ادبیات ایران پیش از اسلام، در زمینه روایات دینی و ادبی، بیش از کتابت به روایت شفاهی وابسته بوده است؛ تا آنجا که حتی برای نقل شفاهی فضیلت قائل میشدهاند. در این میان، همراهی سرودههای منظوم با موسیقی توسط خنیاگران، یکی از مهمترین ارکان سنتهای ادبی را در ایران باستان سامان میداده است. در ایران پس از اسلام، اگر چه کتابت آثار (که از دوره ساسانی آغاز شده بود) و میل به سوی شعر عروضی، شالوده ادبیات فارسی دری را تشکیل داد، تداوم سنتهای کهن، همچنان از اهمیت برخوردار است. این تداوم و ارتباط میان دو دوره، در شعر رودکی و برخی دیگر از شعرای سبک خراسانی دیده میشود. اشعار برخی شاعران این عصر قابل تفکیک به دو بخش اشعار عروضی و اشعار ملحون است که نوع دوم، حد واسط سرودههای موسیقایی پهلوی و شعر عروضی فارسی است و جایگاه اجتماعی شاعر ـ نوازندگان نیز در دربار، شباهت به خنیاگران بزرگ عصر باستان، چون باربد، دارد. البته با غلبه اهمیت شعر عروضی و کمرنگ شدن جایگاه اجتماعی خنیاگران، شعر موسیقایی به تدریج جایگاه پیشین خود را از دست داد. این جستار، بر مبنای شواهد متنی و تاریخی موجود، به جایگاه سنت روایت شفاهی و خنیاگری در ادبیات ایران باستان و سرنوشت آن در ادبیات عصر اسلامی پرداخته است.
کتاب حاضر به بررسی تاریخ روابط خارجی کشورمان از آغاز سلطنت صفوی تا سلطنت رضا شاه پهلوی می پردازد. این کتاب در نه فصل به تاریخ روابط خارجی ایران از زمان صفویه تا جنگ جهانی دوم و زمان استعفای رضا شاه پرداخته است. فصل اول این کتاب شامل توضیحاتی در مورد دوران جنگ های ایران و عثمانی از قیام شاه اسماعیل صفوی تا معاهده صلح استانبول از سال های 1500 تا 1590 است. در فصل دوم نویسنده به دوران شکوه و عظمت ایران از استرداد سرزمین های از دست رفته تا عهدنامه صلح قصرشیرین پرداخته است. فصل بعدی به دوران آرامش اختصاص یافته و تا سقوط اصفهان ادامه دارد. در فصل چهارم اشاره به سقوط صفویه و استقرار قاجاریه دارد و دوران پرآشوب آن زمان را به تصویر کشیده است. فصل پنجم کتاب شامل دوران جنگ های ایران و روسیه از فتح تفلیس تا معاهده ترکمانچای است. فصل های بعدی نیز به ترتیب دوران اختلافات ایران و انگلیس از شورش هرات تا معاهده صلح پاریس، دوران رقابت های استعماری از انتزاع ترکستان و بلوچستان تا قرارداد تقسیم ایران به مناطق نفوذ، دوران اشغال نظامی ایران از کودتای محمد علی شاه تا کودتای سوم اسفند را به تصویر کشیده است. در فصل نهم که آخرین فصل این کتاب است تاریخ دوران پهلوی از زمامداری سردار سپه تا پایان جنگ دوم جهانی در سال 1947 آورده شده است.
خسرو معتضد در مقدمه کتاب معماران عصر پهلوی در مورد موضوع و روند نگارش کتاب می گوید: "برای تهیه زندگی نامه بیش از 1000 تن از شخصیتهای سیاسی اجتماعی فرهنگی و اقتصادی عصر حاضر از 1300 تا 1375 کوشش شده است از کلیه منابع کتبی و سندی، مصاحبه ها، محاوره ها، جراید، گزارش ها و خبرهای کوتاه و تفسیرها استفاده شود و در عین حال متون به گونه ای تدوین گردد که خشک و تنها در خور استفاده محققان نباشد دیگران هم بتوانند ان را بخوانند. در جلد اول کتاب معاصران عصر پهلوی زندگی نامه پنجاه و هفت تن از تاریخ سازان دوران معاصر با بی طرفی تمام و با تبدیل اطلاعات به روز اورده شده است. آقایان نجفقلی پسیان و امیر سعید الهی و اینجانت خسرو معتضد نگارش زندگی نامه ها را برعهده داشته و هر کدام در حد وقت و توانایی خود انها نوشته و تنظیم کرده ایم. هدف از این کتاب بی احترامی و اهانت به چهره های متوفا یا در قید حیات در 75 سال اخیر نبوده.بل هدف اساسی روشنگری و برطرف ساختن مبهمات و ترسیم یک سیمای تقریبا واقعی از چهره های مزبور میباشد."
در اين جستار بر اساس نقد اسطورهشناختي به بررسي نمادينگي عناصر متضاد چهارگانه در اساطير، به ويژه اسطورههاي خاک و باد و مشاهده تبلور آن در شاهنامه فردوسي پرداختهايم. تجسم ضديت جوهري و وحدت نهايي ميان عناصر متضاد، از فرافکني محتويات ناخودآگاه در موضوعات بيروني، در جهت غلبه بر طبيعت منتج شده است که در اين ميان، هر آخشيج صاحب نقشهايي شده است که در اساطير جهان، از جمله شاهنامه عموميت دارد. در اساطير، خاک ماده اوليه تشکيلدهنده حيات مادي و زندگي جسماني انسان، و همچنين بستري براي مرگ و اضمحلال و پايان حيات گيتيانه او به شمار آمده است و باد نمادي از خشم طبيعت و بروز اختلال در تعادل ميان طبايع است که بارزترين نمودهاي آن را در اسطوره توفان (در تلفيق با آخشيج آب) و ديو باد ميتوان جستجو کرد.
شاهنامه فردوسي روحي يکتاپرستانه دارد و سطوح ديني، آييني و اساطيري موثر در ژرف ساختروايي آن در طول تاريخ دچار «اسطورهزدايي» شده است، اما با شيوههاي تحليلي ميتوان بازماندههاي بسياري از باورهاي کهن را هم در سطوح نمادين روايات و هم در زبان و تعابير و تصاوير فردوسي بازجست. يکي از مهمترين بخشهاي شاهنامه که نشانههاي يک بنيادشناسي الهي را در آن ميتوان يافت، «خردنامه» ديباچه کتاب و معروفترين عبارت آن، يعني مصراع نخست آن («به نام خداوند جان و خرد») است. در اين جستار، با استفاده از رهيافتهاي زباني و معنايي و به ياري استدلالهاي ريشهشناختي و تفسير فلسفي، اين موضوع بررسي شده است که اين مصراع ـ علاوه بر نمايش باورهاي کهن حکمت مشايي که «عقل» و «نفس» کلي را دو مولود آغازين «احد» ميداند ـ ميتواند تفسيري ديگر از هويت فلسفي خداي يگانه در حکمت خسرواني را که «جان بخشي» و «خردبخشي» دو شاخصه اصلي معرفتشناسي الهي آن را تشکيل داده است، نمادينه کرده باشد.