پاگشایی، در گستردهترین معنای آن، پسِ پشت نهادنِ آزمونهای سخت و دشوار است که هر انسانی از گاه زادن تا به هنگام مرگ، خواسته و ناخواسته برای رسیدن به رشد و بالش روانی و اجتماعی انجام میدهد، و اگر در بستر اسطورهشناختی کاویده و گزارده آید، مرگی نمادین و زادنی دیگرباره از آن به دست خواهد آمد. در این جستار، این آیین را با دو رویکرد روانشناختی و جامعهشناختی میگزاریم و روشن میسازیم و با کندوکاوی در حماسههای اسطورهای، بهویژه شاهنامه، گونههای پاگشایی یک قهرمان اسطورهای را بَرمیرسیم و گزارش مینماییم. چنین نگرشی به آیین پاگشایی و همچنین قهرمان، نوآیین و بیپیشینه مینماید.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".
شاهنامه فردوسی بزرگترین منظومه حماسی و تاریخی ایران و در شمار عظیمترین و زیباترین آثار حماسی ملل عالم است. از شاهنامه افزون بر نسخ خطی گرانبها، چاپهای مختلفی در دست است. این نسخه با حروف متناسب، تصاویر متعدد با فهرست کامل مندرجات و فرهنگ لغات و مزایای دیگر مهیا شده است. در آغاز کتاب نیز مقدمه طبع معروف امیر بهادر در شرح احوال فردوسی که محتوی مقدمه بایسنقری مشهور به مقدمه جدید شاهنامه است و هجونامه معروف فردوسی درباره سلطان محمود و تاریخ و ترجمه سلطان محمود سبکتکین آورده شده است.
سنجیده و بَوَندهتر (ـ کاملتر) آن مینماید که ما در بحثهای اسطورهشناختی سنجشی (ـ تطبیقی) به پهنة بَوَندهتر آن، یعنی نقد اسطورهشناختی سنجشی بپردازیم و تنها در نمایاندن همانندیها و همسانیهای دو یا چند اسطوره باز نماییم؛ که به نقد و گزارش آنها بپردازیم. این جُستار، دو قهرمان اسطورههای ایرانی و یونانی، «فریدون و تزه» را به دبستان نقد اسطورهشناختی ژرفا برده، و پس از سنجشی در میانة این دو قهرمان و رسیدن به پنج زینه (ـ مرحله) رشدِ همسان در آنها، هر کدام از این زینههای پنجگانه رشد را به ژرفی و گستردگی میگزارد و در فرجام، این پنج زینه را چونان کهن نمونهای، نیز چونان ریختاری (ـ فرمولی) قهرمانساز مینماید.
هر داستانی از شاهنامه را، آنزمان که پوستۀ تُنُک و نهچندان ستبر و استوارش را از هم فروشکافیم، بیهیچ شک و گمانی به اسطوره خواهیم رسید؛ چراکه نامه شگرف شاهنامه، یکسره از اسطورهها وام ستانیده است. یک اسطورهشناس کارشناس و ویژهدان، هیچگاه در برخورد با متنی پهلوانی، چونان شاهنامه، فریفته رنگرنگی و فریبایی داستانها نمیشود و با ژرفنگری و نازکبینی، به درون داستانها راه میجوید و آنها را میگزارد. این جستار هم، داستان سیاوش را فرومیشکافد، به ژرفای آن راه میبرد و در آن نهانیها، به اسطورهای زردشتی دست مییازد و دلیل ناسوزندگی آتش و نسوختن سیاوش را اسطورهشناسانه برمیرسد و کندوکاو میکند. برپایه این جستار، اردیبهشت نماد مینویِ راستیِ اهورامزداست و آتش، نمود مادی اردیبهشت بر زمین. از دیگرسو، گوهر فرّه از آتش است و سیاوش نیز پادشاهی است فرهمند و از جنس آتش (نماد راستی)؛ و آتش هیچگاه آتش را نمیسوزاند.