در اين مقاله ضمن در نظر داشتن سبک قصه‌پردازي مولانا نخست ويژگي‌هاي آن كلي همراه با برخي نظريات مثنوي‌شناسان و بعضي عناوين اطلاق شده بر آن به اختصار بررسي شده است. نظريات و عناوين مطرح شده غالبا به پيچيدگي و بعضا به بي‌نظمي مطالب مثنوي اشاره مي‌كند در حالي كه تامل در روابط ابيات نشان مي‌دهد پيوند بيت‌ها، تمثيل‌ها و قصه‌ها از آنچه گفته‌اند، بيشتر است. ضمن اينکه امروزه محققان در اين شيوه غالبا محاسن را جستجو مي‌کنند و سبک مولانا را سبکي متفاوت و بر هنجارگريزي و ساختارشکني مبتني مي‌دانند. بر اين اساس در ادامه به نقش تداعي معاني و تمثيل به عنوان دو عامل موثر در شناخت پيوند ابيات پرداخته شده است. بررسي تداعي و تمثيل نشان مي‌دهد، اين دو مقوله ضمن ايجاد ابهام، سياليت، گسست و گسسته‌نمايي در عين حال مي‌تواند عناصري در جهت پيوند و انسجام متن نيزبه شمار آيد. براي تبيين اين موضوع مثال‌هايي انتخاب شده است كه گسستگي و پراكندگي ظاهري در آنها مشهودتر است. ضمن بررسي دلايل پراكنده نمايي اين موارد، نهايتا شيوه‌هاي پيوند حاكم بر آنها نمايانده شده است.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

588e583b3272c.PNG

تصحیف در خط عربی و فارسی و نقش آن در پیدایش برخی از صنایع بدیعی

سیدناصر جابری اردکانی

تصحیف را از دو منظر ـ منظر رسم‌الخط فارسی و منظر بلاغی ـ می‌توان تعریف کرد و تعریف دوم ریشه در تعریف اول دارد. اصطلاح تصحیف را، پیش از آنکه در کتاب‌های بلاغی آید، ادیبان و زبان‌شناسان و فرهنگ‌نویسان، غالباً در کنار تحریف، فراوان به کار برده‌اند. حمزه بن حسن اصفهانی (وفات: 360) شاید نخستین کسی بوده باشد که کتابی مستقل درباره تصحیف نوشته است.

فنون ادبی/بلاغت (بیان، بدیع، معانی)
مقاله
575f25b80084b.PNG

رابطه شناخت و بينش با عين و ذهن در مثنوي

سیدناصر جابری اردکانی

در اين مقاله به رابطه مقوله‌هاي شناخت و بينش با عين و ذهن در مثنوي پرداخته شده است. انگيزه انتخاب اين موضوع تشکيک مولانا در تطابق عين و ذهن است و اين خود يکي از اشتراکات او با فيلسوفان است؛ به همين دليل، در بخشي از مقاله ديدگاه برخي از فيلسوفان درباره توانايي انسان در شناخت حقيقت به اختصار بررسي شده است. از ديد مولانا امکان شناخت حقيقت به وسيله چشم حس، غيرممکن است. او عوامل گوناگوني را بر بينش و شناخت انسان موثر مي‌داند؛ عواملي چون تقدير، نفس و انواع تمايلات دروني، شيطان، تغيير ناشي از زمان، تقليد و ...؛ اما از تاثير ذهنيات بيش از ديگر موارد سخن گفته است. پرداختن به عوامل مخل ديد در مثنوي لزوما براي رسيدن به تطابق ميان عين و ذهن نيست، بلکه براي رسيدن به بينشي از گونه‌اي ديگر است؛ بينشي که خود طريقي بکر و فراتر از دريافت عقلي است که تنها معتقدان آن را درک مي‌کنند. در اين بينش فرد بايد بتواند به مقام آخر بيني برسد و هستي حقيقي را در وراي جهان نمودها مشاهده کند.

مشاهیر ادبیات فارسی/مولوی/پژوهش درباره مولوی
مقاله