زمان استعاره‌ای است که خود را با گذار، تکرار و مکان نشان می‌دهد و انسان تنها موجودی است که با این استعاره، هم استمرار می‌یابد و هم خود را می‌شناسد. روایت‌های تخیلی عالی‌ترین ساختارهایی هستند که زمان وجودی انسان را نشان می‌دهند. از این‌رو، هم هویت سازند و هم تحت تأثیر هویت‌ها. این مقاله با بررسی شکل‌های زمان در روایت‌های تخیلی نشان می‌دهد که چگونه در هر برهه‌ای، منجر به هویت‌های ویژه شده‌اند. این هویت‌ها نه تنها در بازتولید روایت‌ها به گونه‌ای زمان را تأویل کرده‌اند، بلکه به شکلی به تأویل و تببین خود نیز پرداخته‌اند. اصلیترین مسأله این تحقیق آن است که روایت‌های تخیّلی ایران به شکل روایت‌های تخیّلی غرب، زمان را تجزیه نکرده‌اند؛ از این‌رو، انسانِ ایرانی چه در تولید روایت‌های تخیّلی و چه در دریافت آن، دیرتر به تخیّلِ تاریخی رسیده و بیشتر متأثر از تخیّلِ تمثیلیِ گفتمانِ عرفانی بوده است.

منابع مشابه بیشتر ...

58158faa1350f.PNG

بازسازي هويت در «ادبيات مهاجرت» ايتاليا

«ادبيات مهاجرت» ايتاليا، نو پا و از بسياري جهات هنوز ناپخته است که نسبت به ديگر کشورهاي اروپايي، با تاخير بسيار در دهه نود قرن گذشته شکل گرفت. اين ادبيات به از ميان برداشتن مرزها و روايت ناگفته‌ها مي‌پردازد، از تولدي دوباره، واقعيت نيافتن يک رويا و از اميدي پايدار به تحقق ﺁن سخن مي‌گويد. نويسندگان اين ادبيات، با بهره‌گيري از واقعيت، زندگينامه شخصي و تخيل، ﺁثاري را مي‌ﺁفرينند که پيوند ميان ايتالياي حال حاضر و گذشته مهاجر را به تصوير مي‌کشد، تصويري رنگارنگ که در بسياري از موارد، از چشم نويسندگان ايتاليايي پنهان مانده است. در اين جستار، پس از بررسي چگونگي پيدايش «ادبيات مهاجرت»، مي‌کوشيم دريابيم چگونه سرزمين ميزبان مي‌تواند به مکاني ﺁبستن نبوغ بدل شود. چگونه تجربه ترک وطن مي‌تواند سبک جديدي از ادبيات را پايه گذارد. و در نهايت، چگونه روايت از دنياهاي دور، ناهمساني‌ها و ناسازگاري‌هاي ناشي از هجرت، خلايي را که در وجود مهاجر موج مي‌زند و حسب يگانگي‌اي که با آن وجود پيوند خورده است، همراه با ساير موضوعاتي که «ادبيات مهاجرت» به ﺁنها مي‌پردازد همه و همه به يک موضوع واحد يعني همان هويت دو پاره و گم گشته مهاجر مي‌انجامند.

5808686068fec.PNG

طرح تضادهاي اجتماعي و هويتي در «ادبيات مهاجرت» آلمان

نرجس خدایی

از پايان دهه هفتاد قرن بيستم ميلادي، ادبيات آلمان شاهد حضور فزاينده نويسندگان خارجي ‏تبار آلماني‌‏نويسي است كه تجارب بينافرهنگي خود را پيرامون موضوعاتي محوري چون آوارگي، گسست، بيگانگي، بحران‌‌‏هاي هويتي و تضادهاي فرهنگي و اجتماعي بازنمايي مي‌‏كنند. جستار حاضر به چگونگي طرح تضادها و مشكلات فرهنگي، اجتماعي و هويتي در متون منتخب «ادبيات مهاجرت» (Migrationsliteratur) در دو دهه پاياني قرن بيستم مي‌‏پردازد و نشان مي‌‏‏دهد كه تجربه‌‏هاي بيگانگي، ناهمساني و ناهمزماني در اين متون، بازتاب‌‏هاي بسيار متنوعي داشته و دستخوش دگرگوني‌‏هاي پرشتاب و چشمگيري بوده‏ است. ادبياتي كه در آغاز با سوداي مبارزه عليه تبعيض و پيشداوري پا به ‏ميدان گذاشته ‏بود، در مدت زمان كوتاهي موفق شده است با طرح سوژه‌‏هاي نو و تنوع شكلي و زباني از حاشيه گفتمان‌‌هاي فرهنگي به عمق نفوذ كند و جايگاه ويژه خود را در ادبيات معاصر آلمان بيابد.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

