است. هدف از اين مقاله پاسخ به اين پرسش است که آيا اين تعاريف گوناگون، برآمده از سردرگمي و رکود فکري شيخ در اين گونه مسايل بوده است و يا بيانگر نوجويي و سير تکامل انديشه در فلسفه اوست؟ پاسخ به اين پرسش در گرو بررسي دقيق اين تعاريف و مقايسه آنها با همديگر و تعيين تقريبي تقدم و تاخر زماني آنهاست که اين مقاله در پي آن است. نتيجهاي که از اين جستار به دست آمده است، اين است که چون شيخ اشراق در آثار آغازين خود تحت تاثير فلسفه مشا بوده است، علم و تعقل را نتيجه حصول صورت اشيا در ذهن دانسته است، سپس در جريان تکامل فکري خود، تعاريف ديگري از اين مقوله ارايه داده است تا سرانجام پس از رسيدن به جهان بيني نوري ـ اشراقي خود، علم و تعقل را حاصل ماهيت نوري نفس و حضور و ظهور اشيا براي نور اعلام داشته است. منابع مورد استفاده در اين مقاله، در درجه نخست، آثار فلسفي فارسي و عربي در دسترس شيخ و دو شرح مشهور و معتبر شهرزوري و قطب شيرازي بر حکمه الاشراق است و دليل اين امر هم بهرمندي مستقيم و بدون واسطه از سخنان خود شيخ يا شارح نامدار حکمه الاشراق است و در درجه دوم، ديگر منابع در دسترس مرتبط با اين موضوع است. درضمن از آن جا که ملاصدرا از شيخ اشراق، بسيار متاثر بوده است ،به گونه اي گذرا به تفاوت اساسي نظر ملاصدرا با شيخ در اين مساله نيز اشاره خواهد شد.