نظر به اینکه در اشعار مولانا و حافظ گاهی معرفت عقلانی و فلسفی مورد تخطئه و نفی قرار میگیرد و تنها راه معرفت صحیح و کامل را معرفت عرفانی وکشف و شهود قلبی معرفی مینمایند؛ ولی در برخی بر میآیند؛ لذا عدهای فکر میکنند که اشعارشان از نوعی تناقضگویی ظاهری برخوردار است. ما در این مقاله اثبات نمودهایم که آنان طریقه ملل را با طریقه معرفت و شهود عرفانی متباین نمیدانند و معتقدند که این دو معرفت مکمل یکدیگرند و اگر ما عقل خطاپذیر را با دل و تزکیه نفس پیوند زنیم، ادراکمان کمال مییابد. آنان یکسره شناختهای عقلانی را طرد نکردند بلکه عقل را به عقل ممدوح و مذموم تقسیم نموده و عقلی را که در معرض وهم و گمان است نارسا دانستهاند و معتقدند یقینی و کاملبودن دستآوردهای عقلی مشروط به این است که اولأ عقل درست عمل کند و ثانیأ حقایق در حد توان ادراک عقلی باشد؛ زیرا حقایق و اسرار پنهانی بسیارند که قوای ادراکی عادی بشری از ادراک آنان عاجز است، بنابراین باید عقل را با دل و قلب و معرفت قلبی پیوند زد تا ادراک آن کمال یابد و به حقایق متعالی دست یابد.
این کتاب دربرگیرنده منتخبی است از بهترین غزلها و رباعیهای حضرت مولانا به همراه ترجمه و تفسیر برخی کلمات و اصطلاحات تصوف اسلامی که با نسخه دیوان کبیر مصحح شادروان فروزانفر مقابله و تکمیل شده است. در مقدمه مفصل کتاب درباره مولانا و شمس و حیات مولانا مطالبی ارائه شده است.
این کتاب در سه بخش به بررسی جبر و اختیار در آثار شاعران پرداخته است. ابتدا در بخش اول به بررسی مسئله جبر و اختیار در شاعران قبل از مولوی از قبیل فردوسی، ناصرخسرو، خیام، انوری و سعدی پرداخته شده، در بخش دوم در اشعار مولوی این بحث صورت گرفته و در بخش سوم در اشعار شاعران بعد از مولوی از قبیل شیخ محمود شبستری، ابن یمین و حافظ این تحقیق انجام شده است.