بر اساس نظريه هليدي (1994)، نامگذاري مضامين و انتخاب واژگان، عاملي تعيينکننده در شکلگيري فرانقش انديشگاني زبان به شمار ميرود. در پژوهش حاضر، نامگذاري مضامين دفاع مقدس را در شعرهاي قيصر امين پور بررسي کردهايم؛ بدين منظور، نامگذاري مضامين دفاع مقدس را از شعرهاي اين شاعر استخراج کرده و آنها را در دو بخش سالهاي دفاع مقدس و سالهاي بعد از دفاع مقدس، به صورت جداگانه و در دو حوزه معنايي صريح و ضمني تفکيک کردهايم. مقايسه نتايج به دست آمده نشان ميدهد که در شعرهاي آغازين، نام گذاري مضامين، با انتخابهايي صريح آغاز شده است؛ ولي پس از آن، کم کم، انتخابهايي ضمني مطرح شده است. اين گزينشهاي ضمني در آغاز، با انتخابهايي از فرهنگ سنتي و ادبي صورت گرفته و کم کم در سالهاي مياني دفاع مقدس، به انتخاب واژگاني از مسائل اجتماعي رسيده است. در سالهاي پاياني دفاع مقدس، توجه به جنبههاي عرفاني، بيشتر نمود يافته است. در شعرهاي بعد از دفاع مقدس، نامگذاريها با نوعي نگاه عرفاني ـ فلسفي همراه بوده و نامگذاري مضامين، بسيار انتزاعيتر شده است.
نامههای حکومتی و آثار مرتبط با آنها (کتابهای انشا و نامهنگاری)، از مهمترین منابع و اسناد تاریخی هستند. دقت مؤلفان و دبیران در بازنمایی جایگاه و تعریف روابط میان کارگزاران اجتماعی (مردم و دستگاه حاکم) این متون را تابعی از نظام معنایی و فرهنگی زمان خود کرده است. این متون آگاهانه گونهای از «مواجهه نابرابر» را بازنمایی میکنند. از اینرو برای مطالعهی عناصر بازنمایی قدرت در گفتمان بسیار مناسباند. در این پژوهش، دستورالکاتب فی تعیین المراتب بر اساس چهار مؤلفه گفتمانمدار نامدهی، ساختارگذرایی، کاربرد الگوهای مختلف جمله و وجهیت، به منظور تبیین چگونگی بازنمایی مناسبات قدرت بررسی شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که مؤلفههای یاد شده در گفتمان دستورالکاتب نقشی کارآمد دارد، و نویسنده در بازنمایی مناسبات قدرت عملکردی دوسویه داشته است؛ همچنین شرع و دین به عنوان منابع قدرت، پشتوانه این گفتمان دوسویه بوده و در عین حال، باعث هژمونیگرایی در متن شده است.
سرودههاي قيصر امين پور كه در هشت مجموعه شعري گردآمدهاند، سرودههايي زنده، جاندار و پويا هستند. سرودههايي كه عناصر طبيعت در آنها، زبان به گفتگو باز ميكنند؛ صفات يا حالات انساني به اشيا، پديدههاي طبيعت و مفاهيم انتزاعي رسوخ ميكنند و به گونهاي هم زاد و هم نفس با انسان، ظهوري تشخيص مآبانه دارند. تشخيص يا جاندارپنداري به نوعي با تفكر «كودک پيش عملياتي» هماهنگي دارد. اگر كودک در سنين قبل از هفت سالگي همه چيز را جاندار ميپندارد، در اينجا شاعر در شعر به كودكي خود بازگشت ميكند و تجلي اين بازگشت گاهي به صورت جاندارپنداري يا تشخيص ( personification) متجلي ميشود. نويسندگان اين مقاله با بررسي آرايه تشخيص در سرودههاي قيصر امين پور به اين نتايج دست يافتهاند: 1. يكي از پر كاربردترين آرايهها در سرودههاي قيصر امين پور، آرايه تشخيص است. 2. آرايه تشخيص در سرودههاي قيصر امين پور، بيشتر با آرايه مراعات نظير همراه ميشود. 3. در دو دفتر شعري «به قول پرستو» و «مثل چشمه، مثل رود» شاعر از زندهشدن طبيعت در بهار بهره ميگيرد تا اين ويژگي را به پديدههاي طبيعت نسبت دهد. 4. دو مجموعه شعري «گلها همه آفتاب گردانند» و «تنفس صبح» بيشترين موارد آرايه تشخيص را به خود اختصاص دادهاند. 5. از ميان پديدههاي طبيعت؛ زمين، آسمان و باد؛ و از ميان مفاهيم انتزاعي؛ دل و عشق بيشترين موارد آرايه تشخيص را دارا هستند.
سوانح العشاق احمد غزالی نخستین اثر به زبان فارسی است که به طور مستقل درباره عشق نوشته شده است. این اثر مجموعهای از آرای غزالی درباره عشق، عاشق، معشوق و ارتباط میان آنهاست. از آنجا که این متن عرفانی بر آثار بعد از خود تأثیر بسیاری نهاده، از اهمیت فراوانی برخوردار است. موضوع بحث این مقاله بررسی ساختار این اثر است. موضوع متن سوانح و مفاهیم محوری آن، نویسنده را بر آن داشته تا خط سیر خاصی را در نوشتن متن در پیش بگیرد. در این مقاله، برای دنبال کردن این خط سیر، به دقت عبارات متن مورد توجه قرار گرفت و روند استفاده از الفاظ و مفاهیم در ساختار کلی اثر مطالعه شد. نتیجه اینکه تحت تأثیر نیروی ماورایی و آسمانی مفهوم عشق، به تشابههای الفاظ و عبارات در ابتدا و انتهای متن، تکرار عبارات، نوع گزینش واژهها و شکل گردش دلالتها، میتوان گفت که سوانح العشاق ساختاری مدور دارد.