5865596f732ce.PNG

پديدارشناسي و سنخ‌شناسي مخالف‌خواني‌هاي احمد شاملو

سینا جهاندیده

يکي از شکل‌هاي بودن، انديشيدن و آفريدن، مخالف‌خواني است که در چالش با «ديگري» آشکار مي‌شود. مخالف‌خواني قرائت و بدخواني کنش و ساختار انديشه‌هاي آفريده ديگري است. مهم‌ترين فرضيه‌هاي تحقيقي مقاله اين است که آشکارترين وجه پديدارشناختي شعر معاصر ايران، مخالف خواني است و احمد شاملو بارزترين شاعري است که با روش‌هاي مخالف‌خواني، نه تنها به ساختارهاي نو دست مي‌يابد، بلکه اين روش‌ها را در ساير فعاليت‌هاي فرهنگي خود استمرار مي‌دهد. اين مقاله از دو بخش تشکيل شده است. در بخش نخست، مفهوم مخالف‌خواني به شکل پديدارشناختي توصيف مي‌شود که چگونه بر اساس تقابل، گفت وگو و تخاصم شکل مي‌گيرد و به فهم و آفرينش ساختارهاي زباني، فرهنگي و زيبايي شناختي منجر مي‌شود. در بخش دوم، بر اساس مباني نظري به دست آمده، به سنخ‌شناسي انواع مخالف‌خواني‌هاي احمد شاملو مي‌پردازد. اين مقاله به اين نتيجه رسيده است که شاملو مخالف خواني‌هاي خود را به چهار روش آشکار مي‌کند: واژگون‌سازي، بازي با ساختارها، تابوستيزي و اسطوره‌سازي.

پژوهش‌ها/پژوهش‌ در شعر و شاعران پژوهش‌ها/نقد و نظریه ادبی
مقاله
55fe2a331d953.PNG

ساختار و ساخت آفرینی تخیّل

سینا جهاندیده

تخیّل یکی از بنیادی‌ترین عناصر زیبایی‌شناسی است که در هنرهای تصویری و کلامی بسیاری به آن پرداخته‌اند. مفهوم پیچیده تخیّل در عرصه علوم انسانی هم‌ معنایی ویژه یافته است؛ چنان‌که در حوزه شناخت‌شناسی عرفان، نقش تخیّل به عنوان یک «تجربه انسانی ـ فراعقلانی»، در حوزه شناخت ادیان به عنوان «تجربه دینی»، در روانشناسی شناختی به عنوان اصلی‌ترین کارکرد در تشکیل «خودِ فردی» انسان و در مطالعاتِ اسطوره‌شناختی به‌عنوان مؤثّرترین عامل در تشکیل «خودِ جمعی» مورد توجّه بسیاری از محقّقین قرار گرفته است. بنابراین تخیّل را می‌توان بنیادی‌ترین عامل در خلقِ تجربه‌های شهودی، کشفی، درک امر قدسی، کشف ساختارهای واقعیت و خلق ساختارهای زیبایی‌شناختی دانست. این مقاله سه هدف را دنبال می‌کند: 1. تبیین ساختار تخیّل که در واقع این توصیف و تبیین، مدخلی برای پاسخ به این سؤال اصلی است که چگونه تخیّل ساختارآفرین است. 2. تأثیرپذیری تخیّل از ارزش‌ها، باورها، تلقی‌ها و رویکردهای عصری به گونه‌ای که چرخش در ساختار اولیّه آن به وجود می‌آید و از آنجا که تغییر در عنصر عاملیّت همیشه می‌تواند تغییر در معناها و ساختارها به وجود آورد، این نکته می‌تواند حائز اهمیّت باشد. 3. و سرانجام توصیف این مسئله که چگونه تخیّل نوظهور، عامل خلق ساختاری دیگر در آثار ادبی، به‌ویژه شعر می‌گردد. به زبان ساده‌تر این مقاله می‌خواهد چرخش تخیّل را از زیبایی‌شناسی دیروز به زیبایی‌شناسی امروز نشان دهد؛ بنابراین تلاش می‌کند تا تخیّل دیروز سنّت ادبی ایران را با تخیّل معاصر مقایسه کند.

پژوهش‌ها/پژوهش‌های عمومی ادبی
مقاله