ادبیات فارسی با اخلاق و تعالیم اخلاقی آمیخته است. بازتاب مفاهیم اخلاقی در آثار بسیاری از شاعران و نویسندگان دیده میشود. در حقیقت میتوان آثار برخی از آنها را آیینه اخلاق و تعالیم اخلاقی دانست. صائب تبریزی از جمله شاعرانی است که غزلیّات او سرشار از مفاهیم والای انسانی و اخلاقی است. در این مقاله سعی بر آن است تا برخی از مفاهیم اخلاقی دیوان صائب که به گونهای با آیات قرآنی در پیوند است بررسی گردد و نشان داده شود که صائب در کنار مضمونهای ظریف و باریکاندیشیها از این منبع ارزشمند غافل نبوده و مستقیم و غیرمستقیم از کلام قرآن برای تبیین و تفسیر دیدگاههای اخلاقی خود بهره برده است.
سخنان مرد اخلاص و عمل و علم، امام علی (ع) از همان قرنهای اولیه تاریخ اسلام همواره پشتوانه فکری نویسندگان و شاعران بوده است و گذشته از بهره هایی که محققان و مولفان نامبردار ما از این سرچشمه غنی و گنجینه گران مقدار برده اند آثار درخشان و عظیمی از جمع و تالیف و شرح و ترجمه این سخنان پدید آمده است. بخش کوچکی از این آثار کتب و رسایلی است که صاحبان ذوق و شاعران فارسی زبان با به نظم درآوردن مضمون سخنان آن امام همام ساخته و پرداخته اند. رساله حاضر را نیز باید از زمره این سلسله محسوب داشت. نویسنده در جستجویی که در پیرامون سخنان علی (ع) در متون فارسی داشت در گیرودار کار "مطلوب کل طالب من کلام علی بن ابی طالب" رشیدوطواط و جستن دستنوشته های موجود آن، به نسخه ای از این رساله رسید و آن را مطلوب خود و رساله ای دلنشین یافت و از این رو در صدد تصحیح آن برآمد ...
مطالعه و مداقه مجلدی چند از تراجم قرآن مجید که بالسنه اروپایی طبع گردیده بود، نگارنده را بر آن داشت تا بدیده تحقیق، در تاریخ دنیای مغرب زمین نظر افکند و در سیر تاریخ روابط مسلمین و نصاری تعمق نماید. مخصوصا در تحول تاریخ روحانیت در اروپا و قدرت بی پایان پاپ ها و نفوذ فوق العاده کلیسا و در کیفیت تفتیش عقاید معموله آن زمان تامل کند و با امعان نظر به مطالب مذکور دریابد که در قرون ماضی تراجم قرآن بر اساس تعصب مذهبی و کینه توزی و خصومت باسلام نوشته شده و بر مبنای هتک حرمت و بهتان و افترا به پیشوای بزرگ دین مبین اسلام پی ریزی گردیده است و اکنون که رونق بازار تعصب کاسته است در پرتو دانش و تمدن جمال حقیقت از حجاب استتار خارج شده تراجم قدیم نیز با رنگ دیگری به میدان آمده است و چون امروزه طالبان کتاب و عاشقان مطالعه و تحقیق روز افزون گردیده اند پس تراجم مذکور با مختصر حذف و تغییر طبع و در دسترس عموم قرار گرفته و دام دلها شده است...
مهرپرستي از آيينهاي کهني است که هزاران سال پيش در ايران و هند و رم رايج بوده و در راس اين آيين، ايزدي به نام «مهر» قرار داشته است. با توجه به اينکه مهر، روزگاري بزرگترين ايزد بوده است، ميتوان گفت که ايزدان همراه او، يعني ماه، ناهيد، خورشيد، باد و ايزداني نظري سروش و رشن (ايزد دادگري)، تحت فرمان «مهر» آفرينش را پاسباني ميکرده و از شمار ياران او محسوب ميشدهاند. به تعبيري ديگر اثربخشي آنها زماني معنا مييافته است که در کنار «مهر» و نه مستقل از او مطرح باشند. در اين ميان خورشيد از ديرباز در کنار «ايزدمهر» مطرح بوده است و با توجه به پرستش آن دو از سوي اقوام ايراني و غيرايراني و با توجه به هم نامي و داشتن ويژگيهاي مشترک، به مرور زمان يکسان شمرده شدهاند و بدينگونه خورشيدپرستي مترادف مهرپرستي دانسته شده اشت. از آنجا که در ريگ ودا، اوستا و ساير متون مذهبي کهن، «مهر» و خورشيد جداي از هم مطرح شدهاند، ميتوان به روشني دريافت که در اصل يکي نبوده. در اين جستار برآنيم تار اين موضع را بررسي کنيم و به جايگاه و نقش «مهر» و خورشيد در منظومههاي حماسي ملي بپردازيم و نشان دهيم که در بسياري از موارد خورشيد در معناي «ايزدمهر» به کار رفته و ويژگيهاي اور را دارا شده است.
توتميسم که نوعي اعتقاد به ارواح بود، براي انسان ابتدايي پناهگاهي اعتقادي شمرده ميشد که ميتوانست از طريق آن با عوالم فراسويي ارتباط برقرار کند. اين نوع اعتقادات در آثار حماسي بازتابي گسترده داشته است که ميتوان با شناخت آنها راهي نو در مسير درک درستتر از اسطورههاي کهن قوم ايراني نشان داد. در اين ميان داستان گمشدن تازيانه بهرام در شاهنامه، داستاني شگرف و درخور توجه است. به پندار نگارنده، تازيانه که به طور معمول در ميدان مبارزه به کار گرفته ميشد و در ضمن وسيلهاي براي مجازات گناهکاران بود، بر اساس اعتقادات ايرانيان، تقدس ويژهاي داشته است. نگارنده در اين جستار برآن است که داستان گم شدن تازيانه بهرام را از ديدگاه اعتقادي توتميسم بررسي کند و نشان دهد که تازيانه بهرام بخشي از اعتقادات وي بوده و او درواقع براي حفظ اين اعتقادات، جان خويش بر کف نهاده و براي بازيافتن آن به ميدان رزم بازگشته است.