اکثر محققان رشتههای زبانشناسی اجتماعی و جامعهشناسی زبان و منتقدان فمینیست بر این باورند که بین زبانِ زنان و مردان، تفاوتهای آوایی، واژگانی و نحوی وجود دارد. گروهی این تفاوت را ناشی از تفاوتهای فیزیولوژیکی زنان و مردان و اختلاف پایگاه اجتماعی و عوامل فرهنگی مسلط بر جامعه میدانند و گروهی دیگر، منشأ آن را اعمال نفوذ و دخالت مردان در زبان، تلقی کردهاند که منجر به پیدایش نوعی زبان مردسالار شده است؛ ازاینرو در این پژوهش سعی شده است تا تأثیر جنسیت بر زبان ده شاعر زن معاصر ایرانی مورد بررسی قرار گیرد. ابتدا یک یا دو مجموعه شعر از شاعران موردنظر به صورت تصادفی انتخاب شد، سپس شعرشان در سه سطح آوایی، واژگانی و نحوی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و نتیجه این شد که به علت وجود تفاوت میان زنان و مردان از لحاظ پایگاه اجتماعی و ممیّزههای زیستشناختی، زنان شاعر به شکل قابل توجّهی از واژگان جنسیتزده استفاده میکنند و در اغلب موارد، از این نوع واژگان برای بیان مضامین حسی ـ عاطفی و اعتراض به وضعیت زنان در جامعه بهره میبرند. در سطح آوایی، با توجّه به بافتی خاص، به همراه واژگانی که نشانی از جنسیتگرایی دارد و مضامین رمانتیکی که معمولاً از سوی زنان مورد توجّه قرار میگیرد، صامتها و مصوتهایی خاص در شعرشان زنانه جلوه میکند. سطح نحوی با توجه به نقش بینافردی در چارچوب نظریه نقشگرای هالیدی مورد بررسی قرار گرفت و مشخص گردید که زنان شاعر اساساً از جملههای پرسشی، تأکیدی و دستورمند استفاده میکنند؛ هرچند نمیتوان بهوضوح، مشخص ساخت که آنان این نوع جملهها را برای منتقلکردن چه مضامین و اندیشههایی به خواننده بهکار گرفتهاند، وقتی رویکرد محتواگرایانه است، جملهها بیشتر دستورمند هستند.
زبان مجموعه ای قراردادی از سمبل های صوتی است و چیزی نیست که به طریقی ناگهانی به وجود آمده باشد. تکامل زبان با تکامل خود انسان همگام بوده و تحقیق در پیدایش آن با تحقیق در زندگی انسان توام است. بسیاری براین باورند که همه زبانها از یک زبان اصلی منشعب گردیده و به تدریج شباهت خود را به زبان مادری از دست داده است. همه کسانی که با زبان یا آموزش آن سروکار دارند به احتمال زیاد این داستان کتاب مقدس را شنیده اند که: وقتی تمامی ساکنین کره زمین از یک زبان واحد چند کلمه ای استفاده می کردند انسانها در یک دشت بزرگ گرد هم آمدند و گفتند: بیایید برای خود شهر و برجی به بلندای آسمان بسازیم، و بدین ترتیب برای خود نامی باقی گذاریم. آنگاه خداوند به شهر و برج آنها درآمد و گفت"اگر انسان با داشتن یک زبان واحد بتوان برای اولین بار این چنین کار خطیری را انجام دهد بی شک بعدها نیز می تواند هر تصمیم دیگری را نیز عملی نماید. از این رو زبانشان را در هم و برهم می کنم تا قادر به درک گفتار یکدیگر نباشند".و آنگاه خداوند آنها را به سراسر کره خاکی پراکند تا بدین ترتیب آنها از ساختن شهر خویش صرفنظرکنند. این برج را برج بابل نامیدند. زیرا خداوند زبان آنها را درهم و برهم کرده بود...
