واژه «كريمان» ظاهرا در هيچ يك از داستانهاي مربوط به گرشاسپ در اوستا، متون پهلوي و متون فارسي زردشتي نيامده است. اين واژه در دو بيت از داستانهاي «رستم و سهراب» و «رستم و اسفنديار» شاهنامه آمده است. فرهنگ نويسان و شاهنامه شناسان دو برداشت متفاوت از اين ابيات داشتهاند؛ گروهي كريمان را نام پدر نريمان و گروهي ديگر آن را واژهاي عربي و به معناي بخشنده و جوانمرد پنداشتهاند. از آن جا كه متون حماسي به ديگر زبانهاي ايراني نيز يكي از سرچشمههاي شاهنامه شناسي است، دستنويس هفت لشكر به زبان گوراني و ديگر متون زبان و فرهنگ گوراني براي پي بردن به كاربرد واژه كريمان راه گشاست. واژه كريمان و گشته آن يعني «قهرمان»، بارها در اين دستنويس و ديگر دستنويسها و متون گوراني به عنوان دو شخصيت، پدر نريمان و پهلوان دوران هوشنگ و تهمورث، آمده است؛ بنابراين با توجه به اين متون ميتوان گفت كه در شاهنامه كريمان نام دو شخصيت است: 1. نام پدر نريمان در داستان رستم و سهراب؛ 2. نام فرزند هوشنگ در داستان رستم و اسفنديار و فردوسي در يادكرد واژه كريمان به سرچشمه ديگري غير از گزارشهاي خداي نامه و شاهنامه ابومنصوري نظر داشته است.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".
شاهنامه فردوسی بزرگترین منظومه حماسی و تاریخی ایران و در شمار عظیمترین و زیباترین آثار حماسی ملل عالم است. از شاهنامه افزون بر نسخ خطی گرانبها، چاپهای مختلفی در دست است. این نسخه با حروف متناسب، تصاویر متعدد با فهرست کامل مندرجات و فرهنگ لغات و مزایای دیگر مهیا شده است. در آغاز کتاب نیز مقدمه طبع معروف امیر بهادر در شرح احوال فردوسی که محتوی مقدمه بایسنقری مشهور به مقدمه جدید شاهنامه است و هجونامه معروف فردوسی درباره سلطان محمود و تاریخ و ترجمه سلطان محمود سبکتکین آورده شده است.
اين مقاله به روايتشناسي داستان هفتگردان به روايت فردوسي در شاهنامه و قصه افراسياب بن پشنگ به روايت انوشيروان مرزبان در روايات داراب هرمزديار ميپردازد. به اين منظور پس از بررسي خلاصه دو روايت از ديدگاه راويان، روايتشناسي، ساختارشناسي تطبيقي و ريشهشناسي بنيادهاي آييني و اساطيري، دو روايت مورد بررسي قرار گرفته است. بررسيها نشان ميدهد كه روايت فردوسي، روايتي دهقاني، ملي و خردگراست كه در آن حذفهاي آييني (زردشتيبودن رستم) و اسطورهاي (ديدار افراسياب با اهريمن) به چشم ميخورد. اگرچه به نظر ميرسد، اين آيينزدايي پيش از فردوسي صورت گرفته، اما ممكن است، اسطورهزدايي از سوي وي انجام شده باشد. در برابر، روايت انوشيروان روايتي موبدي با تكيه بر آموزههاي مزديسنايي، اصيل، يكدست، كامل و داراي ژرفساختي اسطورهاي و آييني است كه با الگوهاي اساطيري، آييني داستانهاي ايراني همخواني دارد. اين داستان نقشي مهم در الگوشناسي روايي داستانهاي حماسي ايران، در گذر از روايت موبدي به دهقاني دارد.
این مقاله به شناسایی بنیادهای اساطیری و حماسی داستان دیوان مازندران در شاهنامه با توجه به پیشینه آنها در متون اوستایی، پهلوی، سغدی و ... می¬پردازد. نخستین سرچشمه¬های اساطیری و حماسی دیوان مازندران در متون اوستایی و پهلوی است. در این متون دیوان مازندران در دو ساختار مینوی و انسان¬گونه ظاهر شده و در برابر اهورامزدا، ایزدان و انسان¬ها قرار می¬گیرند. اما داستانی مستقل در کتاب نهم دینکرد آمده که چارچوب حماسی داستان دیوان مازندران را بوجود آورده ¬است. در این داستان دیوان مازندران انسان¬هایی غول ¬پیکرند که در برابر فریدون قرار می¬گیرند و این روایت به گزارش نخست کوش¬نامه منتقل می¬شود. انسان¬های غول¬پیکر در گزارش دینکرد و کوش¬نامه با گذر از داستان¬های نریمان و دیوان مغرب، سام و نره¬ دیوان مازندران و رستم¬نامه سغدی دارای گوهر اهریمنی شده و به دیوانی از تبار اهریمن با نیروهای جادویی و کردارهای فرابشری دگرگون می¬شوند. در پایان داستان دیوان مازندران پس از اسطوره¬زدایی به گزارش دوم کوش¬نامه انتقال می¬یابد.