صائب تبريزي بزرگترين شاعر قرن يازدهم هجري و سرآمد شاعران سبک هندي است. مسلمان بودن او و اعتقادات اسلامي او و نيز تأثيرپذيري شعر او از قرآن، ضرورت انجام اين مقاله را نمايان ميسازد تا با بررسي توصيفات معاد و قيامت در ديوان صائب، ميزان تأثيرپذيري شاعر را از بخشي از آيات قرآن، که آيات قيامت است، نشان دهد. ميزان پرداختن به معاد و توصيفات قيامت در ديوان صائب بسيار گسترده و متنوع است تا جايي که در شعر او به نامها و نشانههاي قيامت و نيز مواقف قيامت اشاره شده است. اين گفتار ميتواند در شناخت بهتر شعر صائب و نيز فهم برخي از اعتقادات و انديشههاي اين شاعر بزرگ از جمله اعتقاد ايشان به معاد جسماني، سودمند باشد.
مولف در این کتاب اشعار نظیری و عرفی را با هم مقایسه کرده است و برای نشان دادن این که دو شاعر هم زمان و هم سبک در حالی که شباهتهای فراوانی با هم دارند چقدر می توانند با یکدیگر تفاوت داشته باشند و این مقایسه که بین دو شاعر سبک هندی به وجود می آید، جذاب و شیرین به نظر می رسد. نویسنده در ضمن مقایسه، به بررسی و نقد شعر هر دو شاعر هم پرداخته است .
مولف کتاب در مورد موضوع کتاب می گوید: "... شرح غزلها بیشتر بر روش شرح تطبیقی استوار است که در ایران تقریبا بدیع و کم سابقه است. یعنی سعی نگارنده بر این است که بتوانم شرحی تطبیقی با عنایت به هر سه زبان اصلی عالم اسلام عربی و ترکی و فارسی بنگارم ...
ساختارگرايي ادبي يکي از روشهاي تحليل است که در دهه 1960 به اوج شکوفايي رسيد و ريشه آن را در زبانشناسي ساختارگرا بايد جست. تقابلهاي دوگانه اساس تفکر ساختارگرا است. در اين مقاله، شعر احمد رضا احمدي بر مبناي همين تقابل تحليل شده است که ما را به شناخت متفاوت و تازهاي از شعر او رهنمون ميگردد. احمدي، از شاعراني است که با انتشار کتاب طرح در سال 1341 به عنوان بنيان گذار موج نو شناخته شد. تقابلهايي که مد نظر است، در سه دسته کلي حضور و غياب جاي ميگيرند: 1. بينش نوستالژيک (کودکي/ بزرگسالي، وضعيت مطلوب گذشته/ وضعيت نامطلوب امروز) 2. مرگ و زندگي 3. شکوه و شکايت (ارزشها/ ضد ارزشهاي شعري گذشته و زمان حال شاعر، ارزشها/ ضد ارزشهاي اخلاقي، انساني ...). نتايج به دست آمده نشان ميدهد، تعداد اشعاري که در شکوه و شکايت جاي ميگيرند، بيش از ديگر تقابلهاست. تقابل عمده شعر احمدي، تقابل بين فرم و محتوا است؛ همان تقابل شکلهاي جديد موج نويي با محتواي اندوهناک. همچنين پيشنهادهاي شعري احمدي را در حوزههاي زباني و فرمي در اشعار شاعراني چون، علي باباچاهي، سيد علي صالحي و همچنين شعر شاعران حرکت و پست مدرن ميتوان مشاهده کرد.
اسطورهها هميشه به يک حال نميمانند، بلکه با گذر زمان برخي از آنها با شکل جديدتر به صورت داستانهاي حماسي نمودار ميشوند. در اين تغيير و تبديل، دگرگونيهايي در داستان اسطورهاي صورت ميپذيرد. دلايل گوناگوني براي تبديل اسطوره به حماسه وجود دارد و داستانها در طي تحول خود به جابه جايي، شکستگي، قلب، حذف و ... دچار ميگردند. در ورود اسطوره به حماسه، قهرمانها هم از اين تغيير به کنار نميمانند. در اين جستار نگارندگان با بررسي الگوهاي اسطورهاي و حماسي، اين تغيير و تبديلها را بررسي کردهاند.