این فرهنگ تخصصی دربرگیرنده اصطلاحات تکنیکی و بسیار متداول در هشت حوزه مختلف زبانشناسی و آمزوش زبان است که عبارتند از: زبانشناسی مقدماتی (شامل آواشناسی، واجشناسی، نحو، واژهشناسی، معناشناسی و ....)؛ دستور زبان انگلیسی (و توصیف ساختارهای آن به شیوه سنتی، ساختگرایی، نقشگرایی، گشتاری، نقشگاهی و نظیر آن)؛ تجزیه و تحلیل گفتمان؛ جامعهشناسی زبان (حاوی گونههای طبقاتی، لهجههای جغرافیایی، زبانهای میانجی، توانش تکلمی، دوزبانگی، دوگویشی، دولهجهای و مانند آن)؛ روانشناسی زبان (دربرگیرنده مسائل فراگیری زبان اول، آموزش زبانهای دوم و خارجی، آموزش زبان برای اهداف ویژه و ....)؛ تدریس مهارتهای زبان؛ شیوهها و روشهای تدریس زبان خارجی؛ آزمون زبان و آمار پایه.
منطق مکالمه محصول انديشه ميخاييل باختين، نظريهپرداز حوزه علوم انساني در قرن بيستم است. اين ديدگاه بر برقراري تعامل دائمی ميان نظرگاههاي متن، مؤلف و مخاطب تأکيد میکند و اينکه شناخت واقعي تنها از لابلاي شراکتها، تفاوتها و نقيضههاي معاني اين سه عنصر حاصل میشود. از نظر او، سخن سرشت مکالمهاي دارد و اين مکالمهگرايي نيز به شکل تام در گونه ادبي رمان بازتاب میيابد، زيرا رمان، عرصه بازتاب زبانها، صداها و سبکهاي گوناگون است. بنابراين رمان ماهيتا چندمفهومی است. از اينرو زمينه اصلي مطالعات باختين است. در اين جستار تلاش شده که تاريخ بيهقي اثر ابوالفضل بيهقي، بنا بر سرشت رمانگونه آن در گستره منطق مکالمه مورد پژوهش قرار گيرد. روش پرداختن به اين پژوهش، اثباتي- تحليلي است و به مؤلفههاي شاخص مکالمهاي همچون دوصدايگي، دگرمفهومي، کرونوتوپ و ذکر مصاديق آن، از جمله پوشيدهگويي، محاکات و ديالکتيک پرداخته میشود.
بيشتر محققان رشتههاي زبانشناسي اجتماعي، جامعهشناسي زبان و منتقدان فمينيست پژوهشهايي در زمينه زبان معيار انجام دادهاند که نشان ميدهد بين زبان زنان و مردان تفاوتهايي وجود دارد. در اينجا اين پرسش مطرح ميشود که آيا براي زبان ادبي (شعر) نيز ميتوان جنسيت قائل شد؟ آيا علاوه بر سطحآوايي، واژگاني و نحوي زبان، صورخيال مثل تشبيه و استعاره هم ميتوانند تحت تاثير ذهنيت زنانه شاعران، نشاني از جنسيتگرايي داشته باشند؟ از اينرو اين پژوهش کوشيده است تاثير جنسيت را بر کاربرد تشبيه و استعاره در شعر ده شاعر زن معاصر ايراني بررسي کند. ابتدا يک يا دو مجموعه شعر از شاعران مورد نظر به صورت تصادفي انتخاب شد، سپس دو رکن اصلي تشبيه و استعاره از لحاظ جنسيتگرايي در شعرشان تجزيه و تحليل گرديد و اين نتيجه حاصل شد که به علت وجود تفاوت ميان زنان و مردان از لحاظ پايگاه اجتماعي و مميزههاي زيستشناختي، زنان شاعر به شکل برجستهاي از تشبيهات و استعارات مربوط به جنس خود استفاده ميکنند که اين جنسيتگرايي بيشتر در دو رکن مشبه به و مستعارمنه به چشم ميخورد. وانگهي آنان از اين نوع تشبيهات و استعارات بيشتر براي بيان مضامين رمانتيک و حسي عاطفي بهره ميبرند.