نوشته حاضر به تحليل رمان «ويران ميآيي» نوشته حسين سناپور ميپردازد. قرائت ساختارگرايانه متن، نمونهاي خصيصهنما از يک تحليل ساختارگرايانه متون ادبي و مبتني بر ايده «تودوروف» درباره دستور روايت است. اين بررسي نشان ميدهد که ميتوان تمامي کنشها را در روايت داستان «ويران ميآيي»، به دو گزاره جست و جو کردن و نيافتن فروکاست. سپس با تکيه بر مفهوم مفصلبندي در رويکرد پساساختگراي تحليل متن «لاکلو و موف»، نشان ميدهد که شخصيتهاي اصلي داستان در جست و جوي روايتي جديد از هويت خود هستند که از طريق گفتمان غالب خانواده و حول محور گره گاه جنسيت شکل گرفته است، اما ناتواني شخصيتها در ساماندهي مجدد زنجيره هم ارزي که حول محور دالهاي اصلي مرد/ زن شکل ميگيرد، به معناي ناکامي آنها در کسب هويت ديگري است که خواهان آن هستند. اين نوشته همچنين نشان ميدهد که مفصلبندي گفتمان متن، کاملا شبيه به گفتمانهاي شکلدهنده هويت شخصيتهاي داستان است و به مانند آنها و به دقت، هويت مردانه و زنانه را در قالب زنجيرههاي هم ارزي کاملا مجزا سامان ميدهد.
نامههای حکومتی و آثار مرتبط با آنها (کتابهای انشا و نامهنگاری)، از مهمترین منابع و اسناد تاریخی هستند. دقت مؤلفان و دبیران در بازنمایی جایگاه و تعریف روابط میان کارگزاران اجتماعی (مردم و دستگاه حاکم) این متون را تابعی از نظام معنایی و فرهنگی زمان خود کرده است. این متون آگاهانه گونهای از «مواجهه نابرابر» را بازنمایی میکنند. از اینرو برای مطالعهی عناصر بازنمایی قدرت در گفتمان بسیار مناسباند. در این پژوهش، دستورالکاتب فی تعیین المراتب بر اساس چهار مؤلفه گفتمانمدار نامدهی، ساختارگذرایی، کاربرد الگوهای مختلف جمله و وجهیت، به منظور تبیین چگونگی بازنمایی مناسبات قدرت بررسی شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که مؤلفههای یاد شده در گفتمان دستورالکاتب نقشی کارآمد دارد، و نویسنده در بازنمایی مناسبات قدرت عملکردی دوسویه داشته است؛ همچنین شرع و دین به عنوان منابع قدرت، پشتوانه این گفتمان دوسویه بوده و در عین حال، باعث هژمونیگرایی در متن شده است.
در اين مقاله بر اساس رويکرد نشانه ـ معناشناختي تحليل گفتمان، فرضيه اساسي اين است که عناصر کلامي و تصويري متن جز در فضايي گفتماني نميتوانند با يکديگر تعامل معنادار ايجاد کنند. بنا به اين فرض ميتوان گفت اين رابطه نوعي رابطه تنشي خواهد بود که عناصر و نيز کنشگران متن، جايگاه گفتماني «خود» را در مقابل «ديگري» و در فضاي جبر گفتماني و بينا ذهني باز خواهند يافت. مهمترين دستاورد اين مقاله به کارگيري نظريه نظامهاي گفتماني لاندوفسکي در زمينه مطالعاتي جديد و ارايه طرحوارهاي نشانه ـ معناشناختي از نظام گفتماني تحت عنوان «نظامگفتماني مرامي» بود که فرايندهاي آن از درون متنها استخراج و روي محور تنشي ارايه شد. همچنين در بررسي جوانب متعدد رابطه ميان عناصر کلامي و تصويري، ملاحظه گرديد که در عبور از متن نوشتاري يا کلامي به تصوير، ما با اتفاقاتي نشانه ـ معناشناختي به اين ترتيب رو به رو ميشويم: تغيير کارکرد روايي به نمادين و اسطورهاي و برعکس، تغيير کارکرد مرامي به روايي و برعکس، ادغام نظامهاي نشانهاي: کلام و تصوير، فرصت تجلي نمادين براي مدلولها و ارزشسازي از طريق رابطهتنشي، تکثر دالهاي هم شکل در نظامي هندسي، ايجاد فرصت خوانش چند جهتي يا چند سويه، تجلي لايههاي زيرين در رو ساخت متن به طوري که مدلولها کارکردي صوري بيابند.
مطايبه جهان طرفهاي از واقعيتهاي معکوس است که همزمان به واقعيت و ضد آن ميپردازد. بنابراين براي بررسي دقيق متن مطايبهآميز بايد به اشکال، انواع و شگردهاي مطايبه توجه کرد. مطايبه ميتواند به شکل هزل، هجو و يا طنز ظاهر شود و شوخيهاي مبتني بر هر يک از اين اشکال را ميتوان در قالبهاي لطيفه، حکايت، قصه و... بيان کرد. در اين مقاله ضمن تعريف انواع و اشکال مطايبه و ذکر نمونههايي از قصههاي مطايبهآميز هزار و يک شب، ابتدا اين حکايتها از لحاظ عنوان به سه دسته طبقهبندي گرديده، سپس از منظر صفات نوعي تيپ ـ قهرمان قصهها مطالعه شده و در نهايت شگردهاي خندهآور اين قصهها، از جمله واژگونگي موقعيت، عدم تجانس، تضاد و اغراق و تصادف، پايان غيرمنتظره، اعمال غيرعادي اشخاص و ... مورد واکاوي قرار گرفته است.
هدف اين نوشته، نوعشناسي روايت «سندبادنامه» با استناد به ديدگاه «تودورف» درباره «روايتهاي اسطورهاي» است. بر اساس نظريه «تودورف» مهمترين ويژگيهاي اين نوع روايتها عبارتند از: اصل عليت بيواسطه، تاكيد بر كنش شخصيتهاي داستان و فقدان روانشناسي. در اين نوشته با ذكر شواهدي از «سندبادنامه» و تطبيق آنها با ويژگيهاي، «روايتهاي اسطورهاي» بر آن بودهايم تا اين داستان را در رده روايتهاي اسطورهاي چون: «هزار و يك شب» و قصههاي «دكامرون»، جاي دهيم. نوعشناسي سندبادنامه و قرار دادن آن در رده نوع خاص ميتواند مقدمهاي براي بررسيهاي بعدي اين اثر، و از جمله بررسي ساختاري آن، باشد.