فلاسفه انسان را از جهت جامعيت خاص، عالم صغير و جهان را ار جهت ارتباط ميان موجودات و نظم و قاعده معينش، انسان کبير ناميدهاند و معتقدند، نمونهاي از آن چه در عالم وجود هست، در انسان نيز هست. خاستگاه نظريه عالم کبير (Macrocosm) و عالم صغير (Microcosm) و نظريه اندامواري اجتماع را عمده در نظريات افلاطون دانستهاند، اما ردپاي آن را ميتوان در انديشههاي فلاسفه پيش از او و ساير ملل جست و جو کرد. حکيم ابومعين ناصر بن خسرو قبادياني شاعر و نويسنده قرن پنجم هجري که در مباحث الهيات و حکمت عملي و نظري، نظريات دقيقي داشته با ترکيباتي چون جهان مهين و جهان کهين، مردم مهين و مردم کبير به تبيين و اثبات انديشه خود پرداخته و در آثار منثور خويش جامع الحکمتين، زادالمسافرين، خوان الاخوان، وجه دين، گشايش و رهايش، اين نظريه را در تعليم و بسط عقيد ه ايماني خود به کار گرفته و در نهايت عالم صغير را هدف نهايي آفرينش دانسته است.
در تاریخ ادبیات فارسی و میان شاعران و نویسندگان جهان، ناصرخسرو جایگاه ویژهای دارد؛ او یک سیاحتگر یا شاعری عادی نبود. پایگاه عقیدتی استواری داشت. نوشتههایش چه نظم و چه نثر وقف اندیشه دینی و دعوم مردم به پذیرش آن بود. سفرنامه او ظاهرا برای عامه مردم نوشته شده و درباره مسائل مذهبی ساکت است؛ ولی از دو عبارت آن کتاب روشن است که هیچگونه شک و شبههای در صحت نسب فاطمیون نداشته و درباره حسن اداره امور و ثروت و قناعت و امنیت و آسایش رعایای ایشان با شور و حرارت سخن گفته است. نویسنده در کتاب حاضر ضمن اشارهای به زندگی و آثار ناصرخسرو، سفرنامه او را تحلیل کرده و در پایان متن مصحح آن نیز آورده شده است.
کتاب "وجه دین" بظن قوی از تألیفات حکیم ناصرخسرواست و در کتب مختلفه تألیف آنرا بمشارالیه نسبت دادهاندولی آنچه که در کتب متأخرین در باب تألیفات حکیم مزبور ذکر شده محل اعتماد و اعتبار نیست و بعضی کتبی که بهناصرخسرو مربوط نیست بوی منسوب گشتهاند ولی دلیل قاطعی که ما درباره "وجه دین" و نسبت تألیف آن بهناصرخسرو در دست داریم اینست که در بعضی کتب قدیمه هم بدین کتاب و مؤلف آن اشارتی شده است مثلا کتاب "بیان الادیان" که تقریبا در حوالی قرن دهم نوشته شده "وجه دین " و نسبت تألیف آن به ناصرخسرو در دست داریماینست که در بعضی کتب قدیمه هم بدین کتاب و مؤلف آن اشارتی شده است مثلا کتاب " بیان الادیان " که تقریبا درحوالی قرن دهم نوشته شده "وجه دین" را بناصرخسرو نسبت داده است بقسمی که با ظنی قریب به یقین میتوان گفت " وجه دین " از تألیفات حجت است. موضوع کتاب هم خود دلیل بزرگی است که مؤلف انرا در اطراف مذهب اسماعیلیه نوشته واگر کسی عقایدناصرخسرورا در فلسفه و حکمت الهی از روی کتاب زادالمسافرین او دقت کند ملاحظه خواهد کرد که از وجه دین همان عقائد را میتوان استنباط نمود. نیز شیوه نوشتن وترتیب و ترکیب عبارات فارسی ان با سایر مؤلفات حکیم شباهتکامل دارد بقسمیکه هر ذوق سلیم وحدت اسلوب فارس "وجه دین" را با کتب دیگر ناصرخسرو فورا درک میکند. کتاب وجه دین به تصحیح و تحشیه و مقدمه غلامرضا عوانی و با مقدمه انگلیسی سیدحسین نصر توسط انتشارات انجمن فلسفه ایران به چاپ رسیده است
این مقاله تلاشی است برای یافتن ردپای متون دیگر یا بهعبارتی بینامتنیت در داستان شرق بنفشه اثر شهریار مندنیپور، نویسنده نسل سوم داستاننویسی ایران. خوانش بینامتنی مخاطب را از ارتباط یک متن با متون دیگر آگاه میکند و بنا بر نظریه بینامتنیت، هیچ متنی در انزوا شکل نمیگیرد و نمیتوان آن را بدون ارتباط با متون دیگر خواند یا تفسیر کرد. در داستان شرق بنفشه حضور متون دیگر در متن اصلی بهروشنی محسوس است و مؤلف نشانههایی بهکار میبرد که با بررسی آنها میتوان جنبههای بینامتنی را تشخیص داد و منابع آن را شناخت. این تحقیق با استفاده از روش تحلیلی و براساس نظریه بینامتنیت و بررسی شواهد به دنبال اثبات این فرضیه است که وجوه اشتراک بین داستان شرق بنفشه و سایر آثار مورد بحث، ازجمله غزلیات حافظ، غزلیات شمس، تذکرةالاولیا، بوف کور و ... که در پارهای موارد ماهیت تقلیدی پیدا میکند، اتفاقی نیست و انگیزه مؤلف از به وجود آوردن عمدی این مجموعه از روابط بینامتنی، ایجاد یک نظام معنایی در جهت رسیدن به مفهومی عرفانی در متن است. پیرنگ همسان، عرفان مشترک، اعتقاد به هستی در نیستی و قدم نهادن به وادی فنا از گزارههای مشترک این اثر با برخی متون دیگراست که در طول داستان از آنها نام برده میشود. بررسی و تحلیل این اشتراکات در جهت نشاندادن بینامتنیت این اثر با سایر متون مورد بحث و خوانش اثری با مضمونی شرقی از دیدگاه بینامتنی بهعنوان نظریهای امروزی از مهمترین دستاوردهای این مقاله است.
آراء و نظريات ژاك لاكان در زمينه ناخودآگاه، دگرگوني شگرفي را در نقد ادبي پديد آورده است. وي با استفاده از مفهوم ضمير ناخودآگاه فرويد و زبان شناسيسوسور، به تبيين چارچوب نويني از مفهوم ضمير ناخودآگاه ميپردازد. در اين مقاله سعي بر آن است تا بر اساس نظريات لاكان ثابت شود راوي رمان بوف كور، سوژهاي روانپريش psychotic است كه قادر به تطبيق خود با شرايط پيراموني نيست و تحمل الزامات اجتماعي را ندارد. انزواي حاصل از جدايي از جمع، سرآغاز توهماتي است كه راوي بيمار بوف كور در آن شرايط، خود را شايسته جهاني آرماني ميپندارد، او سوژهاي است در گستره نمادين كه با مواجهه با فقدان و هجران، ميل به دستيابي به امر واقع را دارد و همواره با جابهجايي فانتزيهاي گوناگون درصدد دستيابي به لذت پايانناپذير Jouissance است، بنابراين در آغاز به بيان اصطلاحات اين نظريهپرداز هم چون گستره «خيالي»، گستره «نمادين» و ساير اصطلاحات و سپس با توجه به مفاهيم لاكاني به نقد راوي بوف كور ميپردازيم.