سووشونِ سیمین دانشور، از جمله رمانهایی است که حضور شخصیت، در آن بسیار پررنگ است و نویسنده، از شخصیتپردازی ـ به ویژه شخصیتپردازی نمایشی ـ برای تقویت ساختار اثر و انتقال بهتر معنا، بسیار سود برده است. شخصیتپردازی به دو شیوه گزارشی و نمایشی انجام میشود. شخصیتپردازی گزارشی به وسیله توصیف مستقیم و شخصیتپردازی نمایشی به کمک برخی از تکنیکهای ویژه (از جمله گفتگو، عمل، صحنهپردازی، نام، لحن و شیوه بیان) صورت میپذیرد. کاربرد هریک از این تکنیکها به نوبه خود به زیبایی اثر و تواناساختن مخاطب در درک معنا و شناخت شخصیتها کمک میکند. درحالی که در شخصیتپردازی گزارشی، نویسنده خود به توصیف مستقیم خصلتها و مشخصات ظاهری، رفتاری و روحی شخصیت میپردازد، در روش نمایشی، تنها شخصیت را وادار به "عمل" و "صحبت" میکند و به خواننده اجازه میدهد که خود استنباط کند و با درنگ دریابد که چه انگیزه و خلق وخویی در پشت آنچه شخصیت انجام میدهد، پنهان است؛ در واقع نویسنده تنها حرکات و گفتار را به نمایش میگذارد. از هر دو تکنیک نمایشی و گزارشی، در سووشون استفاده شده است، اما شخصیتپردازی نمایشی، در این اثر کاربرد بیشتری دارد. البته از بین تکنیکهای شخصیتپردازی نمایشی، گفتگو و انتخاب هوشمندانه نام شخصیتها، به خلق شخصیتهای سووشون بسیار کمک کرده است.
نیمه دیگر نشریه فرهنگی،سیاسی و اجتماعی زنان ایران، به همت فرزانه میلانی، ویژهنامهای برای سیمین دانشور منتشر کرده است.مقالههای این مجموعه دو گونهاند: یکی نقد و تحلیلها و دیگر یادها و خاطرهها. بخش اول به یادها و خاطره ها اختصاص دارد و بعضی از عناوین مقالات آن عبارتند از: نامه ای به سیمین دانشور/سیمین بهبهانی؛ نامه ای به مادر بازیافته ام/لیلی ریاحی؛ سیمین در استنفورد/امین بنائی و ...بخش دوم با عنوان نقدها و تحلیل ها به مقالاتی چون: پژوهشی در آثار دانشور/میهن بهرامی؛ تحلیلی از سه داستان کوتاه سیمین دانشور/محمدرضا قانون پور؛ در تلاش کسب هویت/فرشته داوران ... پرداخته شده است
صد و هشتادمین شماره کیهان فرهنگی به نام جلال آل احمد آراسته شده است. این ویژه نامه شامل یک پیش فصل با عنوان "طلوع" ومجموعه مقالاتی از حامد الگار، علی اصغر حاج سید جوادی، دکتر علی شریعتی، آیت الله طالقانی و گفتگوهایی با سیمین دانشور، شمس آل احمد، محمدجواد محبت و دکتر انور خامهای است. کتاب حاضر سه بخش با این عناوین دارد: در سایه جلال (گفتگو)، جلال مرد امروز و پابه پای جلال است. جلد اول این دفتر در سال 1383 و ضمیمه کیهان فرهنگی منتشر شده است.
محمدتقی بهار (ملکالشعرا) و ابراهیم عبدالقادر المازی در عصری که ستیز میان سنت و تجدد در تمام جنبههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران و مصر جریان داشت، به بیان نظریه شعری خود پرداختند. هر دو از اعضای تأثیرگذار جنبشهای ادبی برجسته (انجمن دانشکده در ایران و جماعت دیوان در مصر) بودند که در تبیین نظریه شعری و جنبشی که به آن تعلق داشتند، نقش ایفا کردند. این جستار که میتواند زمینه مقایسه دو جریان ادبی را در دو کشور فراهم کند، به مقایسه نظریه شعری بهار و المازنی میپردازد و چرایی موفقیت یکی و شکست دیگری یا دستکم کندی و تندی آنها را تبیین میکند. نگارندگان تعریف شعرف نقش شاعر و جایگاه مخاطب در خلق شعر و معنای آن را از آثار بهار و المازنی استخراج و طبقهبندی کرده و بارویکردی تطبیقی، نظریه شعری آنها را تبیین کرده و نشان دادهاند که این دو شاعر بیشتر به کارکرد شعر نظر داشتهاند تا به جنبههای ساختاری آن، رویکرد بهار به شعر درونگرایانه است و رویکرد المازنی برونگرایانه. همچنین، نقش ترجمه آثار ادبی اروپا و نیز تأثیرپذیری از مکتبهای ادبی غرب در نظریه شعری المازی آشکار است. در مجموع، میتوان گفت بهار به سنت پایبندتر است و المازی بیشتر رو سوی آینده و تجدد دارد.
پهلوانان شخصیتهای اصلی و مؤثر حماسهاند. حوادث و رویدادهای حماسه، سرگذشت پهلوانان آزادهای است که به دور از هر گونه خودبینی و غرور و تعصب کورکورانه، به مردم و وطن خویش میاندیشند. هدف آنها حفظ ارزشهای والای انسانی است. عشق و آرزو و همه هستی خود را در خدمت حماسه قرار میدهند و با خردورزی و درنگ و تدبیر همیشگی خود همواره آرامش حقیقی را به جامعه خود هدیه میکنند. خاندان زال یکی از خاندانهای پهلوانی شاهنامه است که میکوشد مرزهای ساهتگی ایرانی ـ انیرانی را بر هم زند و فراتر از این مرزبندی به «انسان» بیاندیشد. عشقی که به تولد رستم، ابر پهلوان حماسه، میانجامد. مقاله حاضر این پهلوانان را شخصیتهای میانه حماسه میداند و کارکرد اجتماعی آنها را بررسی میکند.