در برابر رويكرد معرفتشناسي دكارتي كه بر پايه تفكيك انسان فاعل (سوژه) از جهان عيني (ابژه) استوار است، نوگرايي پديدارشناسي هوسرل، مرزي بين اين دو نميشناسد و فاعل و مفعول را در هم كنشي ديالكتيكي با هم ميفهمد. بدين ترتيب «من» دكارتي جهان ـ آگاه در ديد نوگرايي، موجودي پيراسته و ماندگار و دگرگون ناپذير و جدا از «غير» و جهان نيست و هر گونه آگاهي از بن انديشه ور است. «لوييزا لطفا به خانه برگرد» اثر شرلي جكسون در تقليد يا هجوي از «ويكفيلد» اثر ناتانيل هاثورن نوشته شده و موضوع هر دو گريز از خانه و بازگشت است. اين مقاله بحث ميكند كه ميتوان خانه را نماد يا نشاني از جهان، برون، يا (مفعول) دانست كه با قهرمان (فاعل) هم كنشي ديالكتيكي دارد و يكديگر را تعريف ميكنند.
حکیم رازی گذشته از جنبه پزشکیاش که آوازه جهانی گستردهای یافته است، به لحاظ حکمت طبیعی، علم اثباتی و روش تجربی با فرانسیس بیکن قابل قیاس است و بر او فضل تقدم دارد. در این کتاب به حکمت طبیعی و نظام فلسفی رازی پرداخته شده و هدف از تألیف آن است که فلسفه به طور کلی و به معنای اخص کلمه یعنی حکمت طبیعی مادی و اینکه با درک فیزیک رازی دیگر جایی برای متافیزیک در فلسفه ایران نمیماند، مگر برای ذهنیگرایان چارهناپذیر و ایدهآلیستهای لفاظ و لغتباز.
از گذشتههای بسیار دور، سیروسفر یکی از برنامههای مورد علاقه انسانها بوده و عده زیادی راهی سفرهای طولانی و پرفراز و نشیب شدهاند. صرف نظر از انگیزه این مسافرتها، سیاحان از دیدهها و شنیدههای خود مطالب جالبی گردآوری و تدوین کردهاند که میتواند در جای خود جالب و خواندنی باشد. نویسنده در این کتاب با نگرش بر تعدادی از این سفرنامهها، به جمعآوری و تدوین بخشهای جالبی از چند سفرنامه پرداخته و آنها را در این مجموعه گردآوری کرده است. این مجموعه شامل سفرنامههای ابن فضلان، ابودلف، برادران شرلی، آلکس بارنز و مادام کارلا سرنا میباشد.
حكايت ناتمام و يا بسيار كوتاه آشپزباشي از مجموعه حكايتهاي كنتربري در مقايسه با ديگر حكايتهاي اين مجموعه، وضعي استثنايي دارد. اين حكايت استثنايي به سبب ويژگي خاص خود توسط نويسنده يا مصححان بعدي از كتاب حذف نشده است، ليكن در گزيدههاي ادبي ذكري از آن به ميان نيامده و از طرف منتقدان و چاسرشناسان كمتر به آن پرداخته شده است. راوي اين حكايت پيشه وري فرودست است كه خود او و داستانش از منظر رئاليستي بسيار حائز اهميتاند. «حكايت آشپزباشي» پس از «حكايت آسيابان» و «حكايت داروغه» كه به وضعيت طبقه متوسط و اصناف شهرنشين ميپردازند، روايت شده است، و هر سه حكايت كه گونه ادبي فابلو (fabliau) هستند در تقابل با حكايت شهسواري نقل شدهاند كه رمانس است و هم راوي و هم شخصيتهاي آن از اشرافاند. اين تقابل اولين حضور آشكار ادبيات رئاليستي در مجموعه حكايتهاي كنتربري و حتي در كل آثار چاسر است و ميتوان گفت شاهكار بودن اثر به خاطر همين پردازش رئاليستي آن در قرن چهاردهم است. در اين نوشته، ضمن بررسي ديدگاههاي منتقدان ادبي درباره كوتاه بودن «حكايت آشپزباشي»، به بررسي حكايت از منظر رئاليستي خواهيم پرداخت.